راهی عملی و ساده برای جلب عنایت خداوند!!
اگر کسی واقعا مرا دوست بدارد و من بدانم که مرا میخواهد، من نیز او را دوست میدارم. او را برای خودم میپذیرم و برای دوستی خودم انتخاب میکنم. بالاتر اینکه محبتی به او پیدا میکنم که هیچ کس نمیتواند بر آن سبقت بگیرد.
برخی از روانشناسان بهخصوص انسانگرایان و کمالگرایان بر این نکته تأکید دارند که یکی از نیازهای فطری انسان، دوست داشتن و دوست داشتهشدن است.
در تحلیل حالات برخی از افرادی که به نوعی وانهادگی، افسردگی و برخی از بیماریهای روانی مبتلا میشوند که گاهی کارشان به خودکشی نیز میانجامد، یکی از علل عمده را عدم تعلق آنها به دیگران، و عدم تعلق دیگران به آنها معرفی میکنند.
میل به دوستداشتن و دوشتداشته شدن، نیازی است که کمابیش (بهخصوص وقتی سایر نیازهای طبیعیمان ارضا شده است) احساس میکنیم. برخی روانشناسان نیازها را درجهبندی کردهاند و این نیازهای سطح بالاتر را نیازهای متعالی یا استعلایی نام نهادهاند. نتیجه اینکه انسان از تنها بودن رنج میبرد و میخواهد با کسی مأنوس باشد و رفاقت و محبت داشته باشند.
آفات دوستیهای دنیوی
یکی از علتهای محبت انسان به دیگران، ادراک نوعی کمال در محبوب است. این نیاز در انسان وجود دارد و به همین دلیل اشخاصی را دوست میدارد، و این دوستی ها اشکالاتی از جمله اینکه هیچ کدام جاودانه نیست چون محبوب ها همه فانی اند و در ثانی این محبوب ها حتما دارای عیوبی هستند، دارد و حتى گاه به جایی میرسد که این محبت جای خود را به نفرت میدهد و محب اقدام به کشتن محبوب میکند. اینها آفاتی است که در محبتهای دنیایی وجود دارد. در قیامت نیز کسانی که در دنیا یکدیگر را دوست میداشتند، از آنجا که میبینند در اثر این دوستیها مرتکب کارهایی شدهاند که نمیبایست انجام میدادند، با هم دشمن میشوند. مثلا در حال محبت، عیبهای طرف را ندیده گرفتهاند و به خاطر آنها کارهایی انجام دادهاند که خدا راضی نبوده است. بالاخره احساس میکنند که این دوستی باعث عذاب آنها شده است. این است که محبتشان به عداوت تبدیل میشود؛ الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ؛[1] همه دوستان دشمن همدیگر میشوند، مگر آنهایی که محبتشان براساس تقوا باشد.
انسان روزی یک ربع ساعت را فقط به فکر این باشد که آنچه خدا دوست دارد، انجام دهد و هیچ چیز دیگر نیز نخواهد؛ البته این کار نیز مراتب دارد. بالاخره ثواب بهشت و امثال آن نیز هست و نباید از آن محروم و ناامید باشیم، اما اگر انسان بتواند یک کار کوچک را فقط بهخاطر اینکه خدا دوست دارد انجام دهد، کمکم قدرت این را پیدا میکند که کارهای بیشتر و بهتر و خالصتر نیز انجام بدهد
راهی برای جلب محبت دوست!
اگر انسان بخواهد با کسی رابطه دوستی برقرار کند، اما کارهایی از او سر بزند که طرف آن را نمیپسندد، هیچگاه ارتباطی قوی بین آنها برقرار نمیشود. هنگامی رابطه عاطفی بین دو نفر پیدا میشود که در جهتی همدیگر را بپسندند.
همه انسانها به طور فطری این مسأله را میفهمند و میکوشند که چیزهایی ناخوشایند محبوب را از خود ظاهر نکنند تا مانع برقراری آن ارتباط عاطفی نشوند. اگر ما بخواهیم با خدا رابطه محبت داشته باشیم، باید همین کار را بکنیم. اگر کاری کنیم که خدا خوشش بیاید، حتما خدا نیز ما را دوست خواهد داشت و به دنبال آن این رابطه بهصورت زیگزاگ تقویت میشود. در روایات نکتههای بسیار لطیفی در این باره آمده است که برای تیمن و تبرک برخی از آنها را قرائت میکنیم.
آثار انس با خدا
یک نمونه از سخنان خداوند با حضرت داوود را میخوانیم:
یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِی أَنِّی حَبِیبُ مَنْ أَحَبَّنِی ای داوود! به همه مردم اهل زمین این پیام را برسان که من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد، و اگر کسی میخواهد با من رابطه محبت برقرار کند من آمادهام.
وَجَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی؛ اگر کسی بخواهد با من همنشینی کند، همنشیناش میشوم. وَمُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِكْرِی؛ کسی که با یاد من انس بگیرد، انیساش میشوم و او را از تنهایی و وحشت درمیآورم. وَصَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی؛ کسی میخواهد با من همراه شود، من آمادهام و رفیق و همراهش میشوم.
وَمُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِی؛ کسی که مرا انتخاب کند، من نیز او را انتخاب میکنم. وَمُطِیعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی؛ اگر کسی مرا اطاعت کند، من نیز از او اطاعت میکنم. مَا أَحَبَّنِی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِكَ یَقِیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِی وَأَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَا یَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی؛ اگر کسی واقعا مرا دوست بدارد و من بدانم که مرا میخواهد، من نیز او را دوست میدارم. او را برای خودم میپذیرم و برای دوستی خودم انتخاب میکنم. بالاتر اینکه محبتی به او پیدا میکنم که هیچ کس نمیتواند بر آن سبقت بگیرد.
مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَمَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی؛ اگر کسی واقعا مرا بجوید مرا خواهد یافت، اما کسی که سراغ دیگران برود، به من نخواهد رسید. سپس خداوند به مردم پیغام میدهد که فَارْفُضُوا یَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَهَلُمُّوا إِلَى كَرَامَتِی وَمُصَاحَبَتِی وَمُجَالَسَتِی وَمُۆَانَسَتِی؛ خود را از این وسایل فریب که به آنها مشغول شدهاید، رها کنید! اینها مطلوب حقیقی شما نیست؛ به سوی کرامت من بیایید و با من همنشین شوید و با من انس بگیرید! وَآنِسُونِی أُۆَانِسْكُمْ وَأُسَارِعْ إِلَى مَحَبَّتِكُم؛[2] با من انس بگیرید تا مونس شما شوم و به محبت شما شتاب بگیرم. اگر با من انس بگیرید، نهتنها انیس شما میشوم و شما را از وحشت و تنهایی در میآورم، بلکه اصلا محبتم را در اختیار شما قرار میدهم.
خداوند از آنِ محبان اوست!
تعبیر عجیبی از همین اخبار حضرت داوود در کتاب عدة الداعی ذکر شده که اگرچه آنرا بهخوبی نمیفهمیم، اما خواندن آن برای اینکه بدانیم چیزهای دیگری غیر از این آب و نان و پست و مقامهایی که برای آن سر و دست میشکنیم، وجود دارد، مفید است. یَا دَاوُدُ ذِكْرِی لِلذَّاكِرِینَ؛ اگر شما یاد من باشید من نیز یاد شما خواهم بود. در روایات دارد که اگر شما در تنهایی مرا یاد کنید، من در عرش و مقام خودم شما را یاد میکنم و اگر در میان مردم مرا یاد کنید، من در میان فرشتگان، سکان سماوات و ملأ اعلی شما را یاد میکنم و نام شما را میبرم. وَجَنَّتِی لِلْمُطِیعِینَ؛ کسانی را که مطیع من باشند، به بهشت میبرم. وَحُبِّی لِلْمُشْتَاقِینَ آنهایی که اشتیاق مرا داشته باشند، دوستشان میدارم. وَأَنَا خَاصَّةً لِلْمُحِبِّینَ؛[3] اما کسانی که به من محبت خالص داشته باشند و دلشان را فقط برای من آماده کرده باشند و محبتهای دیگر را از آن خارج کرده باشند، خودم مال آنها هستم.
این فراز، مطلب بسیار بلندی است. وقتی شما کسی را دوست میدارید به او میگویید اموالم در اختیار شما. اگر او را بیشتر دوست بدارید، میگویید هر وقت مرا احضار کنید، در خدمت شمایم. دست آخر به او میگویید: جانم به قربان شما. آخرین چیزی که یک فرد میتواند به دیگری اهدا کند، خودش است. وَأَنَا خَاصَّةً لِلْمُحِبِّینَ! این مرتبه از آن کسی است که به خدا محبت خالص داشته باشد و اگرچه لفظ آن زیباست، اما تحققش آسان نیست؛ کسی مانند علی علیهالسلام را میخواهد. انشاءالله ما نیز به برکت محبت ایشان به شمهای از این مراتب برسیم!
آثار اعتصام به خداوند
در روایتی دیگر از امام صادق سلاماللهعلیه نقل شده که أَیُّمَا عَبْدٍ أَقْبَلَ قِبَلَ مَا یُحِبُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَقْبَلَ اللَّهُ قِبَلَ مَا یُحِبُّ؛ هر بندهای که بهسوی آنچه خدا دوست دارد، رو کند، خداوند نیز توجهاش را به چیزی معطوف میکند که او دوست دارد.
برنامه عملی برای رسیدن به خدا
اینکه انسان بهگونهای شود که صبح که از خواب بیدار میشود فقط دنبال انجام کاری باشد که خدا دوست دارد، لیاقت و همت بسیاری میخواهد که در امثال ما نیست. اما نباید به کلی ناامید باشیم و خود را از این لطف خدا محروم کنیم. به نظر میرسد انسان باید برنامه بگذارد و از کارهای ساده شروع کند. مثلا بگوید من امروز این مقدار از وقتم را برای خدا میگذارم و در این فرصت فقط رضای او را میطلبم. این کار شدنی است.
انسان میتواند برای این کار، ربع ساعت یا نیم ساعت وقت بگذارد و هنگامیکه مسلط شد، کمکم آن را توسعه بدهد. در مرحله بعد خداوند به چنین کسی کمک میکند و توفیق و توان او را برای انجام این کار بیشتر میکند. مَنْ تَقَرَّبَ إِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إِلَیْهِ ذِرَاعاً؛[4] تو یک وجب جلو بیا! من یک ذراع میآیم؛ حال از این بگذریم که همان قدم اول نیز با عنایت خداست و «تا که از جانب معشوق نباشد کششی - کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»؛ همان را هم او میکشاند، اما به رویتان نمیآورد.
انسان روزی یک ربع ساعت را فقط به فکر این باشد که آنچه خدا دوست دارد، انجام دهد و هیچ چیز دیگر نیز نخواهد؛ البته این کار نیز مراتب دارد. بالاخره ثواب بهشت و امثال آن نیز هست و نباید از آن محروم و ناامید باشیم، اما اگر انسان بتواند یک کار کوچک را فقط بهخاطر اینکه خدا دوست دارد انجام دهد، کمکم قدرت این را پیدا میکند که کارهای بیشتر و بهتر و خالصتر نیز انجام بدهد. مثلا انسان هر روز دو رکعت نافله بخواند و بگوید خدایا! اگر من را جهنم هم میبری، من چون تو دوست میداری، این دو رکعت نماز را میخوانم.
پی نوشت ها:
[1] . زخرف، 67.
[3] . بحار الأنوارج67، ص 26 به نقل از مسکن الفۆاد شهیدثانی
[4] . عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 252.
[5] . عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج1، ص 56.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: سایت آیت الله مصباح یزدی
مطالب مرتبط:
5 تکنیک برای دوستیهای عمیقتر در اسلام
هفت گام در ارتباط موثر و دینداری