تبیان، دستیار زندگی
در بخش اول داستان تا به آنجا رفتیم که جندل از طرف فریدون مامور یافتن سه دختر نجیب زاده برای سه پسرش می شود. جندل خبر می یابد که پادشاه یمن سه دختر دارد به سراغ او می رود و درخواست فریدون را مطرح می کند. پادشاه یمن که جدایی از دختران برایش بسیار سخت است، ق
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرزبانان فرخ نژاد، نشستند هر سه به آرام و شاد

پادشاهی فریدون  (بخش دوم)

فردوسی


دربخش اول داستان تا به آنجا رفتیم که جندل از طرف فریدون مامور یافتن سه دختر نجیب زاده برای سه پسرش می شود. جندل خبر می یابد که پادشاه یمن سه دختر دارد به سراغ او می رود و درخواست فریدون را مطرح می کند. پادشاه یمن که جدایی از دختران برایش بسیار سخت است، قبول درخواست را منوط به شرطی می داند. شرط این است که سه پسر فریدون به نزد پادشاه یمن رفته و مورد آزمایش قرار بگیرند. فریدون این درخواست را با پسران در میان می گذارد  و آنها را بسیار پند و نصیحت می کند و هوشیار می سازد و پسران آماده رفتن به یمن می شوند.

سوی خانه رفتند هر سه چو باد                شب آمد بخفتند پیروز و شاد

چو خورشید زد عکس بر آسمان               پراگند بر لاژورد ارغوان

برفتند و هر سه بیاراستند                       ابا خویشتن موبدان خواستند

کشیدند با لشکری چون سپهر                   همه نامداران خورشید چهر

قبل از رفتن پدر آنها را نصیحت می کند که هوشیار باشید چرا که پادشاه یمن شما را به شکل های مختلف امتحان می کند و راه و روش های مختلف را به آنها آموخت. پسران به سمت یمن حرکت می کنند و شاه یمن وقتی از آمدن آنها خبردار می شود، بزرگان را به پیشواز آنها می فرستد و پسران مورد استقبال مردان و زنان یمنی قرار می گیرند.

پسران از آزمایشات شاه یمن سربلند بیرون می آیند و با سه دختر او و هدایای بسیار به نزد پدر باز می گردند.

بیاورد و هر سه بدیشان سپرد                  که سه ماه نو بود و سه شاه گرد

به پیش همه موبدان سرو گفت                 که زیبا بود ماه را شاه جفت

بدانید کاین سه جهان بین خویش               سپردم بدیشان بر آیین خویش

در میان راه بازگشت فریدون، به وسیله جادو و به شکل اژدها بر پسران ظاهر می شود و دلیری و شهامت آنها را می آزماید. سپس به سوی پسر بزرگتر رفت، او با خود فکر کرد که پرهیز از خطر کار خردمندان است، پس از رویارویی با اژدها دوری کرد. سپس فریدون به سوی پسر دوم حمله برد، آن پسر ابتدا غرشی کرد، اما باز اندیشید که صلاح کار در دوری کردن از خطر است. سپس فریدون بر پسر کوچکتر ظاهر شد اما این پسر برخلاف آن دو شمشیر از نیام برکشید و به سوی اژدها حمله ور شد. فریدون از آنجا به جایگاه خود بازگشت و آماده استقبال از پسران و عروسان خود شد.

وقتی پسران از راه رسیدند، پدر به شادی ورود آنها مجلس بزمی آراست و خواست که برای آنها نامی انتخاب کند.

پسر بزرگ را که در مقابله با خطر راه سلامت را در پیش گرفته بود "سلم"، پسر دوم را که با دلیری ظاهر شد اما به مقابله با خطر نرفته بود "تور" و پسر سوم را که بی هیچ ترسی برای رزم آماده شده بود و با دلیری به مبارزه با خطر رفته بود، "ایرج" نام نهاد.

پسر بزرگ را که در مقابله با خطر راه سلامت را در پیش گرفته بود "سلم"، پسر دوم را که با دلیری ظاهر شد اما به مقابله با خطر نرفته بود "تور" و پسر سوم را که بی هیچ ترسی برای رزم آماده شده بود و با دلیری به مبارزه با خطر رفته بود، "ایرج" نام نهاد.

آنگاه همسر سلم را "آرزوی"، همسر تور را "آزاده خوی" و همسر ایرج را "سهی" نامید. آنگاه موبدان را فرا خواند تا طالع آنها را پیش بینی کنند، طالع سلم "مشتری" با "قوس" بود، طالع تور "اسد" با "خورشید" بود و طالع ایرج "کشف" بود و "ماه" که نشان از خونریزی و آشوب داشت و همین باعث نگرانی فریدون شد.

نهفته چو بیرون کشید از نهان                                 به سه بخش کرد آفریدون جهان

یکی روم و خاور دگر ترک و چین                          سیم دشت گردان و ایران‌زمین

نخستین به سلم اندرون بنگرید                                 همه روم و خاور مراو را سزید

به فرزند تا لشکری برگزید                                     گرازان سوی خاور اندرکشید

به تخت کیان اندر آورد پای                                     همی خواندندیش خاور خدای

دگر تور را داد توران زمین                                   ورا کرد سالار ترکان و چین

یکی لشکری نا مزد کرد شاه                                   کشید آنگهی تور لشکر به راه

بیامد به تخت کئی برنشست                                    کمر بر میان بست و بگشاد دست

بزرگان برو گوهر افشاندند                                    همی پاک توران شهش خواندند

از ایشان چو نوبت به ایرج رسید                              مر او را پدر شاه ایران گزید

هم ایران و هم دشت نیزه‌وران                                  هم آن تخت شاهی و تاج سران

بدو داد کورا سزا بود تاج                                       همان کرسی و مهر و آن تخت عاج

چنان مرزبانان فرخ نژاد                                         نشستند هر سه به آرام و شاد

آنگاه فریدون جهان را به سه بخش تقسیم و پادشاهی آنها را به پسرانش سپرد. ابتدا روم و خاور را به سلم بخشید و به او دستور داد که لشکری انتخاب کند و به سمت خاور حرکت کند. آنگاه توران را به تور بخشید و او را پادشاه ترکان و چین کرد و در آنجا به پادشاهی نشست. و سرانجام ایرج را پادشاه ایران کرد او پادشاه ایران ودشت نیزه وران شد. سه برادر به خوشی زندگی می کردند و هر کدام مراقب مرزهای سرزمین خود بودند.

ادامه دارد....

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

شاهنامه فردوسی، حکیم ابولاقاسم فردوسی، بر پایه چاپ مسکو

حماسه سرایی در ایران، ذبیح الله صفا