تبیان، دستیار زندگی
قدیمی‌ها می‌گفتند که وقتی می‌خواهی کسی را بشناسی، باید موقع عصبانیت یا سختی او را ببینی، یا در وقت سفر. شاید به این موقعیت‌ها، باید آی.دی‌های تقلبی را هم اضافه کرد!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا این روزها، همه دو چهره دارند؟


قدیمی‌ها می‌گفتند که وقتی می‌خواهی کسی را بشناسی، باید موقع عصبانیت یا سختی او را ببینی، یا در وقت سفر. شاید به این موقعیت‌ها، باید آی.دی‌های تقلبی را هم اضافه کرد!


دورو, فرد دوچهره

چه اتفاقی می‌افتد وقتی پشت یک آی.دی اینترنتی، حرف‌هایی را می‌زنیم که عمراً بتوانیم در دنیای واقعی صدایش را دربیاوریم؟ چه اتفاقی می‌افتد وقتی پشت ماشین می‌نشینیم و بی آنکه توجهی به قوانین رانندگی داشته باشیم، بدل به غولی می‌شویم که به کسی رحمی ندارد؟ چه اتفاقی می‌افتد که گاهی خودمان نیستیم؟ یا شاید خود واقعی ما همین‌هایی است که در این شرایط به زبان می‌آوریم و عمل می‌کنیم. قدیمی‌ها می‌گفتند که وقتی می‌خواهی کسی را بشناسی، باید موقع عصبانیت یا سختی او را ببینی، یا در وقت سفر. شاید به این موقعیت‌ها، باید آی.دی‌های تقلبی را هم اضافه کرد! شاید باید شخصیت واقعی افراد را در پس آی دی‌های تقلبی دید. شاید در این شرایط، بیشتر مکنونات قلبیشان را رو می‌کنند.

زندگی مجازی یا سفر به دنیای اسطوره‌ها

فرد با ساخت آواتاری که از خودش ساخته و برای دیگران به نمایش می‌گذارد، فردی دیگر از خود را به نمایش می‌گذارد که احتمال دارد کاملاً شبیه خودش نباشد. از طرف دیگر، هر فرد ممکن است آواتارهای گوناگونی داشته باشد که تفاوت‌هایی با هم دارند.

نکته جالب اینجاست که افراد ممكن است شیفته شخصیت اسطوره‌ای شوند که خودشان برای خودشان ساخته‌اند و حتی این اسطوره در بسیاری از موارد، ممکن است مثبت نباشد. افراد در حالی بخشی مهم از زندگی خود را در فضای مجازی می‌گذارنند که نمی‌دانند این حضور، می‌تواند در نهایت زندگی واقعی آن‌ها را کاملاً تحت سلطه بگیرد.

به این ترتیب حضور آن‌ها در جهان واقعی، مدام کمرنگ‌تر می‌شود و زندگی مجازیشان، مدام پررنگ‌تر. این ماجرا آنقدر ادامه پیدا می‌کند که این افراد فراموش می‌کنند حالا دقیقاً در کدام فضا قرار دارند و باید چگونه عمل کنند. یعنی دچار نوعی دو شخصیتی می‌شوند که آن‌ها را دچار بحران واقعیت می‌کند.

این افراد به همین دلیل گاهی فراموش می‌کنند که شخصیت واقعی‌شان دقیقاً چیست. شخصیت واقعی این افراد با آنچه در پروفایل یا فعالیت‌ها و گفتگوهای خود در فضای مجازی نگاشته‌اند، تفاوت‌های بسیار دارد. این افراد برای ارتباط با دیگران، از نقابی مجازی یا شخصیتی مجازی استفاده می‌کنند که واقعیت خارجی ندارد. به بیان ساده، آن‌ها دروغ می‌گویند، هر روز و بسیار.

برخی افراد با ساخت آواتاری که از خودشان ساخته‌اند و برای دیگران به نمایش می‌گذارند، فردی دیگر از خود را به نمایش می‌گذارند که احتمال دارد کاملاً شبیه خودشان نباشد.

البته بسیاری از کاربران مجازی هم خود را با هویت واقعی خود آشکار می‌کنند. به باور کارشناسان، این گروه عمدتاً در ارتباطاتی حضور دارند که افراد، یکدیگر را می‌شناسند یا این آشنایی در آن ضروری است. شخصیت‌های دوگانه، محصول شرایط نامتجانس محیطی و آموزشی غیرمتعادل و گاهی متضاد هستند. چنین شرایطی، این استعداد منفی و ناهنجار را در شخص به وجود می‌آورد که همزمان دو و گاهی هم بیشتر از دو شخصیت متضاد را در خود پرورش بدهد. چنین اشخاصی در پارادوکس آنچه فکر می‌کنند، با آنچه می‌گویند و نیز با آنچه عمل می‌کنند، قرار می‌گیرند.

در حقیقت، پندار، گفتار و رفتار آن‌ها، بسیار ناهمگون و ناهماهنگ است. یافتن چهره و شخصیت واقعی این اشخاص در میان چهره‌های متضاد دیگری که از خود بروز می‌دهند، به دشواری ممکن می‌شود. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، این است که زندگی در دنیای مجازی و به طور کلی در دنیایی که ما فردیتی به جز خود واقعی‌مان داریم، شاید دقیقاً همان چیزی نباشد که مدام در جمع‌های واقعی وانمود می‌کنیم. حالا ممکن است گاهی مثل كاربران برخی شبكه‌های اجتماعی، هفت یا هشت زبان بلد باشیم، در بهترین نقاط شهر زندگی کنیم و پدرمان شرکت چند ملیتی داشته باشد یا ...

صدای دهل از دور خوش است

ضرب‌المثل‌ها، نکاتی را با ما در میان می‌گذارند که محصول سال‌ها تجربه‌اند. «صدای دهل از دور خوش است» یکی از این ضرب‌المثل‌هاست. یعنی ممکن است صدایی که از دور زیبا باشد، از نزدیک دلنشین نباشد. به قول محمد علی بهمنی: «... من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست / بر این گمان مباش که زیبا ببینیم / شاعر شنیدنی است ولی میل، میل توست / آماده‌ای که بشنوی‌ام، یا ببینی‌ام...»

آیا دیدار در فضای مجازی، شنیدن صدای دهل از نزدیک نیست؟ بگذارید ماجرا را کمی شخصی‌تر کنم. تقریباً همه کسانی که به طور تلفنی با من صحبت کرده‌اند، شخصیتی جدی و عبوس از من برای خودشان ساخته‌اند، اما وقتی این دیدار از نزدیک صورت می‌گیرد، تصورها فرق می‌کند. همین ماجرا در مورد عکس‌هایم هم وجود دارد. معمولاً کسانی که عکسم را می‌بینند، تصوری دارند و کسان دیگری که از نزدیک می‌بینند تصوری دیگر. در هر کدام از این دو مورد، نقاب زمان و مکان کنار می‌رود و «من» واقعی دیده می‌شود.

توضیح این دو مورد از این رو ضروری بود که کلاً همه چیز نسبی است و این نسبی بودن، در فضای مجازی خیلی بیشتر است. اخلاق، حرمت‌ها، اصول و قواعد در اینترنت، شکلی دیگر به خود می‌گیرند.

در اینترنت، هویت‌ها گم و مخلوط می‌شود تا آنجا که مردی با نشانی و دیالوگ زنانه خود را معرفی می‌کند و برعکس. چیزی که مسلم است این که دنیای مجازی نمی‌تواند مانند فضای واقعی، همچون داستان سرایی، نمادها و ارزش‌ها را تقویت کند. این یک دنیای جدید است.

دورو, فرد دوچهره

پرسونا یا نقاب

پرسونا یا نقاب یکی از عبارت‌هایی است که در روانکاوی کاربرد بسیار دارد. یکی از روانکاوهایی که نکات زیادی در این مورد مطرح کرده، یونگ است. منظور این روانکاو از این اصطلاح، صورتی است که شخص با آن در اجتماع ظاهر می‌شود، اما ممکن است فرد واقعی که پشت نقاب پنهان شده، کسی دیگر باشد.

یونگ معتقد است که پرسونا یا نقابی که روی صورت قرار می‌گیرد، محصول اجبار جامعه است. یعنی جامعه و اطراف هر فرد، باعث می‌شود تا او نقاب ویژه‌ای را به صورت بزند.

در مفاهیم جامعه شناسی، نقاب معادل نقش‌هایی است که افراد در جامعه به تناسب انتظارات دیگران ایفا می‌کنند. به عبارتی ما بازیگرانی به حساب می‌آییم که مدام در حال بازی در نقش دیگری هستیم و نقاب به صورت می‌زنیم و در حقیقت، پرسونا شخصیت اجتماعی یا نمایشی هر کس است و شخصیت واقعی و خصوصی او در زیر این ماسک قرار دارد. به عقیده یونگ، اگر تأثیر و شرایط جامعه و محیط فرد شدید و بازدارنده باشد، ضخامت این ماسک زیادتر می‌شود و آدمی، استقلال شخصی و رفتاری خود را از دست داده و به شکلی که جامعه می‌خواسته است درمی‌آید و به همین دلیل، دیگر نمی‌تواند هدف‌ها و خواسته‌های واقعی خود را دنبال کند و آن‌ها را تحقق بخشد.

ارتباط با افراد و شرایط محیطی گوناگون، نقش‌ها با صورتک‌های گوناگون می‌طلبد؛ مادامی که شخص از وجود این صورتک‌ها بر صورت اصلی خود آگاه است، نقاب برای خود فرد بی ضرر است! اما زمانی که شخص، دیگر بازی نکند و تبدیل به آن نقش شود، یعنی نقش مورد انتظار محیط و جامعه، جای شخصیت اصلی را بگیرد، سایر جنبه‌های شخصیت، مجال رشد و پرورش نمی‌یابند و انسان از خود راستین بیگانه می‌شود و سلامت روانی‌اش در معرض خطر قرار می‌گیرد.

نیروی عقل در هنگام عصبانیت، از وجود شخص رخت برمی‌بندد. در نتیجه فرد عصبانی، به شدت احساساتی و برانگیخته می‌شود. او خود نمی‌داند که چه می‌کند و چه می‌گوید و هیچ کاری از او بعید نیست و همچنین حافظه و تمرکز خود را از دست می‌دهد.

فقط فضای مجازی نیست

ما تنها در فضای مجازی، ماسک از صورت برنمی‌داریم. وقتی عصبانی می‌شویم یا در مخمصه قرار می‌گیریم هم چنین می‌کنیم. وقتی کسی عصبانی می‌شود، سازوکار تولید استرس در بدن او فعال می‌شود که تغییرات بیولوژیکی بسیاری در او به دنبال خواهد داشت. انگار که آژیر قرمز در مواقع اضطراری برای مقایسه با یک رفتار تهدیدکننده در بدن به صدا درآید. این یک پاسخ پیوسته فیزیولوژیکی بدن است. هرگاه در نتیجه فشردگی آمد و شد، یا بی مبالاتی کارمند زیر دست، یا بروز یک تهدید واقعی در زندگی تحریک شوید، پاسخ بدن همان استرس است و این بر اثر عوامل مختلف تحریک تغییری نمی‌کند. این پاسخ بدن، جنگ و گریز نامیده می‌شود که با فعالیت یک بخش داخلی مستقل، سلسله اعصاب که اعصاب سمپاتیک نامیده می‌شود، سازمان یافته است و به طور موقتی، تغییرات زیر را در بدن به وجود می‌آورد.

نیروی عقل در هنگام عصبانیت، از وجود شخص رخت برمی‌بندد. در نتیجه فرد عصبانی، به شدت احساساتی و برانگیخته می‌شود. او خود نمی‌داند که چه می‌کند و چه می‌گوید و هیچ کاری از او بعید نیست و همچنین حافظه و تمرکز خود را از دست می‌دهد.

او بعد از فروکش کردن عصبانیت و سر جا آمدن عقل، به نتیجه كار خود پی می‌برد که این امر بعد از وقوع واکنشی ناشی از عصبانیت حاصل می‌شود. رشته دوستی و عشق که پس از سال‌ها بافته شده، در یک لحظه به دست این دشمن درنده خو می‌گسلد. هر حادثه مهم و منجر به عصبانیت، تأثیر و نقشی عمیق در ژرفای ذهن «ضمیر ناخودآگاه» برجا می‌گذارد.

هرگاه عصبانی ‌می‌شویم این نقش نیرومندتر می‌شود، که نشانه افزایش قابلیت عصبانی شدن است. این تأثیر منفی به طور پیوسته، دریاچه وسیع ضمیر ناخودآگاه را متلاطم و آلوده می‌کند که به تحریک کلی و ناآرامی ذهنی منجر می‌شود و بدین طریق، موجب افزایش عصبانیت می‌شود. این بار هم نقاب از صورت کنار می‌رود و واقعیت‌ها رو می‌شود. هنگام رانندگی یا خیلی از جاهای دیگر.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: میثم ومپایر

برگرفته از انجمن: روانشناسی