تبیان، دستیار زندگی
در شریعت، ادعیه‌ای که از حضرات معصومین (ع) وارد شده، قرآن صاعد نامیده می‌شوند و نقششان این است که ما را به سوی عالم اعلی بالا می‌برند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی اجمالی به دعای ابوحمزه


در شریعت، ادعیه‌ای که از حضرات معصومین (ع) وارد شده، قرآن صاعد نامیده می‌شوند و نقششان این است که ما را به سوی عالم اعلی بالا می‌برند.


دعای ابوحمزه ثمالی

کلام معصوم، مانند کلام بشری نیست؛ بلکه کلام انسانی الهی است که ذره‌ای خدشه و افراط و تفریط در آن راه ندارد. ادعیه حلقه وصلی بین خالق و مخلوق است. ائمه هدی در لسان دعا، تلویحاً به ما می‌آموزند که دارای چه ظرفیت‌ها و استعدادهایی هستیم، باید به چه اموری آراسته شویم و از چه مواردی دوری کنیم،.. و در مجموع، راه و رسم زندگی را به ما می‌آموزند.

از جمله‌ی این ادعیه، دعای مبارک ابوحمزه است. دعایی که امام سجاد (ع) به صحابی خاص خود، ابوحمزه ثمالی آموزش داده‌اند.

نگاهی اجمالی به دعا:

در قالب جملاتی بسیار کوتاه، معارف خاصی نسبت به خدای سبحان ذکر شده است.

بخشی از دعا به حمد و ثنای حق، اختصاص دارد. حمد به جهت نعمت‌های فراوانی که در زندگی ما جاری است و ما معمولاً از آن‏ها غافلیم.

به مجموعه‌ای از عنایات و الطاف دائمی حضرت حق به بندگانش اشاره شده است.

دعای ابوحمزه، به داعی، نگرش خاصی می‌دهد و به او می‌آموزد که در نهایت تضرع به اوج امید برسد. دعاکننده، خود را امیدواری معرفی می‌کند که در اجابت حق، هیچ تردیدی ندارد. او در خود، هیچ قابلیتی برای دریافت فیوضات الهی نمی‌یابد و می‌داند در پرونده اعمالش، هیچ موردی برای جلب رحمت حق ندارد. در حقیقت، تمام امید او به الطاف خداوند است، نه به دارایی‌ها و توانمندی‌های خود.

«ادعوك یا سیدی بلسان قد اخرسه ذنبه» «آقای من؛ تو را با زبانی می‌خوانم كه از شدت گناه، گنگ شده است.» داعی اقرار می‌کند حتی زبانش که وسیله دعا کردن اوست، قابلیت گفتگو با خدای سبحان را ندارد.

5 ـ به مجموعه‌ای از فضل‌های الهی که از کودکی شامل حالمان گشته، اشاره شده است؛ مانند نام نیکی که داریم، مراحل تربیتی که در طول زندگی پشت سر گذاشته‌ایم و ... .

6 ـ امام سجاد (ع) در فرازهایی از دعا به علت‏شناسی برخی امور می‌پردازند و ریشه بعضی نواقص و کاستی‌های زندگی، ناتوانی‌ها، بی‌توفیقی‌ها و کسالت‌هایمان را به ما نشان می‌دهند.

به عنوان مثال:

«وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الكَاذِبینَ فَرَفَضْتَنِی» «خدایا؛ شاید علت اینكه از وصال محروم شدم و از حریم تو دور افتادم، دروغ‌گویی‌های من باشد.»

پس اگر به خدای سبحان دروغ بگویم موجبات تبعید خود را فراهم می‌کنم.

«لَعَلَّكَ‏ رَأَیْتَنِی‏ غَیْرَ شَاكِرٍ لِنَعْمَائِكَ فَحَرَمْتَنِی‏» «شاید علت محرومیتم از كمالات و زمینه‏های رشد این است كه نسبت به نعمت‏هایی كه در اختیارم گذاشتی، شاكر نبودم.»‌

پس اگر هم اکنون برخی نعمت‌ها به من داده نمی‌شود، به خاطر عدم شکر و عدم استفاده صحیح از الطاف قبلی خداوند است.

خدای سبحان، رحمان و رحیم است و برای تأدیب بنده‌اش، ابتدا سیاست مهری را پیش می‌گیرد؛ ولی اگر بنده، قدردان نعمت‌ها و الطاف حق نباشد و از آن‏ها در راه جلب رضایت خداوند استفاده نکند، نعماتش سلب می‌گردد و خدای سبحان با سیاست‌های قهری‌اش او را تأدیب می‌کند.

7- این دعا به ما آموزش می‌دهد که داعی باید برای اقامت در حریم حق، پایدار باشد. «خدایا؛ اگر مرا دور كنی، من از تو دور نمی‌شوم.»‌

گاهی خدای سبحان به عنوان آزمایش و امتحان، ما را از بعضی عرصه‌های بندگی اخراج می‌کند و از برخی کمالات دور می‌نماید. اخراج باید بستری برای اصرار ما باشد. تا با پافشاری‌مان برای مقیم درگاه حق بودن، به خداوند نشان دهیم که هرگز تمایلی به دور شدن نداشتیم.

8- از سویی، الطاف بی‌کران حق که در تمام مقاطع زندگی نصیب ما شده معرفی می‌شود و از سوی دیگر، بی‌توجهی ما به حضرت حق اعلام می‌گردد:‌

«من جاهلی هستم كه تو او را عالم كردی و گمراهی هستم كه او را به راه آوردی (اما من از هیچ یك از الطاف تو قدردانی نكردم) با وجود عالم و عصیان كردم.» به دنبال هدایت یافتن تعدی كردم و از مرزها خارج شدم.

9- در فرازهای متعدد دعا، وساطت پیامبر (ص) و آل پیامبر (ص) به میان آمده و گستردگی رحمت حضرت حق یادآوری شده است. به همین جهت، داعی با وجود خطاهای فراوان، به خود اجازه می‌دهد بالاترین و خاص‌ترین کمالات را درخواست کند.

10- در دعای ابوحمزه می‌آموزیم که داعی باید عاشق باشد، آن هم عشقی صادقانه و خالصانه. نباید عشق ورزی‌اش به گونه‌ای باشد که به دنبال آن بخواهد چیزی را طلب کند. حتی اگر داشته، باز هم در عاشقی‌اش پایدار بماند.

«خدایا؛ اگر پرونده‌ام را به همه خلایق نشان دهی و رسوایی‌ام را به همه عالم اعلام كنی، باز هم دوستت دارم.»‌

11- همراه با عباراتی از دعای ابوحمزه، در آخرین دقایق زندگی‌مان سیر می‌کنیم، لحظات احتضار را پشت سر می‌گذاریم، خود را در قبر می‌بینیم و تصور می‌کنیم در صحنه محشر حاضر شده... .

در این فرازهای دعا، گویی وضعیت خود را در مراسم تشیع و سوگواری خویش مشاهده می‌کنیم و قبل از اینکه دیگران در عزایمان اشک بریزند، برای خودمان به سوگ می‌نشینیم.

«إِلَهِی‏ لَا تُۆَدِّبْنِی‏ بِعُقُوبَتِك» ‌«بارالها؛ مرا با عقوبتت ادب نكن.»‌

در ادعیه‌ای که از معصومین (ع) صادر شده، شیوه رایج این است که در ابتدای دعا، حمد و ثنای الهی یا درخواستی از خدای سبحان مطرح می‌گردد. اما دعای ابوحمزه متفاوت است و با نهی، آغاز می‌شود. ادب یعنی آراستگی. در این عبارت از خدای تعالی تمنا می‌کنیم که ما را با عقوبت، آراسته نکند.

گاهی خدای سبحان به عنوان آزمایش و امتحان، ما را از بعضی عرصه‌های بندگی اخراج می‌کند و از برخی کمالات دور می‌نماید. اخراج باید بستری برای اصرار ما باشد. تا با پافشاری‌مان برای مقیم درگاه حق بودن، به خداوند نشان دهیم که هرگز تمایلی به دور شدن نداشتیم.

مگر عقوبت الهی موجب آراستگی می‌شود؟

بعضی افراد در شرایط معمول زندگی، در بستر رشد قرار نمی‌گیرند و زمانی که غرق الطاف و رحمات حضرت حق هستند، ساخته نمی‌شوند و تنها در مشکلات و مهلکه‌های سخت به خود می‌آیند. در این فراز دعا از خداوند طلب می‌کنیم که ما را در شمار این گروه قرار ندهد.

می‌خواهیم از بندگانی باشیم که در اوج راحت و نعمت، حدود الهی را رعایت کنیم، شاکر باشیم و نسبت به ولی‌نعمتمان غفلت نورزیم تا تزیین و آراستگی‌مان با نعمات باشد نه با نقمات.

«یَا مَنْ‏ سَبَقَتْ‏ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَه‏» خدای سبحان، رحمان و رحیم است و برای تأدیب بنده‌اش، ابتدا سیاست مهری را پیش می‌گیرد؛ ولی اگر بنده، قدردان نعمت‌ها و الطاف حق نباشد و از آن‏ها در راه جلب رضایت خداوند استفاده نکند، نعماتش سلب می‌گردد و خدای سبحان با سیاست‌های قهری‌اش او را تأدیب می‌کند.

همه عالم ادبستان است و انسان به این دنیا پا گذاشته تا مۆدب و آراسته شود، اما طالب تأدیبی مهری هستیم نه ادب شدنی قهری.

می‌خواهیم در شمار افرادی باشیم که با قبول الطاف ساخته می‌‌شوند و حد و مرزها را نگه می‌دارند، نه در زمره افرادی که با محرومیت و عقوبت متوجه می‌شوند که چگونه باید در مسیر رضای حضرت حق قرار گیرند.

در عبارت دعا «عقوبتك»آمده و به صورت «عقوباتك»جمع بسته نشده. در اصل تنها یک عقوبت داریم: هجران و فراق انسان از خدا. محرومیت از وصال حق، عقوبتی است که حرمان‌ها و سختی‌ها دیگر را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد.

برگرفته از emamraoof.ir


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: heaven_h

برگرفته از انجمن: معارف