تبیان، دستیار زندگی
مرگ تصادفی یک آنارشیستیک کمدی سیاسی است. یعنی آنچه در این نمایش مطرح می­شود، انتقاد از قدرت­ مردان است. مهم ترین ویژگی کمدی سیاسی این است که علیرغم تمامی فشارها، هرگز به تسلیم و سکوت تن درنداده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آنارشیست می‌میرد

نگاهی به نمایش ”‌مرگ تصادفی یک آنارشیست”‌ نوشته داریو فو و کارگردانی مصطفی عبداللهی


"مرگ تصادفی یک آنارشیست"یک کمدی سیاسی است. یعنی آنچه در این نمایش مطرح می‌شود، انتقاد از قدرت‌ مردان است. "مهم ترین ویژگی کمدی سیاسی این است که علیرغم تمامی فشارها، هرگز به تسلیم  و سکوت تن درنداده است."

نمایش

(زیگفرید ملشینگر، 1388، 77) " انتقادها و تندی های طنزگونه کمدی به ندرت غیر سیاسی است و هم از این رو شوخی های گوناگون به تنهایی نمی تواند یک کمدی را به جرگه تئاتر سیاسی بکشاند. پس چه چیزی کمدی را سیاسی می کند؟ مضمون، فیگور اصلی، افکت و نتیجه گیری نهایی، در این رابطه از اهمیت زیادی برخوردارند." (همان: 79) " به این ترتیب وجه مشخصه کمدی سیاسی را، از حملات و انتقادهای کوبنده و نیشدار آن می توان تشخیص داد. انتقاد یکی از وظایف عمده و اساسی تئاتر سیاسی است و این را کارایی و پایداری آن تایید می کند و در روند تاریخ نیز به خوبی مشاهده می شود." (همان: 79)

داریو فو برنده نوبل ادبی، بیشتر متونش در ایران ترجمه شده، اما آن طور که باید اجرا نشده است. او کمدی نویس مطرحی است و همواره هم با نگاه منتقدانه و سیاسی، ارکان اجتماعی ایتالیای درگیر با مافیا و فاشیسم را واکاوی کرده است.

مصطفی عبداللهی بر آن است تا در فضایی واقع گرا و روابط مشخص، مراحل مختلف یک نمایش را نمایان کند و هدف هم پرداختن به فساد حاکم بر قوه قضاییه ایتالیاست. در ضمن کمدی داریو فو هم در آن باید مشهود باشد. نوعی کمدی متاثر از کمدیا دلارته ایتالیایی که بیشترین هدفش کسب لذت است، اما داریو فو چندان به این لذت، حظ بصری و نمایشی اکتفا نمی کند، بلکه بر آن است تا اندیشه خود را در لفافه و حتی آشکارا به کرسی بنشاند. به همین دلیل متن موفق است و عبداللهی هم از صحنه دوم به بعد، با شیوه درست جریان را پیش می برد، اما در صحنه اول، ضرباهنگ لازم و انرژی کافی برای ایجاد فضایی سرخوش موجود نیست. حتی برای خود میکائیل شهرستانی، به عنوان یکی از بازیگران این اثر، هم از صحنه دو به بعد وضعیت و جریان درست بازی مشخص تر است. به هر تقدیر او توانسته پیچ و تاب لازم را به ماجراها بدهد و از پس سرگرم کردن مخاطب برآید، اما به لحاظ القای اندیشه شاید هنوز هم بشود چاره اندیشی کرد. شاید کمدی شدن محض مانع از آن شده و شاید هنوز شیوه بازی آن قدر گرم و گیرا نشده که بتوان با اتکای به آن به شرایط مطلوب تر اجرا امیدوار شد.

مرگ تصادفی یک آنارشیست

"مرگ تصادفی یک آنارشیست" هم واقعا یک متن انقلابی است و در آن سعی شده تا علیه جریان لیبراستی حاکم بر ایتالیا انتقاد شود تا نظام حاکم از طریق یک متهم یا روانی (با بازی میکاییل شهرستانی) به چالش کشیده شود. این روانی، که استاد دانشگاه هم ممکن است باشد، هر بار در لباس یک آدم، دیگران را سرکیسه کرده و حالا بازپرس ویژه جرایم مربوط به دزدی و کیف قاپی به دنبال محکوم کردن و نسبت دادن اتهامی به این موجود زبر و زرنگ است و چون کم می آورد، او را از دفترش می راند، اما روانی متوجه این نکته می شود که اقدامات اشتباه پلیس منجر به خودکشی یک آنارشیست شده که خود را از پنجره پلیس سیاسی به بیرون پرتاب کرده است.

در صحنه بعدی، روانی در لباس قاضی ویژه تحقیق و تفحص پیگیر این قتل می شود. او با دلایل و رفتارهای درست، رییس پلیس و بازپرس جرایم سیاسی را به قتل و تخلف به خاطر جعل و کذب محکوم می کند. بازپرس جرایم سرقت، متوجه این روانی شده، ولی دیگران اصلا حرف بازپرس را باور ندارند. در این گیرودار هم یک زن خبرنگار اصرار دارد که پرونده آنارشیست را به طور شفاف در روزنامه اش منعکس کند. روانی هم به عنوان یکی از مشاوران پلیس به جای همکاری با رییس پلیس، دلایل دریافته درباره آن قتل مشکوک را  افشا می کند. حالا این ماجرا دو تا پایان خواهد داشت. یا خبرنگار باعث آزادی اعضای پلیس می شود و بعد بمبی در آنجا می ترکد و قربانی خود خبرنگار است، چون پلیس علیرغم دلسوزی این زن، به دلیل آگاه شدنش از اصل مطلب، اطمینان ندارد و او را در اتاق تنها می گذارد تا بمیرد. یا اینکه او به همراه روانی می گریزد و پلیس ها خواهند مرد. این نوع پایان بندی یادآور نگاه پست مدرنیستی و عدم قطعیت برای سمت و سو  دادن به یک ماجرای نمایشی است.

”‌‌مصطفی عبداللهی بر آن است تا در فضایی واقع گرا و روابط مشخص، مراحل مختلف یک نمایش را نمایان کند و هدف هم پرداختن به فساد حاکم بر قوه قضاییه ایتالیاست. در ضمن کمدی داریو فو هم در آن باید مشهود باشد. نوعی کمدی متاثر از کمدیا دلارته ایتالیایی که بیشترین هدفش کسب لذت است“

بخش عمده ای از کشش و زیبایی این نمایش به خاطر بازی نفس گیر میکاییل شهرستانی است و اگر دیگران هم می توانستند قد و قامتی داشته باشند، به قاعده مرسوم در بازی کمدی، آن وقت شاهد یک کمدی کولاک بودیم. بعد از مدت ها دوری شهرستانی از تئاتر، ارتباط دوباره اش با کاستی هایی همراه شده بود و این بار در "مرگ تصادفی یک آنارشیست" باز شاهد یک بازی چندگانه و نفوذ در لایه های چند نقش متفاوتیم. تجربه ای که او بارها در نمونه هایی همانند مویه جم و سحوری به شکل بی نظیری از پسش برآمده بود.

مرگ تصادفی یک آنارشیست

این بار او کمدینی می شود تا شاهد یکی از متفاوت ترین بازی هایش باشیم. حتی در اینجا چندین بار لباس عوض می کند تا بتواند نقش هایش را در طول یک نمایش بازی کند و هر بار هم این نقش ها متفاوت با نقش قبلی اش است. در ضمن او باید بتواند خنده تماشاگر را هم دربیاورد و  در القای فضا و پیش بردن داستان هم موثر باشد. واقعا این گونه بازی کردن سخت است و اگر میکاییل شهرستانی در تئاتر متمرکزتر باشد، باز هم می تواند در صحنه خلاق و شگفتی ساز شود، البته با دانستن این نکته که بازیگران ما از سطح بهتری برخوردار شوند و خود را از همه لحاظ به روز نگه دارند.

در این نمایش سعی شده به لحاظ بصری حداقل ها به کار گرفته شود، چون یک مکان ثابت با تغییرات جزئی، اتاق های دوگانه ای از یک اداره پلیس را تداعی می بخشد. البته با حداقل تر از اینها هم می شد یک طراحی کاربردی تر را به خدمت گرفت تا بتواند تاثیر دیداری بیشتری را هم به دنبال داشته باشد. شاید هنوز خیلی ها به جنبه ها و ابعاد بصری حاکم بر صحنه آگاه نیستند، چون امروز دستاوردهای کارآمدی به خدمت گرفته می شود؛ مانند اسلاید، ویدئو پروجکشن، المان های گویا و طراحی های پیچیده و به هم تنیده و از همه مهم تر خالی شدن فضا در اتکا بر بازیگری، زمینه ساز چنین جریانی است. در طراحی لباس هم واقع گرایی مد نظر بوده است، تا پلیس و قاضی و کلاهبردار را از هم تمییز دهیم. البته داریو فو ایتالیایی، نوشتارش ریشه در کمدیا دلارته دارد و به همین دلیل نیز بازیگر اصلی مدام در حال نقش عوض کردن است، زیرا " دلقک های نمایش های مذکور در حین بازی به سرعت لباس های خود را تعویض می کردند تا بدین طریق نمایشگر خصوصیات چند رنگ و بی ریشه تیپ های مورد نظر باشند. هدف از این بازی ها ستیزه جویی شدید با اقشار بالایی جامعه بود." (زیگفرید ملشینگر، 1388: 100) و البته در اینجا اقشار بالادست همان حزب حاکم بر ایتالیاست که سعی می¬کند به گونه ای مخالفان خود را از پیش پایش بردارد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / رضا آشفته

مطالب مرتبط:

رمان روی صحنه    

سفر تا بی بی بیدل

عروسک سکوت می کند