تبیان، دستیار زندگی
تمشک «تمشک» فیلمی کاملاً داستان محور است و در رابطه با «رحم اجاره ای» است و پیامدهایی که این روش جدید و پیشرفته علم ژنتیک می‌تواند هم برای اجاره‌دهنده و هم برای اجاره‌گیرنده در برداشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«تمشک» ؛ گردهمایی نشانه‌ها برای بیان یک موضوع اجتماعی

نقدی بر فیلم سامان سالور


تمشک «تمشک» فیلمی کاملاً داستان محور است و در رابطه با «رحم اجاره ای» است و پیامدهایی که این روش جدید و پیشرفته علم ژنتیک می‌تواند هم برای اجاره‌دهنده و هم برای اجاره‌گیرنده در برداشته باشد.

«تمشک» ؛ گردهمایی نشانه‌ها برای بیان یک موضوع اجتماعی

«تمشک» فیلمی متفاوت در کارنامه سینمایی سامان سالور است. فیلم برخلاف آثار پیشین این کارگردان اثری قصه گوست و واجد خط و محور مرکزی دراماتیک است.

در نگاه اول، «تمشک» فیلمی کاملاً داستان محور است و ضمن روایت داستانی پرفراز و نشیب قصد «پیام رسانی» نیز دارد. به بیانی، فیلم در رابطه با «رحم اجاره ای» است و پیامدهایی که این روش جدید و پیشرفته علم ژنتیک می تواند هم برای اجاره دهنده و هم برای اجاره گیرنده در برداشته باشد.

فیلم ایده جالبی دارد و سالور با توجه به سابقه سینمایی خود، به منظور انتقال پیام مورد نظرش تنها به بیان صریح و مستقیم روایت اکتفا نکرده است و با بهره گیری از روش های مرسوم (اما نسبتاً هنرمندانه ای) همچون گسست زنجیره های مکانی – زمانی، به فیلم خویش جذابیت بیشتری بخشیده است.

«تمشک» داستانی ساده را با کش و قوس روایت می کند. شاید این ایده پیش تر نیز به ذهن بسیاری از فیلمسازان ایرانی خطور کرده باشد  اما این نه ماهیت «موضوع» بلکه بروز «اتفاقات» و «رویداد» ها هستند که فیلم را از دیگر آثار هم قطارش متمایز می سازد؛ به عبارتی، مقوله ی«رحم اجاره ای» پیش تر در فیلم هایی هم چون «دعوت» یا سریال «ساعت شنی» مطرح گردیده اند و به نظر می رسد دیگر آن طراوت اولیه را برای مخاطبین امروز سینمای ایران ندارد اما آن چه «تمشک» را از آثار نام برده متمایز می کند اتفاقاتی است که به بن مایه اصلی روایت افزوده می گردند و به چاشنی های خوش رنگ و لعاب آن بدل می شوند.

«تمشک» ؛ گردهمایی نشانه‌ها برای بیان یک موضوع اجتماعی

در واقع این تصادف زوج اصلی داستان است که ایده را از یکنواختی و بی چالشی اش خارج می کند و این پیچیدگی با مرگ زن و به فراموشی مبتلا شدن مرد به اوج خود می رسد. مرگ همسر رضوان (مهران احمدی) و ورود برادرشوهر روان پریش زن نیز داستانک هایی اند که به کمک روایت اصلی می آیند و در پیش برد داستان نقش اساسی دارند. گرچه سالور، در «تمشک» زنجیره های زمانی را گسسته است و وقایع را بدون ترتیب زمانی خاص روایت می کند تا تکمیل پازل بهم ریخته داستانش را با تأخیر رو به رو سازد اما داستان خصوصاً در پرده ی اول به کندی پیش می رود. این پازل، به هم ریخته تر از آن است که مخاطب بتواند کوچکترین ارتباطی میان زوج نابارور و رضوان (سمیرا حسن پور) پیدا کند و این بهم ریختگی برای او آزاردهنده می شود.

«نشانه» ها نقش عمده ای را در «تمشک» ایفا می کنند. لباس ها، عروسک و وسایلی که هما پیش از سفرش در ساک می گذارد دلالت بر آن دارند که او به دیدن یک نوزاد تازه به دنیا آمده یا زنی باردار می رود اما توجه مخاطب به این جزییات در سکانس اول فیلم آن قدر عمیق نیست که بتواند به سرعت نشانه های بارداری رضوان را به چیدمان ساک سفر هما نسبت دهد. به همین جهت فیلم در پرده اولش ضرباهنگی کندتر نسبت به دو پرده بعدی دارد و این یکی از بزرگ ترین اشکالات آن است. تغییر مداوم مکان ها و نمایش چندین باره «راه» و «جاده» دلالت بر دگردیسی و تحول ذهنی آدم های قصه دارد. در ابتدا جنین برای رضوان تنها امانتی است از سوی زوج نابارور (نیکی کریمی – مهدی پاکدل) اما با گذشت زمان و رویدادهایی که در فیلم به وقوع می پیوندند نگرش او نسبت به بارداری اش تغییر می کند و در نهایت جنین زوجی را که از دست رفته اند و نسبتی با او نداشته اند به عنوان فرزند خود می پذیرد.

«تمشک» فیلمی کاملاً داستان محور است و ضمن روایت داستانی پرفراز و نشیب قصد «پیام رسانی» نیز دارد. به بیانی، فیلم در رابطه با «رحم اجاره ای» است و پیامدهایی که این روش جدید و پیشرفته علم ژنتیک می تواند هم برای اجاره دهنده و هم برای اجاره گیرنده در برداشته باشد.

حمید نیز در طول فیلم دچار دگردیسی می شود و گرچه ابتدا زیر بار نگه داشتن فرزندش نمی رود اما به مرور به فرزند خود علاقه مند می شود و در تصمیمش تجدید نظر می کند اما دیگر دیر شده است. بهره گیری سالور، از نشانه ها تا جایی قابل قبول و حتی مطلوب است اما گاه این نشانه ها آن قدر علنی، واضح و افراط شده به کار می روند که به کار لطمه می زنند مثلاً «اسب باردار» نمادی است از نجابت و پاکی زن. دویدن دختر خانم دکتر در ساحل نمادی است از «زایش» و «تولد» و نبض تپنده ی فرزند رضوان. هنگامی که هما و حمید در جاده شروع به حرکت می کنند، حمید آهنگ «زنی در لباس قرمز» را می گذارد، این نشانه ای پیش گویانه است که دلالت بر جراحت و مرگ هما دارد و منظور از زنی در لباس قرمز همان هماست که می میرد و خونش ریخته می شود.

رنگ ها در فیلم حائز اهمیت اند. هوای مه گرفته پاییزی در شمال، رنگ لباس های شخصیت های اصلی که عموماً سرد است و فضای نمور و گرفته خانه ی رضوان (که در واقع یک اداره تخلیه شده است) به فضاسازی فیلم در جهت پیشبرد هدفش کمک می کنند.

دوربین حرکاتی سنجیده و متناسب با فضای فیلم دارد و محمود کلاری در کار خود ماهرانه عمل کرده است.

«تمشک» ؛ گردهمایی نشانه‌ها برای بیان یک موضوع اجتماعی

دوربین روی دست در اولین سکانس حضور رضوان نشان از شرایط متزلزل و متشنج زندگی او دارد. آمیزش این حرکات تند و تعلیق آور با موسیقی ای که بعداً مشخص می شود آهنگهای دوران بارداری و هدیه هما به رضوان است نوعی تقابل مطبوع به اثر می بخشد که البته مفهوم آن در میانه های فیلم و نمایش فلاش بک ها آشکار می شود.

بازی های فیلم به دو بخش تقسیم می شوند: بازی های خوب و بازی های متوسط. مهران احمدی را که در دو نقش در فیلم حاضر شده است، شاید بتوان بهترین بازیگر فیلم دانست. ابتدا حضور وی در نقش مردی که علیل شده است کاملاً بر قالب فیلم می نشیند و سپس نمایش یک بازی کاملاً متفاوت در نقش برادر روان پریش و عصبی مرد اول. سمیرا حسن پور نیز بازی بسیار واقع گرایانه و به دور از اغراقی را از خود برجا گذاشته است و نباید از یاد برد که عمده بار فیلم بر دوش اوست. او از صورتش برای بروز احساسات درونی رضوان بهره فراوان می برد و نقش خود را به بهترین نحو اجرا می کند.

اما نیکی کریمی و مهدی پاکدل که بازیگران باتجربه تر فیلم هستند، بازی هایی کاملاً معمولی بروز می دهند. پاکدل می توانست فراز و نشیب ها و کنش های درونی حمید را که دچار فراموشی شده و با بحرانی بزرگ در زندگیش دست و پنجه نرم می کند بهتر و باورپذیرتر به نمایش گذارد. نیکی کریمی نقشی کوتاه دارد و کاراکتر هما چندان ویژگی برجسته ای ندارد که نیازمند بازی پرکشش و نفس گیری باشد اما در کل کریمی هم بسیار متوسط ظاهر شده است.

«تمشک» را شاید بتوان فیلمی متفاوت در کارنامه سازنده اش و نه فیلمی چندان متفاوت در جشنواره سی و دوم دانست. فیلم در فیلمنامه اش مشکلاتی دارد که به آن لطمه می زند و پیشروی کند داستان در پرده ابتدایی با ضرباهنگ نسبتاً تند و خیل عظیم وقایع که در پرده های بعد رخ می دهند همخوانی ندارد. آخرین ساخته سامان سالور فیلم قابل قبولی است که می توانست بهتر از این هم باشد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : خبرگزاری سینمای ایران / یاسمن خلیلی فرد

مطالب مرتبط:

سایه روشن با  فرزاد موتمن