منصب امامت موروثى یا گزینشی؟
بیتردید امامت و خلافت موروثى نیست تا از خلیفه قبل به فرزندش به ارث برسد، ولى متأسفانه به جهت اشتباه در فهم عقاید شیعه امامیه گروهى از اهل سنت از روى جهل یا كینهتوزی شیعه را متهم نمودهاند كه امامت را موروثى میداند، از این رو امامت و جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در ذریه پیامبر خلاصه میكند. لذا مناسب است درباره این موضوع بحث كنیم و به اثبات برسانیم كه چرا شیعه در عین این كه خلافت و امامت را موروثی نمیداند، آن را در ذریه پیامبر(صلی الله علیه و آله) خلاصه میكند؟
نقل عبارتها
1ـ ابن حزم میگوید: «مسلمانان متّفقاند كه خلافت به توارث نیست.»[1]
2ـ عبدالقاهر بغدادى میگوید: «برخى از فرقههاى راوندیّه قائل به ثبوت امامت موروثیاند.»[2]
3ـ علامه حلّى در شرح تجرید میگوید: «عباسیه معتقدند براى تعیین امام دو راه وجود دارد: یكى نصّ و دیگرى میراث.»[3]
4ـ عبدالقاهر بغدادى نیز میگوید: «اكثر امامیه بر این باورند كه امامت موروثی است.»[4]
5ـ ابوالحسن ندوى میگوید: «بدیهى است كه دیدگاه داعى اوّل و فرستاده او كه حامل رسالت اوست در مورد حكومت، با دیدگاه سایر حكومتها و فاتحان و جنگجویان و رهبران سیاسی، و حكمرانان مادیگرا در طبیعت، ذوق، روش، عمل، مقصد، نتیجه، فرق فاحش داشته باشند... . محور تلاشهاى حاكمان و فاتحان شهرها و رهبران عالم، كه طمع سیطره بر جهان را دارند و نیز عالیترین هدف آنان برپایى كشورى خاص است، تأسیس حكومتی موروثى است. این حقیقتى آشكار در طول تاریخ است... .» در آخر از كلام خود نتیجه میگیرد كه: «عقیده شیعه امامیه در مسئله امامت و خلافت با اهداف خدا و رسول او سازگارى ندارد؛ كه همان حكومت موروثى است.»[5]
نقد اتهام
پاسخ ما به ایرادهایى كه در این خصوص گرفتهاند این است كه:
1ـ شیعه امامیه بر این مطلب اجماع دارد كه تنها راه تعیین امام، نصّ از جانب خداوند متعال و معرّفى از جانب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم است، و لذا به آیه شریفه: (یا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ) تمسّك میكنند كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) مأمور ابلاغ ولایت امام علی(علیه السلام) از جانب خداوند به مردم بوده است. پس در حقیقت اراده و مشیّت الهى بر نصب شخصى لایق براى امامت است كه با وحى به پیامبر(صلی الله علیه و آله)، او مأمور ابلاغ است، از همین رو، آن بزرگوار بر امامت یكایك اهل بیت تصریح كرده است. هر یك از امامان نیز امام بعد از خود را، كه از جانب خداوند معین شده، معرّفى كردهاند. این سخن هیچ ربطى به وراثت ندارد.
2ـ با مرورى بر ادله امامت و ولایت على بن ابى طالب و سایر ائمه(علیهم السلام) از قبیل حدیث غدیر، ثقلین و دیگر ادلّه پى میبریم كه خداوند متعال و رسولش اصرار اكید بر نصب امام علی(علیه السلام) و سایر اهل بیت(علیهم السلام) بر امامت و ولایت داشتهاند. آیا میتوان گفت كه این همه تأكید جنبه خویشاوندى داشته و پیامبر(صلی الله علیه و آله) میخواسته داماد و نوههایش را به حكومت برساند تا به نوایى برسند، و با این روایات در صدد برپایى حكومت موروثى بوده است؟
مشكل اساسى این است كه مابین «واقع» و «حقّ» فرق نمیگذاریم و آنچه را كه واقع شده میخواهیم حقّ بدانیم در حالى كه این چنین نیست. اهل سنت چون واقع خارجى را با انتخاب ابوبكر میبینند، حقّ را هم از این دید میبینند و میگویند او بر حقّ بوده است. یا اگر شیعه به دنبال اهل بیت و در رأس آنان على بن ابى طالب(علیه السلام) است، در صدد موروثى كردن حكومت و خلافت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است ولى مشكل اساسى چیز دیگرى است ما باید تابع حقّ باشیم؛ حقّ همان چیزى است كه در كتاب و سنت آمده و عقل نیز مۆیّد آن است و كتاب، سنت و عقل بر غیر اهل بیت معصوم(علیهم السلام) تطبیق نمیكند.
3ـ اگر امامت نزد شیعه موروثى است چرا با وجود محمّد بن حنفیه كه برادر امام حسین(علیه السلام) است، امامت به امام على بن الحسین(علیه السلام)، فرزند آن حضرت(علیه السلام)، منتقل شد؟ این نیست مگر این كه شیعه امامیه براى مقام امامت، لیاقت ذاتى قائل است و آن را در محمد ابن حنفیه نمیبیند ولى در امام زین العابدین(علیه السلام) مییابد.
4ـ از ابوالحسن نووى و امثال او سۆال میكنیم كه مراد از وراثت در امامت چیست؟ اگر مقصود آن است كه امامت باید در یك قبیله خاص باشد كه این را خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، بنابر نصوص متواتر، در مصادر فریقین به آن اشاره كرده است.
جابر بن سمره میگوید: «با پدرم محضر رسول خدا رسیدیم، شنیدیم كه فرمود: این امر ـ دنیا ـ تمام نمیشود تا آن كه دوازده خلیفه بر آنان حكومت كنند. آنگاه سخنى فرمود كه بر من مخفى شد، به پدرم عرض كردم: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چه فرمود؟ پدرم در جواب گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: همه آنان از قریشند.»[6]
ابوالحسن نووى و امثال او، چگونه میتوانند به این سۆال پاسخ دهند كه:
امامت و خلافت تنها در قریش چه معنایى دارد؟ هر توجیهى كه ایشان در این روایت و امثال آن دارند، ما قبول میكنیم. طبعاً هیچ توجهى ندارند جز این كه بگویند امامت و خلافت به قابلیتهاست و این قابلیتها را خداوند در قریش قرار داده است. . همین توجیه را ما درباره اهل بیت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بیان میكنیم. اگر مراد از وراثت آن است كه بگوییم به صرف این كه اینها اولاد پیامبرند و امام علی(علیه السلام) داماد او است، باید امام باشد ولو قابلیت این مقام را نداشته باشد، قطعاً شیعه امامیه به این معنا معتقد نیست.
5ـ با مراجعه به كتابهاى كلامى شیعه امامیه، در مبحث امامت، پى میبریم كه آنان برای امام چندین شرط از جمله: عصمت، افضل بودن، علم لدنّى و... قائلند. حال اگر امامت نزد آنان موروثى است دیگر بیان این شرط ها چه معنایى دارد؟ این شرط ها چیزى جز بیان لیاقتها نیست، كه به استناد روایات و تاریخ، در غیر اهل بیت(علیهم السلام) وجود ندارد.
6ـ اگر آنگونه كه ابوالحسن نووى میگوید؛ حكومتِ موروثى شعار حكومتهاى مادّى است و انبیا باید از آن منزه باشند، چه فرق است بین پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و دیگر پیامبران و بین حكومت دائمى و موقت؟ با آنكه حكومت وراثتى را، با در نظر گرفتن قابلیّتها در انبیاء گذشته مشاهده میكنیم:
خداوند متعال میفرماید: (أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إبْراهیمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْكاً عَظیماً)؛[7] «یا حسد میورزند با مردم چون آنها را خدا به فضل خود بهرهمند نمود كه البته ما بر آل ابراهیم كتاب و حكمت فرستادیم و به آنها فرمانروایى بزرگ عطا كردیم.»
از سوى دیگر میبینیم كه برخى از انبیاء، امامت یا نبوت را براى ذریه خود میخواستند كه این، در حقیقت با دادن شایستگى به آنان از جانب خداوند متعال است.
درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) میخواهیم: (وَ إذِ ابْتَلى إبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتى قالَ لا یَنالُ عَهْدى الظّالِمینَ)؛[8] « [بیاد آر] هنگامى كه خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و همه را به جاى آورد خدا بدو گفت من تو را به پیشوایى خلق برگزیدم عرض كرد این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا خواهى كرد؟ فرمود: [آرى اگر شایسته آن باشند] عهد من هرگز به ستمكاران نمیرسد.»
در این آیه خداوند حكومت موروثى و نسبى را به طور مطلق نفى نكرده بلكه از خصوص ستمگران از ذریه حضرت ابراهیم(علیه السلام) نفى نموده است. از این رو معلوم میشود كه ذریه و نسل حضرت ابراهیم(علیه السلام) و هر پیامبر دیگرى در صورتى كه ظالم نباشند، چه ظلم به خدا، چه ظلم به خلق و چه ظلم به نفس، نداشته باشند میتوانند مقام امامت و رهبرى جامعه را به عهده گیرند.
و نیز حضرت موسى از خداوند میخواهد كه از اهلش كسى را به عنوان وزیر خود قرار دهد. متعال از قول حضرت موسى میفرماید: (وَ اجْعَلْ لى وَزیرًا مِنْ أهْلى هارُونَ أخى).[9]
7ـ شاید علت این كه امامت، خلافت و یا نبوّت در نسل پیامبر سابق قرار میگیرد با ضمیمه لیاقتهاى لازم این باشد كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) با ثبوت نبوت و كمالاتش، در قلبها جا گرفته و در میان مردم محبوبیّت خاصى پیدا میكند. مردم نیز در صورتى كه كسى را دوست بدارند وابستگان صالحِ او را نیز دوست میدارند و هر كسى كه مورد محبت قرار گرفت در صدد اطاعت از فرامین او بر میآیند، از همین رو بهترین افراد براى امامت و جانشینى و یا نبوت، ذریّه و نسل آن پیامبراند، هر چند آن را مطلق نمیدانیم، بلكه قیدها و شرطهایى را كه از جمله عصمت و افضل بودن و... است نیز در امام معتبر میدانیم.
پینوشتها:
1 . الفِصَل، ج 4، ص 167.
2 . بغدادى اصول الدین، ص 284.
3 . شرح تجرید الاعتقاد، ص 343.
4 . اصول الدین، ص 285.
5 . صورتان متضادتان، ص 12ـ13.
6 . صحیح مسلم، ج 2، ص 3، كتاب الاماره، باب: «الناس تبع لقریش و الخلافة لقریش».
7 . نساء (4)، آیه 54.
8 . بقره (2)، آیه 124.
9 . طه، 30.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع: شیعهشناسی و پاسخ به شبهات؛ على اصغر رضوانی، ج 2، صص: 495 -ـ 499