تبیان، دستیار زندگی
موضع کلیسا از ارائه تصاویر شمایل نگارانه قدیسین، همواره این بوده است که هنرهای بصری ، متن مقدس را به تصویر می کشند یا به تعبیر اهل کلیسا تبیین می کنند. در این نوشتار به ریشه های این نوع تفکر خواهیم پرداخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تلقی کلیسا از هنر


موضع کلیسا از ارائه تصاویر شمایل نگارانه قدیسین، همواره این بوده است که هنرهای بصری ، متن مقدس را به تصویر می کشند یا به تعبیر اهل کلیسا "تبیین" می کنند. در این نوشتار به ریشه های این نوع تفکر خواهیم پرداخت.

تلقی کلیسا از هنر

در طول تاریخ، "پاپ" به عنوان مهمترین و شاخص ترین فرد در کلیسای کاتولیک، همواره دفاعاتی از ترویج هنرهای تصویری شمایلی داشته است. چه بسا پاپ "گرگوریوس کبیر" (زمان پاپی 590-604) معروف ترین سخن را در باب موضع کلیسا در باب تصویر به زبان آورده باشد. وی چنین می نوسید:

"در کلیسا به این دلیل از تابلوی نقاشی استفاده می کنند که بی سوادان بتوانند دست کم آنچه نمی توانند در کتاب بخوانند بر دیوار کلیسا فهم کنند. نوشته همان حکم را برای باسوادان دارد که نقاشی برای بی سوادان، زیرا که بی سوادان در نقاشی همان می بینند که باید ببینند؛ آنکه خواندن و نوشتن نمی داند محتوای نقاشی را می خواند. از همین رو، خصوصا در باب این صنف از مردم، نقاشی جایگزین نوشته می شود.... بالطبع نباید برای پرهیز از شرک، حکم به از میان بردن تابلوهای نقاشی کلیساها داد، بلکه باید از آنها من باب تشحیذ اذهان بی سوادان بهره گرفت. "

کلیسا تا به امروز بر همین موضع سخت پای فشرده است. گرگوریوس پیش از هر چیز پاسخ شمایل شکنان را داد. این گروه به حکم یکی از فرمانهای خداوند دایر بر منع بت پرستی، شمایلها را از میان می بردند.

متاسفانه شاهد به بیراهه کشیده شدن این تفکر ساده هستیم. امروزه تصاویر معجزه آسا همچنان در بسیاری از کشورهای کاتولیک مذهب وجود دارند. تصاویری که به زعم عده ای یا جان گرفته اند یا به واسطه تقدیر الهی در امور دنیوی دخیل بوده اند. این مورد بیش از همه شامل مجسمه حضرت مریم می شود که حتی برخی مدعی هستند که خون گریه می کند!

گرگوریوس تصریح می کند که نقاشی راهنمایی سودمند یا متنی تصویری است نه بت. مشرک آن کسی بود که به غلط بر این باور بود که نوعی "روح قدسی" در اثر هنری متجلی است. اثر هنری باید صرفا به واقعیت راستین دیگری اشاره داشته باشد که همانا "عالم مقدس" است.

چون در قرون وسطی شمار باسوادان اندک بود، تصویر، از ضروریات تعلیم محسوب می شد. در اینجا می توان هم هوشمندی دید هم نوعی سطحی نگری!

تلقی کلیسا از هنر

طبیعی بود که کلیسا خواهان ترویج و نشر اصول و عقاید مذهبی خود باشد و اگر بنا بود این رسالت را هنر بصری بر دوش کشد، پس می بایست از آن بهره گرفت. منها کلیسا قطعا مطلع بود که جریان پرقدمت هنر مایه التذاذ است و هم بُعد تعلیمی دارد. کلیسا از آن نیز اطلاع داشت که طبعا کسان بسیاری تصویر را واجد نوعی روح قدسی می دانند صرف نظر از اینکه این نیرو یا انرژی سحرآمیز باشد یا زیبا و دلفریب .

اما متاسفانه شاهد به بیراهه کشیده شدن این تفکر ساده هستیم. امروزه تصاویر معجزه آسا همچنان در بسیاری از کشورهای کاتولیک مذهب وجود دارند. تصاویری که به زعم عده ای یا جان گرفته اند یا به واسطه تقدیر الهی در امور دنیوی دخیل بوده اند. این مورد بیش از همه شامل مجسمه حضرت مریم می شود که حتی برخی مدعی هستند که خون گریه می کند!

تلقی کلیسا از هنر

گذشته از اینها، گرگوریوس معتقد است فرد بی سواد می تواند این تصاویر را "بخواند". چرا خواند تابلوی نقاشی چنین آسان و طبیعی است؟ چطور ممکن است کسی که قبلا از تحصیلات، کامل بی بهره بوده و به طور رسمی آموزش ندیده است، بتوادن هنر دینیِ مسیحی را بخواند؟

اگر فرد ، پیشتر از روایات و اخبار و تصاویر آگاه باشد، آن وقت نقاشی می تواند اساسا در حکم ابزار یادآوری یا به نوعی مددکار حافظه فراموشکار انسان باشد، اما می تواند داستانی نادانسته را "آموزش" دهد؟ آیا گرگوریوس تعلیم را چنین می دید؟

شاید او هیچ نمی خواسته است چنین عمیق بدین امر بپردازد. هرچه باشد کلیسای کاتولیک روم تا به امروز سلسله جنبان خلق و حفظ حجم عظیمی از آثار هنری و نیز سلسله مباحث خاصی در باب معنای آن آثار بوده که غالبا از سخنان گرگوریوس برگرفته شده است.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

تاریخ تاریخ هنر/ ورنن هایدماینر

دایره المعارف هنر/روئین پاکباز

سی هزار سال تاریخ هنر/ فردریک هارت

مطالب مرتبط:

روح هنر اسلامی در مقایسه با هنر مسیحی

هنر تجریدی و روحانی

هنر مسیحیت آغازین

سیر تذهیب و تزیین در کتب آسمانی