تبیان، دستیار زندگی
اگر کسی صفت رذیله‌ای داشته باشد، نمی‌تواند رستگار شود. آن صفت رذیله کار خودش را می‌کند. لاأقل ما باید کاری کنیم که شعله‌ور نباشد. کندن درخت رذالت از دل، کار بسیار مشکلی است و درحد محال است و آدم شدن مشکل است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مواظب باشیم سرطان روح نگیریم!!


چه کنیم تا سعادت دنیا و آخرت را به ‌دست آوریم، چه کنیم که خدا از ما راضی باشد، چه کنیم که عاقبت‌به‌خیر شویم؟

گناه

یکی از چیزهایی که روح را می‌میراند، گناه است. اگر کسی قساوت پیدا کرد، آنگاه نمی‌تواند از آن بُعد ملکوتی استفاده کند؛ زیرا غبارآلود است و حجاب روی آن است و بعضی اوقات مریض و بعضی اوقات هم مرده است:

«فی‏ قُلُوبِهِمْ‏ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»[1]

خطاب شد به پیغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» که به مرده نمی‌توانی چیزی بفهمانی:

«إِنَّكَ‏ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»[2]

گناه و مخصوصاً گناه روی گناه، آن جنبه ملکوتی را از ما می‌گیرد و بدبخت می‌شویم و سقوط می‌کنیم. قرآن می‌فرماید سقوطش این است که از هر حیوانی بدتر می‌شوی:

«أُولٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[3]

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ»[4]

پست‌تر از هر درنده‌ و میکروبی، کسی است که عقل دارد و تعقل ندارد و فکر دارد و تفکّر ندارد. یعنی نمی‌تواند فکر کند و تعقّل کند.

اگر صفت رذیله‌ای بر دل حکم‌فرما شود، اگر صفت رذیله‌ای بر این عقل و تعقّل حکم‌فرما شود، با آن صفت رذیله نمی‌تواند عقل کار کند. بلکه آن صفت رذیله بر عقل حاکم می‌شود و بر وجدان اخلاقی حاکم می‌شود و فطرت خدادادی را نابود می‌کند و آن صفت رذیله او را به سقوط و بدبختی می‌کشاند؛ حتی می‌رسد به آنجا که حاضر است برادر خود را بکشد.

این صفات رذیله زیاد است و بیش از 40 صفت رذیله داریم، مانند حسد، تکبّر، خودخواهی، لجاجت، عناد، دنیاپرستی، ریاست طلبی و امثال اینها. رفع این صفات رذیله هم کار بسیار مشکلی است. قرآن می‌فرماید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ‏ اللَّهِ‏ عَلَیْكُمْ‏ وَ رَحْمَتُهُ‏ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ یُزَكِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»[5]

اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچکس نمی‌تواند خودسازی کند و درخت رذالت را از دل بکند. خدا باید معلم اخلاق باشد. به قول حضرت امام چهل سال خون جگر و شبانه‌روز کارکردن می‌خواهد تا انسان مهذّب شود، و اگر مهذب نباشد، سقوط است.

صفت رذیله برای انسان از هر سرطانی بدتر است. اگر از قرآن بپرسید سرطان برای جسم و حسد برای روح چگونه است؟ می‌فرماید: هر دو مثل هم است. همین‌طور که سرطان از نظر جسمی آدم می‌کشد، حسادت هم از نظر روحی، روح را می‌کشد. اگر جسم مُرد، آن را خاک می‌کنند و معمولاً راحت می‌شود، اما اگر روح مُرد، به قول قرآن یک مزاحم برای اجتماع می‌شود و پست‌تر از هر درنده و میکروبی می‌شود و بدانید که صفت رذیله، سرطان بلکه بدتر از سرطان است

در قرآن سوره‌ای داریم به نام سوره «الشمس» و این سوره منحصر‌‌به‌فرد است و یازده قسم می‌خورد و قسم‌های قرآن برای تاکید است و برای این است که ما باور کنیم. گاهی در قرآن یک قسم خورده می‌شود و گاهی دو یا سه قسم و اما در سوره والشمس 11 قسم برای یک مطلب خورده می‌شود و بعد هم آن مطلب با چند تاکید گفته می‌شود و تقریباً 17 تأکید برای یک مطلب است:

« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[6]

رستگاری برای کسی است که مهذب باشد و توانسته باشد درخت رذالت را از دل بکند. توانسته باشد درخت فضیلت به‌جای آن بکارد و ریشه‌دار و میوه‌دار کند و از میوه آن، هم خود و هم دیگران استفاده کنند.

چه کسی می‌تواند بگوید من حسود نیستم؟! به‌جز کسی که به‌راستی کار کرده باشد و ریشه حسادت را کنده باشد و الاّ اگر کسی حسود باشد، وقتی حسادت گل کند، عقل او نمی‌تواند کار کند و حسادت مقدم بر عقل می‌شود و پرده ضخیمی برای عقل می‌شود که عقل نتواند روی آن حکومت کند و می‌رسد به آنجا که برادر، برادر خود را می‌کشد ولو پسر پیغمبر باشند.

مرض حسد که بدتر از سرطان است، در عمق جانش کار می‌کند، لذا همه علمای علم اخلاق در کتاب‌هایشان می‌نویسند از اوجب واجبات، تهذیب نفس است. از نماز و روزه واجب‌تر و از خمس واجب‌تر، تهذیب نفس است. تهذیب نفس به این معنا که انسان خودسازی کند و پاک شود و بتواند صفات رذیله را از دل بکند.

اگر صفت رذیله در دل باشد، پرده است و حجاب ضخیم ظلمانی برای فطرت و عقل و وجدان اخلاقی ماست، لذا نمی‌گذارد جنبه ملکوتی کار کند. آنگاه جنبه ملکوتی یا مرده است یا مریض است و حجاب دارد و بالاخره صفت رذیله‌ای که در اوست، بر فکر و عقل و تفکر او مقدم می‌شود.

اگر تکبّر داشته باشیم، آن تکبّر نمی‌گذارد عقلمان کار کند و اگر کار کند، عقل نیست، بلکه به نام عقل است و همان تکبّر کار می‌کند. همین است که از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» سوال کردند که این معاویه با این فتانت و زرنگی، پس این چیست؟! حضرت فرمودند: این عقل نیست، بلکه  شیطنت است.[7] ریاست‌طلبی او به نام عقل و فتانت و زرنگی جا خورده است. یعنی بعضی اوقات انسان متکبّر به‌عنوان عقل کار می‌کند.

حسد

بعضی اوقات می‌رسد به آنجا که آدم متکبّر و حسود و دنیاطلب است و با یک زرنگی‌ها به نام عقل و فتانت، هم در میان مردم مشهور می‌شود و هم خودش به راستی خیال می‌کند کار خوبی کرده است. قرآن شریف می‌فرماید بدبخت ترین مردم همین است:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً، الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[8]

قرآن می‌فرماید: می‌خواهی به تو نشان دهم کسی را که پست‌تر از همه و ورشکسته دنیا و آخرت است؟ آن کسی که کار بد می‌کند و اما خیال می‌کند کار خوبی کرده است. اگر حسادت را از دل نکنیم، بعضی اوقات گناه بزرگ بزرگ می‌کند و بین زن و شوهر را جدا می‌کند و اما خیال می‌کند کار خوبی کرده است و رفع صفات رذیله هم کار بسیار مشکلی است.

کعب بن سور یک آدم به ظاهر مقدسی است. به اندازه‌ای که در بصره مشهور شده بود به اینکه مستجاب الدعوه است. مردم به او مراجعه می‌کردند و التماس دعا می‌خواستند.

مولا امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» به کوفه و بصره آمدند و شمع کعب بن سور کم‌کم خاموش شد و کسی به او مراجعه نمی‌کرد و کسی به او التماس دعا نمی‌گفت و بالاخره افت کرد. معلوم است در مقابل نور امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه»، نور کعب بن سور چه می‌تواند بکند! بالاخره حسادت او گل کرد. از تاریخ و از لفظ امیرالمۆمنین فهمیده می‌شود که این کعب بن سور مقدس در نماز شب و در قنوتش به امیرالمۆمنین علی«سلام‌الله‌علیه» نفرین می‌کرده است. می‌گفته خدایا یک تیر غیبی به سینه علی بیاید و من از دست او راحت شوم.

کعب بن سور بود و مقدس بود و به راستی ریاضت کشیده بود، اما نتوانسته حسادتش را رفع کند. مخصوصاً وقتی او را با پول تحریک کردند و وقتی با التماس و عظمت و تعریف و تملّق و چاپلوسی تحریک کردند، حسادتش گل کرد و در مقابل امیرالمۆمنین علی«سلام‌الله‌علیه» ایستاد، درحالی که می‌دانست علی کیست.

اگر صفت رذیله در دل باشد، پرده است و حجاب ضخیم ظلمانی برای فطرت و عقل و وجدان اخلاقی ماست، لذا نمی‌گذارد جنبه ملکوتی کار کند. آنگاه جنبه ملکوتی یا مرده است یا مریض است و حجاب دارد و بالاخره صفت رذیله‌ای که در اوست، بر فکر و عقل و تفکر او مقدم می‌شود

شما خیال می‌کنید معاویه علی را نمی‌شناخت. شما خیال می‌کنید طلحه و زبیرها نمی‌دانستند علی کیست و چه خبر است؟! بله، می‌دانستند؛ اما به خاطر ریاست طلبی و پول پرستی حاضر شدند که جنگ جمل به پا شود. حسادت باعث شد که جنگ جمل را به پا کردند.

نظیر این جمله تاریخی زیاد است. خود قرآن هم می‌گوید. اولاً می‌گوید من کتاب اخلاق هستم و پیغمبر اکرم نیز معلم اخلاق است. آیه شریفه تکرار شده که پیغمبر اکرم یک معلم تربیتی و آموزشی است و تربیتش مقدم بر آموزش شده است.

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ»‌[9]

پیغمبر اکرم یک معلم آموزشی و تربیتی است. این قرآن است و قطع نظر از تاریخ هم به ما می‌گوید اگر کسی صفت رذیله‌ای داشته باشد، نمی‌تواند رستگار شود. آن صفت رذیله کار خودش را می‌کند. لاأقل ما باید کاری کنیم که شعله‌ور نباشد. کندن درخت رذالت از دل، کار بسیار مشکلی است و درحد محال است و آدم شدن مشکل است.

صفت رذیله برای انسان از هر سرطانی بدتر است. اگر از قرآن بپرسید سرطان برای جسم و حسد برای روح چگونه است؟ می‌فرماید: هر دو مثل هم است. همین‌طور که سرطان از نظر جسمی آدم می‌کشد، حسادت هم از نظر روحی، روح را می‌کشد. اگر جسم مُرد، آن را خاک می‌کنند و معمولاً راحت می‌شود، اما اگر روح مُرد، به قول قرآن یک مزاحم برای اجتماع می‌شود و پست‌تر از هر درنده و میکروبی می‌شود و بدانید که صفت رذیله، سرطان بلکه بدتر از سرطان است.

پی نوشت ها:

[1]. البقرة، 10

[2]. النمل، 80

[3]. الأعراف‏، 179

[4]. الأنفال‏، 22

[5]. النور، 21

[6]. الشمس‏، 9 و 10

[7]. المحاسن، ج 1، ص 195

[8]. الکهف، 103 و 104

[9]. الجمعة، 2

فرآوری: محمدی             

خش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : سایت آیت الله مظاهری (تلخیصی از سلسله دروس اخلاقی ایشان)

مطالب مرتبط:

6راه درمان مرض حسد

آیا می‌دانید حسد خطرات جسمی هم دارد؟!

صفاتی که ما را بدبخت می کند!!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.