تبیان، دستیار زندگی
«سقوط در آینه های خویشتن» مروری است بر خاطرات اورزولا پریس دختر ماکس فریش، نمایشنامه نویس مشهور سوئیسی، از زن اول وی که به سبب اختلاف هایشان از هم جدا شدند و اورزولا نیز از پدرش فاصله گرفت تا سال های پیری که یک بار دیگر به او نزدیک شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واقعیات بین دختر و پدر


«سقوط در آینه های خویشتن» مروری است بر خاطرات اورزولا پریس دختر ماکس فریش، نمایشنامه نویس مشهور سوئیسی، از زن اول وی که به سبب اختلاف هایشان از هم جدا شدند و اورزولا نیز از پدرش فاصله گرفت تا سال های پیری که یک بار دیگر به او نزدیک شد.

سقوط در آینه های خویشتن

سقوط در آینه های خویشتن. اورزولا پریس. مترجم: سهیلا پشنگ. انتشارات افراز. چاپ اول. تهران: 1392. 1100 نسخه.168 صفحه . قیمت: 8400 تومان.

«اگرچه ممکن است گاهی گفته های پیشین خود را نقض کنم اما حقیقت را هرگز[1]

همه دختران دنیا پدر دارند. کشف دوباره پدر موضوعی است که در کتاب سقوط در آینه های خویشتن به آن پرداخته می شود. پدر اما یک پدر معمولی نیست. پدری است که شاید کشفش برای خیلی از آدم های دنیا موضوع جالبی است. او کسی نیست جز ماکس فریش نمایشنامه نویس، نویسنده و معمار سوئیسی. مردی که بیشتر خواننده هایش دوستش دارند و تلاش می کنند در خلال نوشته هایش اندکی از روح اش را کشف کنند. این کتاب شرح وقایع سند تامل برانگیزی است از تلاش دختر برای دوباره و از دور نگریستن به رابطه دشوارش با پدر و بازگو کردن آن از زبان خود. این داستان واقعی و این کتاب، گویای واقعیات بین دختر و پدر است.

« ماکس که در مقابلم نشسته است، با نگاهی خشک و وحشت برانگیز به رو به رویش خیره شده است. آیا باید از او درباره خودش بپرسم و این که الان به مناسبت مرگ نزدیکش، زندگی خود را چطور می بیند؟ در نهایت درباره مادرش از او پرسیدم و از رابطه اش با او که باعث اختلاف شدید او و همسر اولش یعنی مادر من شده بود. ماکس هم با عصبانیت زیاد شروع به صحبت درباره مادرم کرد. به او گفتم: امیدوار بودم در این فرصت کوتاه باقی مانده از زندگیت، دیدگاه تو تغییری کرده باشد. امیدوار بودم که کمی ملایم تر شده باشی. او جواب داد: نه، کاملا برعکس، وقتی مرگ آدم نزدیک باشد، تعصبات او شدید تر هم می شوند. البته آدم از فرصت هایی که استفاده نکرده و از ندانم کاری های بزرگ زندگی اش دچار بهت می شود اما هرگز احساس پشیمانی نمی کند و نسبت به اتفاقات گذشته احساس تقصیر یا آرزوی جبران چیز ی را ندارد. اما قضاوت هایش تند و سرسختانه می شوند و شهامتش در ابراز آن ها هم بیشتر می شود، مثلا این که کسی را بی عرضه بنامد و این کار را جلوی دختر او بکند[2]  

ماکس فریش کیست؟

ماکس فریش در سال 1911 در زوریخ به دنیا آمد. وی ادبیات خواند و اولین رمانش را به نام« یورگ شاین بارت ، سفر تابستانی سرنوشت ساز» نوشت اما به زودی تصمیم گرفت دست از نوشتن بکشد و به معماری بپردازد. با گرفتن جایزه «کنراد فردیناند مایر» او یک بار دیگر تلاش خود را کرد و از آنجا به بعد به نویسنده ای مشهور بدل شد. رمان اشتیلر او شهرت جهانی پیدا کرد. وی رمان ها و نمایشنامه های بسیاری نوشته و در واقع بیشتر به نمایشنامه نویس شهرت دارد. از نمایشنامه های او وقتی که جنگ تمام شد، «گراف اودرلاند»، «دیوار چین»،« دون ژوان یا عشق به هندسه»، «آقای بیدرمان و آتش سوزان» را می توان نام برد. ماکس فریش در ایران با ترجمه نمایشنامه «آندورا» توسط «حمید سمندریان» به جامعه کتاب خوان ایران معرفی شد. بعدها با ترجمه رمان «اشتیلر» توسط «علی اصغر حداد» قدرت رمان نویسی وی نیز آشکار شد. رمان اشتیلر یادداشت های مردی است که به سبب شباهتش  با جاسوسی برای روس ها به نام اشتیلر دستگیر و به زندان می افتد. فریش به همان سنت رمان نویسی ای تعلق دارد که کافکا و توماس مان در آن قلم می زدند. وی به واکاوی درونی شخصیت هایش علاقه زیادی دارد. وی همچنین هویت و سرگشتگی انسان معاصر را دست مایه آثار خود قرار می دهد. وی به دلیل اینکه تجربه دو جنگ ویران گر جهانی را با خود دارد به دردها و بی هویتی های انسان پس از جنگ های خشونت بار نیز می پردازد. وی در سال 1991 بر اثر سرطان درگذشت.

اورزولا پریس در یکی از مصاحبه هایش که اتفاقا هنگام نمایشگاه کتاب ایران از وی شده است، درباره رابطه اش با ماکس فریش می گوید: رابطه پدر و دختر در کشور های مختلف متفاوت است اما برخی اوقات به مشکلاتی بر می خورند که برای هر خانواده ای ممکن است اتفاق بیفتد. پدر من نویسنده مشهوری بود اما پدر خوبی نبود اما پدر پدر است باید به نوعی با هم کنار بیاییم حتی اگر در عقاید با او اختلاف داشته باشید.

دختر ماکس فریش

اورزولا پریس دختر ماکس فریش در سال 1943 و او نیز در زوریخ به دنیا آمد و او نیز در رشته ادبیات تحصیل کرد. از این جهت تجربه مشترکی با پدر دارد. وی در سال 1966 سوئیس را ترک کرد و به کشورهایی چون سوئد، اسکاتلند، جنوب و شمال المان سفر کرد و به عنوان مربی توان بخشی به کار و تحصیل پرداخت. کتاب «استانبول» وی که تجربیاتش از سفر به ترکیه را در خود دارد در ردیف آثار برگزیده اروپا در سال 2008 قرار گرفت. اورزولا دختر زن اول ماکس فریش است که بر اثر اختلاف های زیادی که با هم داشتند از هم جدا شدند و اروزولا نیز از پدرش فاصله گرفت تا سال های بعد، در زمان پیری  و بیماری پدرش که یک بار دیگر او را کشف کرد.

درباره کتاب

این رمان به شیوه یادداشت های روزانه نوشته شده است. این یادداشت ها الزاما سیر تاریخی مشخصی را دنبال نمی کنند و صرفا بر حسب اینکه ذهن نویسنده به یاد چه خاطره ای است به آن زمان اشاره می کنند. آخرین یادداشت تاریخ نوامبر 2008 را بر خود دارد. نویسنده برای مردی که رابطه صمیمانه ای با او برقرار کرده است درباره ماکس فریش و زندگی شخصی و روابطش با خانواده  گفتگو می کند. در خلال این گفتگو ها چهره پدر برای نویسنده روش تر و واضح تر می شود. او به خاطرات دور دست گذشته و کودکی باز می گردد و لحظه های خوب بد زندگی با پدرش را مرور می کند. اورزولا بی پروا درباره خصوصیات پدرش می نویسد و از گفتن اینکه وی مردی سرسخت، خشن، بیرحم و بی ملاحظه بود ابایی ندارد. اورزولا پریس در یکی از مصاحبه هایش که اتفاقا هنگام نمایشگاه کتاب ایران از وی شده است، درباره رابطه اش با ماکس فریش می گوید: رابطه پدر و دختر در کشور های مختلف متفاوت است اما برخی اوقات به مشکلاتی بر می خورند که برای هر خانواده ای ممکن است اتفاق بیفتد. پدر من نویسنده مشهوری بود اما پدر خوبی نبود اما پدر پدر است باید به نوعی با هم کنار بیاییم حتی اگر در عقاید با او اختلاف داشته باشید.

پی نوشت:

[1] مقدمه کتاب

[2] صفحه 146 و 147 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان