تبیان، دستیار زندگی
عصمتى که در پیامبران است، جامع هر دو است یعنی پیامبران در علم و عمل معصوم اند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است که هیچ گونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حقیقت عصمت چیست؟

عصمت

"عصمت" به دو قسم اختیاری و غیر اختیاری تقسیم می شود. معصوم آن کسی است که از روی اختیار گناه را ترک می کند و البته برای این که احتمال هیچ خطا و اشتباهی را در آنان ندهیم و سنت (گفتار، رفتار و تقریر) آنان برای ما حجت باشد، عصمتی هم به آنان هبه و عنایت می شود که این دیگر اختیاری نیست اما براساس این که خدا می داند آنان با اختیار خود از این شایستگی برخوردار خواهند شد، به آنان چنین چیزی موهبت کرده است و به دیگران این فضیلت را نداده است.


تعریف عصمت

علامه طباطبایى مى‏فرماید: منظور از "عصمت" وجود امرى است در انسان معصوم که باعث حفظ او از وقوع در آنچه که جایز نیست (مثل خطا و معصیت) مى‏شود. [1] البته از نظر ایشان، انبیاى الهى (و تمامى اولیا و هدایت شدگان خاص) داراى عصمت مطلق مى‏باشند که مصادیق فراوانى را شامل مى‏شود. [2] از نظر ایشان "عصمت" نتیجه‏ى علم معصوم به عواقب گناه مى‏باشد؛ یعنى علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونه‏اى است که هیچ گاه مغلوب قواى دیگر انسانى نشده، بلکه مسلط بر آنان است. [3]

در مورد "عصمت" نظریه‏ى دیگرى وجود دارد که مى‏گوید: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگى نسبت به جمال و کمال حق به خود اجازه نمى‏دهد که گامى بر خلاف رضاى او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او و آگاهى از نعمت‏هاى بى پایان او در حق وى، آنچنان در روحش خضوع و فروتنى به وجود مى‏آورد که هرگز به فکر گناه نمى‏افتد چه رسد به این که مرتکب گناه شود". [4]

این دو نظریه بر این مطلب اتفاق دارند که در وجود معصوم ملکه‏اى به وجود مى‏آید که پیوسته عصیان و تجرى و خلاف کارى را از زندگى طرد کرده و از گناه و لغزش، پاک و محفوظ نگاه مى‏دارد.

عصمتى که در پیامبران است، جامع هر دو است یعنی پیامبران در علم و عمل معصوم اند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است که هیچ گونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد

انواع عصمت

عصمت بر دو نوع است: عصمت علمى و عصمت عملى.

عصمتى که در پیامبران است، جامع هر دو است یعنی پیامبران در علم و عمل معصوم اند؛ یعنى هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئى است که هیچ گونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد؛ زیرا به مرحله‏ى عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله وهم و خیال هم تابع عقل‏اند و هرگز در این مرحله وسوسه‏هاى شیطان راه ندارد ؛ زیرا آبشخور جهالت و نادانى و شیطنت‏ها و توهمات تنها منحصر به وهم و خیال است، و محدوده وهم و خیال، همانا وابستگى به جهان طبیعت است، اما در محدوده‏ى عقل ناب ، شیطان وهم و خیال را نرسد که طرفى ببندد. لذا اگر کسى در اندازه‏اى باشد که از عالم ماده و وهم و خیال و توهمات در گذرد و به سرچشمه‏ى حقایق برسد، امکان "عصمت" مى‏یابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودى در رتبه‏ى فرشتگان یا برتر قرار مى‏گیرد. [5]

نتیجه این که؛ در تمام عمر و در همه ی مراحل فهم، ابلاغ و اجرای وحى، از هر گونه سهو و نسیان و عصیان، منزه است.

البته باید توجه داشت که: "عصمت" به دو قسم اختیاری و غیر اختیاری تقسیم می شود.

معصوم آن کسی است که از روی اختیار گناه را ترک می کند و البته برای این که احتمال هیچ خطا و اشتباهی را در آنان ندهیم و سنت (گفتار، رفتار و تقریر) آنان برای ما حجت باشد، عصمتی هم به آنان هبه و عنایت می شود که این دیگر اختیاری نیست ، اما براساس این که خدا می داند آنان با اختیار خود از این شایستگی برخوردار خواهند شد، به آنان چنین چیزی موهبت کرده است و به دیگران این فضیلت را نداده است [6] .

اگر حجاب نخواسته باشیم

آیا انسان‏هاى معمولى هم مى‏توانند معصوم باشند؟

“عصمت”‌ به معناى مصون و در امان بودن و مانع شدن از ارتکاب عصیان و ابتلاى به نسیان...، داراى درجات و مراتبى است که مرتبه‏ى اعلاى آن اختصاص به انبیا و اوصیاى الهى دارد و این مقام تنها در مورد ایشان - به دلیل وجود نصوص قرآنى و روایات و انتصاب و اصطفاى ایشان براى رهبرى بشر، به عنوان خلافت الهى - قابل اثبات است و در مورد سایرین، گرچه تا حدودى قابل دستیابى و شناسایى است، اما سیر دیگران به حد و مرتبه‏ى ایشان نرسیده و شناسایى آنها نیز به واسطه‏ى نص و اصطفا نمى‏باشد، بلکه به جهت بروز آثار و علایم آن، مثل: انجام کرامات و آگاهى از نیات و... قابل تشخیص است.

آیا میتوان گفت فقط خداوند متعال معصوم است، ماهیت عصمت چیست؟

عبارت صحیحی که در این مقام در مورد خدا به کار می رود، منزه بودن خدا است از هر حد و نقصی (نه اصطلاح عصمت)؛ حال آن که غیر خدا هرچه باشد مخلوق و محدود است. ولی بحث عصمت در وهله اول در پاسخ به این سوال است که یک انسان به عنوان خلیفه خدا آیا می تواند بر بعد مادی فائق آمده و با عفت و عصمت زندگی کند؟

بنابراین، عصمت به معنای این است که یک انسان در عین دارا بودن غرایز بشری -که می تواند بستر ظلم و تجاوز باشد- به قدری در بعد الهی مستغرق شده باشد که "نار" وجود او در سایه نور روح "نور علی نور" شده و با اختیار خود اخلاق فرشتگان را از خود ظاهر کند.

هر انسانی حتی در صورت گناه کار بودن نیز محال نیست که توبه کرده و طریق عصمت را پیش گیرد و عصمت بعد از گناه همچون عصمتی که از ابتدا هیچ گناهی انجام نگرفته، دارای ارزش الهی است و هیچ انسانی از این قاعده مستثنا نیست و خدا توبه کاران را دوست دارد

این عصمت مراتبی دارد که در مرتبه کامل باعث مصون شدن فرد از هر خطا و انحرافی می شود. و عامل این عصمت نور و معرفتی است که خداوند به او افاضه می کند. این مقام در واقع مقام خلیفة اللهی انسان است، که انبیاء و اولیاء آن را در خود به فعلیت رسانده اند؛ چرا که عشق به خدا را بر حب دنیا ترجیح داده اند.

گفتنی است ؛پیامبران و امامان علاوه بر این نوع عصمت، به دلیل رسالتی که داشته اند، از مصونیت الهی برخوردار بوده اند که ضمانت الهی برای تحقق رسالت آنان بوده است. ولی در عین حال این بزرگان بیشتر از دیگر انسان ها خود را در پیشگاه خدا ناقص می دانند که حتی لحظه ای خود را از خدا بی نیاز نمی دانند.

گفتنی است؛ هر انسانی حتی در صورت گناه کار بودن نیز محال نیست که توبه کرده و طریق عصمت را پیش گیرد و عصمت بعد از گناه همچون عصمتی که از ابتدا هیچ گناهی انجام نگرفته، دارای ارزش الهی است و هیچ انسانی از این قاعده مستثنا نیست و خدا توبه کاران را دوست دارد. (البته این اصطلاح که مربوط به عصمت اختیاری است، با عصمت موهبتی تفاوت دارد).

بسیاری از اولیای خاص الهی بوده اند که در اثر جذبه الهی در این مقام عصمت قرار گرفته اند و بیان ساده مطلب این است که انسان مادامی که با اراده خود عمل کند اسیر هوا و هوس خواهد بود و هر قدر هم سعی کند از فریب نفس در امان نخواهد بود، اما اگر کل هستی و اراده خود را به خداوند یا امام معصوم و آیت کبرای الهی واگذار کند، دیگر اراده ای از خود نداشته و هر آنچه انجام می دهد اراده کسی است که در او حاکم شده و این جز در مقام عشق و فنا قابل تصور نیست.

پی نوشت ها:

[1] طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 134 (کلام فى عصمة الانبیاء).

[2] ر.ک: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 3، ص 292 - 197.

[3] همان، ج 5، ص 78.

[4] سبحانى، جعفر، منشور جاوید، ج 5، ص 14.

[5] این مطالب برگرفته از بیانات استاد جوادى آملى است. تفسیر موضوعى قرآن مجید، ج 3، ص 202 - 199.

[6] نک: سید محسن خرازی، بدایة المعارف الالهیة، ص 254.

فرآوری: آمنه اسفندیاری 

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

سایت اسلام کوئیست

منشور جاوید ـ سبحانى، جعفر، ج 5

بدایة المعارف الالهیة ـ سید محسن خرازی

تفسیر المیزان ج 2

مطالب مرتبط:

عصمت معصوم چگونه است؟

اثبات عصمت پیامبران

مقام عصمت، مِلک طلق کسی نیست!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.