با همه معامله کردیم جز خدا!
اگر به زندگی خودمان نگاه کنیم، در ریزترین بخشهای آن هم مشاهده میکنیم که با کسانی معامله کردهایم، حتی دکمه لباس و یا پلاستیکی که در آن آشغال میریزیم. اما جای تأسف اینجاست که اهل معامله با خدا نیستیم.
با اینکه خداوند متعال ما را به معامله با خود دعوت نموده، اما گویا احساس نمیکنیم که در این معامله سودی وجود داشته باشد، لذا اقدام به این معامله نمیکنیم. البته ضرر معامله نکردن با خداوند را هم میچشیم ولی باز متنبه نمیشویم.
معامله با خدا ازجمله کارهایی است که خداوند را برای ما ملموس نموده و حس حضور خداوند در زندگی خودمان را به ما میدهد و این خود یکی از راههای رسیدن به مرحله یقین که از مراتب بالای عرفانی است میشود.
توضیح این مطلب این است که، انسان زمانی به وجود چیزی یقین میکند که آثار آن چیز را مشاهده کند. شاید بگوئید که عالم وجود پر از آثار خداست پس چرا به وجود خدا یقین نمیکنیم؟ جواب این سوال واضح است، چون به وضع موجود عادت کردهایم وآن را نشانه وجود خدا نمیبینیم و نگاه ما به عالم، نگاه استقلالی است نه به عنوان آیت و نشانه خدا.
مثلا اگر یک روز ببینیم که دو تا خورشید طلوع کرده، چقدر متعجب میشویم، که این از کجا آمد؟ در صورتی که یک خورشید با دو خورشید تفاوتی ندارد. انسانی که با نگاه عبرت و نگاه عارفانه به عالم مینگرد، با همان یک خورشید به مطلب پی میبرد و راه به سوی خدا پیدا میکند.
به هر حال صحبت ما درباره کسانی است که در این سطح عرفانی نیستند و میخواهند راهی به سوی یقین به خداوند وحس حضور وی پیدا کنند، برای این افراد این توصیه قرآنی را مطرح میکنیم.
خداوند متعال میفرماید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُۆْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة[توبه/111] خداوند از مؤمنین جانها و مالهایشان را میخرد، در مقابل، بهشت را به آنها میدهد.
در آیه دیگری میفرماید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون[آل عمران/92] به مقام بر و نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق نمائید.
واژه- إِنْفَاق- هم در مال و هم در غیر مال بكار میرود[ترجمه مفردات، ج4، ص: 386] بنابراین توصیه قرآنی ما این است که اگر میخواهید به مقام نیکوکاری برسید، موانعی که بین ما وخداوند متعال فاصله انداخته، را در یک لیستی تهیه کنید و بنویسید،[همه ما این موانع را میدانیم] و سپس بین خود وخدا معامله را برقرار کنید.
در معامله باید چیزی بدهیم تا چیزی بگیریم، بنابراین باید از شیرینی این گناهان بگذریم، نمیتوان بدون این گذشت به مقام نیکان بار یافت. ما مثل این عرفانهای کاذب پوشالی نمیگوییم: «هرکاره هستی باش، من تورا به خوشبختی می رسانم، بدون زحمت و سختی...»
در راه خدا سختیهای زیادی هست البته خداوند فرموده که همراه این سختی آسانی است [إن مع العسر یسرا، شرح/6]، جالب این است که فرموده همراه سختی، نه حتی بعد از سختی و این مطلب بسیار بالایی است که عارفنماهای کاذب از درک آن ناتوان هستند و فکر میکنند میتوان آسانی را بدون سختی بدست آورد.
به هرحال اگر این معامله برقرار شد خواهیم دید که چه طرف معاملهای داشتیم وخودمان خبر نداشتیم. و خواهیم فهمید که این معامله هم صوری بوده وفقط برای ما سود داشته نه برای خدا، فقط خدا خواسته که با این معامله چیزی به ما برسد و این حکایت از عشق خالص الهی به بندگانش دارد.
آخرین جملهام این است که در همین عالم خاکی بعضی از انسانها این معاملهها را با خدا انجام دادهاند و به جاهای عجیبی رسیدهاند. مانند: شیخ رجبعلی خیاط که گفت خواستم خدا را امتحان کنم، و از آن گناه (ارتباط با نامحرم) گذشتم، و بقیهاش را میدانید که خدا با وی چه کرد.
چرا من هم یکی از آنها نباشم؟ واقعا چرا؟
بخش قرآن تبیان
منبع: سایت رهروان ولایت
مطالب مرتبط:
معامله زیرکانه خدا با گناهکاران