تبیان، دستیار زندگی
نمایش یک بزرگداشت باشکوه در حقیقت محفلی است کوچک برای تجلیل از مقام نمایشنامه نویسان، اما نه به شیوه معمول درام، بلکه به شیوه ای مستندگونه و آمیخته با چاشنی فانتزی. شروع نمایش با نماهنگی از زندگی خصوصی نمایشنامه نویسی مشهور به نام علیرضا درویشی آغاز می ش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فانتزی در 40 دقیقه

نگاهی به نمایش ”‌یک بزرگداشت باشکوه”‌ نوشته ”‌غلامرضا سلیمان تاش”‌ و کارگردانی ”‌رحمت امینی”‌


نمایش "یک بزرگداشت باشکوه" در حقیقت محفلی است کوچک برای تجلیل از مقام نمایشنامه نویسان، اما نه به شیوه معمول درام، بلکه به شیوه ای مستندگونه و آمیخته با چاشنی فانتزی. شروع نمایش با نماهنگی از زندگی خصوصی نمایشنامه نویسی مشهور به نام علیرضا درویشی آغاز می شود.

فانتزی در 40 دقیقه

نمایشنامه نویسی که در حقیقت حاصل تخیل نویسنده نمایش است و با به دوش کشیدن نمایندگی خیل عظیم هنرمندان و فعالان این حوزه، به منزله بیانیه ای از سوی کارگردان اثر محسوب می شود. "یک بزرگداشت باشکوه" با اجرای ترکیبی از نماهنگ و تک گویی های تنها بازیگرش و ایجاد ارتباط با تماشاگران، سعی در ارائه ای مستندوار از فضا و حال و هوای یک بزرگداشت را دارد؛ فضایی با همان حساسیت ها و وسواس های طبع هنرمندانه و با همان تعارفات معمول میان هنرمندان، که همگی در یک راستا و آن هم در جهت شناساندن شخصیتی خیالی و روان پریش به نام علیرضا درویشی به تماشاگر در حرکت اند، تا به ظن خود با پایان بهت برانگیز و برملا شدن خیالی بودن شخصیت نمایش از سوی خود او، ذهنیت تماشاگر را به بازی بگیرد.

بازیگر نقش درویشی، که تنها بازیگر در صحنه نیز هست، با رفتن پشت تریبون به نقد و بیان اشکالات بزرگداشت خود می پردازد و در روایتی ناموزون و آشفته، که برگرفته از شخصیت روان پریش اوست، داستانی تخیلی از زندگی خود را به زبان طنز و کنایه برای مخاطبان بیان می کند. او، که به گفته خود در حقیقت بعد از آشنایی با همسرش سیما وارد دنیای نمایشنامه نویسی شده، موفقیت خود را مدیون دوست و در واقع خودش علیرضاست. او، که حوادث انقلاب و جنگ را به همراه دوستش علیرضا و در حال جستجوی موضوعات نمایشنامه هایش پشت سر گذاشته، حال با گذشت سال ها از آن دوران و پس از نگارش نمایشنامه هایی که او را سرآمد و الگوی دیگر نمایشنامه نویسان کرده، چیزی جز انزوا و تنهایی برایش باقی نمانده است. همسرش مبتلا به آلزایمر است و پسرش یوحنا سه سال است که ناپدید شده، اما با این همه او ناچار است که به عنوان یک شخصیت شاخص هنری، در میان هم صنفانش همچنان حضور پررنگ خود را حفظ کند و در عین حال در خانه و در مقابل همسرش با امید و روحیه ظاهر شود. حکایتی نمادین از مصائبی که شاید در طول زندگی هر هنرمند یا نویسنده ای رخ دهد و هر آن ممکن است با از پا انداختن او مانع از ادامه زندگی حرفه ای و هنری اش شوند.

فانتزی در 40 دقیقه

پخش نماهنگ هایی حاوی اظهار نظرهای برخی از اهالی تئاتر چون فرهاد آئیش، حمیدرضا نعیمی، نادر برهانی مرند، داریوش ارجمند، اسماعیل خلج، ایوب آقاخانی، حسین پارسایی و قطب الدین صادقی درباره شخصیت غیرحقیقی علیرضا درویشی در واقع به منزله ایده آل های یک نویسنده و انتظارهایی است که از او در میان اطرافیان وجود دارد. تمهیدی که کارگردان با توسل به آن درصدد ایجاد تعلیق در ماهیت شخصیت اصلی و بخشیدن هویتی مستندگونه به نمایش بوده است.

این نمایش مونولوگ، که به دلیل ماهیت اصلی خود یعنی تک بازیگر بودن، در حرکتی خلاقانه نقش میزبان و مهمان را به طور همزمان بر بازیگر خود محول کرده، در فضایی که مشخص نیست سخنرانی یک نویسنده در بزرگداشت خود اوست یا محفلی خودمانی برای ذکر مصیبت، با آشنایی زدایی از فضای معمول در بزرگداشت ها، به خلق نوعی فانتزی (خیال پردازی) در این اتفاق معمولی دست پیدا می کند.

این نمایش مونولوگ، که به دلیل ماهیت اصلی خود یعنی تک بازیگر بودن، در حرکتی خلاقانه نقش میزبان و مهمان را به طور همزمان بر بازیگر خود محول کرده، در فضایی که مشخص نیست سخنرانی یک نویسنده در بزرگداشت خود اوست یا محفلی خودمانی برای ذکر مصیبت، با آشنایی زدایی از فضای معمول در بزرگداشت ها، به خلق نوعی فانتزی (خیال پردازی) در این اتفاق معمولی دست پیدا می کند

با این وجود، همنشینی ویژگی های متناقضی چون خیال پردازانه بودن و جستجوی حقیقتی جعلی در کنار هم، بیشتر از آنکه ذهنیت تماشاگر را به سمت هسته اصلی نمایش، یعنی به انزوا رفتن و نادیده گرفته شدن نمایشنامه نویسان برده باشد، با افزودن بر بار بی هدف بودن نمایش (که به طور حتم مقصود و منظور اصلی نویسنده و کارگردان هم نبوده) تا حدی نمایش را به سمت بی معنایی پیش می برد. درونمایه ای که به عنوان دغدغه اصلی بخشی از خانواده بزرگ تئاتر، می توانست با برگزیدن قالبی غیر از مونولوگ، سامان دادن به استخوان بندی اصلی متن نمایش یا حداقل اولویت دادن به یکی از عناصر واقعیت و خیال، به گونه ای شایسته تر ارائه شود.

در این میان باید گفت بار اصلی این اجرا چه در جذب مخاطب و چه در نگاه داشتن این ارتباط دوسویه بر دوش بازیگر نمایش است و از این منظر شاید کم نقیصه ترین یا حتی بی نقص ترین بخش اجرا را به خود اختصاص می دهد، زیرا بازیگر با بازی روان و بی تکلف، بیان و فیزیک طنازانه خود و نیز پاساژهای حسی درست در جهش از حالات روانی مختلف، تماشاگر را درگیر موضوع نمایش می کند و این تعامل تا حد زیادی به نادیده گرفتن نقاط ضعف موجود در اجرا و همچنین تلطیف لحظاتی که می توانست برای تماشاگر خاص به نوعی آزاردهنده قلمداد شوند، کمک می کند.

فانتزی در 40 دقیقه

طراحی صحنه نه چندان کاربردی این نمایش نیز از جمله عناصری است که همچون دیگر عناصر آن، علیرغم دارا بودن ویژگی ایجاز، که به نوعی باید از محاسن یک اجرا محسوب شود، به گونه ای کم اهمیت به آن پرداخته شده است. تقسیم صحنه به خطوطی سفید رنگ، در امتداد دید تماشاگر و به موازات یکدیگر و همچنین چیده شدن صندلی های سفید رنگ روی آن ها برای ایجاد عمق و القای فضای یک بزرگداشت، قدری سطحی نگری در قابلیت های طراحی صحنه در تئاتر است. به خصوص برای نمایشی که قدم در وادی تخیل گذاشته است؛ گرچه سفید رنگی ابزار صحنه تا حد زیادی در ایجاد تمرکز روی تنها بازیگر صحنه تأثیرگذار بوده، اما برای بیان انزوا و تزلزل یک نویسنده روان پریش، که درونمایه اصلی نمایش حول محور آن می گردد، به کارگیری درست و بجای طراحی نور و نیز کمک گرفتن از استعاره در طراحی صحنه به جای طراحی صحنه واقع گرایانه، قطعا در القای این حال و هوا کمک شایانی می کرد.

در پایان باید گفت نمایش "یک بزرگداشت باشکوه" گرچه به عنوان نمایشی تک نفره، که به دلیل محدود بودن در امکانات و جذابیت های نمایش های چند بازیگری، یکنواختی و از دست دادن ارتباط با تماشاگر، همواره از خطرات احتمالی آن به شمار می رود، خوشبختانه توانسته با استفاده از تمهید ایجاد تعامل بازیگر با تماشاگران (به عنوان تماشاگران بزرگداشت) مخاطبان را در حین اجرا با خود همراه کند، با این حال پرداخته نشدن به نقطه کشمکش و چالش برانگیز در نمایش و پایان بندی عجولانه و نه چندان پخته آن نسبت به شروع کش دار و طولانی، از نقاط ضعف این اجرا محسوب می شود. از طرفی وجود خواننده گیتاریست و آواز خواندن او در ابتدای نمایش نیز عنصری است که اگرچه در آشنایی زدایی و فاصله گذاری مد نظر کارگردان و نیز ایجاد ارتباط با تماشاگر بی تأثیر نیست، اما نوعی ناهماهنگی در نمایش را موجب می شود و در اینجا باید پرسید که وجود خواننده در چنین اثری، با درونمایه روانشناسانه، اساسا اقدامی درست بوده است یا نه.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / ساره دخت سلطانیه

مطالب مرتبط:

سکوت کنید عروسک ها     

تیغ و استخوان ، زخم و سرود   

ضحاک روی صحنه