تبیان، دستیار زندگی
فریب نمایشنامه ای است برگرفته از رمانی به نام داستان عجیب و غریب پیتر اشلِمیلو حکایتی ترسناک از مردیرا روایت می کند که سایه‌اش را به شیطان فروخته،اما این بار شخصیت اصلی به جای یک مرد، دختری است که ناخواسته سایه اش را از دست داده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در تسخیر سایه ها

نگاهی به نمایش ”‌فریب”‌ به کارگردانی ”‌اندرو کروز”‌ و ”‌تومئو گومیلا”‌ از اسپانیا


"فریب" نمایشنامه ای است برگرفته از رمانی به نام "داستان عجیب و غریب پیتر اشلِمیل"و حکایتی ترسناک از مردیرا روایت می کند که سایه‌اش را به شیطان فروخته،اما این بار شخصیت اصلی به جای یک مرد، دختری است که ناخواسته سایه اش را از دست داده است.

در تسخیر سایه ها

دختر با ربوده شدن سایه و به تعبیری تجسم روحش از سوی مردی به نام مالاسومبرا، در جنگلی تنها و مسخ شده سرگردان می شود و برای نجات سایه اش به کارخانه ای که مالاسومبرا سایه های مردم را با هیبنوتیزم به آنجا کشانده، می رود. دختر سایه خود را پیدا می کند و در نهایت او و سایه اش با یکی شدن و همراهی با هم کارخانه را نابود می کنند و مالاسومبرا را در گودالی می اندازند که با ابزار همان کارخانه حفر کرده اند.

نمایش "فریب" استعاره ای از عصر صنعتی شدن و تکنولوژی و نهیبی است به انسان عصر حاضر که در برابر پنجه های قدرتمند تکنولوژی چاره ای جز تسلیم و تسخیر ندارد. سایه های ربوده شده آدم ها سمبلی از ارواح در تسخیر چنگال های هیولایی به نام تکنولوژی اند که با چنبره زدن بر دنیا، آن ها را به ربات هایی مسخ شده مبدل کرده که همچون قطعات یک دستگاه بدون وقفه در حرکت اند.

سایه نمادی از روح انسانی است که با سلب شادی، بالندگی و امید در چرخه ماشینی شدن، ناگزیر به هماهنگی با سیستم ظالمانه و غیر انسانی ای می رسد که ارمغانی جز تکرار و سیاهی برای او نخواهد داشت و در این میان تنها نجات بخش او، باز پس گرفتن اعتماد به نفس، روحیه دوستی و همدلی است که مدت هاست آن را از دست داده.

نمایش "فریب" در حقیقت برداشتی کودکانه از چالش پیش روی انسان در عصر ماشینی شدن است و تعبیر روز و شب و تقسیم نمایش به این دو بخش، شاید یکی از چندین نمونه ای باشد که گواهی بر این مدعاست.

در تسخیر سایه ها

در نیمه نخست نمایش یا "روز"، که در عناصری چون ضرباهنگ، موسیقی و فرم به نظر می رسد و در معطوف نگه داشتن توجه مخاطب به خود موفق تر بوده، بازیگر نمایش در همراهی با بازیگر نقش سایه، در ابتدا همچون عروسکی است که در دستان سایه اش جان می گیرد. سایه و دختر در قالب حرکات فرم و در بستر ویدئوهای رنگین، که نمایانگر روز و طلوع آفتاب است، نمایشی بازی گونه از هماهنگی خود را ارائه می دهند، اما این فضای کودکانه و سرگرم کننده با ورود شخصیت منفی، یعنی آقای مالاسومبرا، رفته رفته به سمت تاریکی و ناهماهنگی پیش می رود تا اینکه در "شب" عناصر تصویری و موسیقایی به صورت اغراق آمیزی به سمت ناهماهنگی و القای ترس جریان می یابند و برای ایجاد این اغراق، کارگردان نمایش از فرم های تصویری اکسپرسیونیستی در قالب انیمیشن بهره گرفته است. در نیمه دوم اجرا، نمایش با وجود پختگی در فرم های تصویری و بیرون آمدن پروجکشن از نقش پس زمینه به دلیل کاهش عواملی چون نور، رنگ و ریتم روایی تا حدود زیادی ارتباط خود را با تماشاگر از دست می دهد و ضرباهنگ کند، تکرار حرکات بازیگران و برملا شدن پایان داستان ساده و کودکانه نمایش، که از حوصله تماشاگر ایرانی خارج است، گسست ارتباطی نمایش با تماشاگر را دو چندان می کند.

”‌نمایش "فریب" در حقیقت برداشتی کودکانه از چالش پیش روی انسان در عصر ماشینی شدن است و تعبیر روز و شب و تقسیم نمایش به این دو بخش، شاید یکی از چندین نمونه ای باشد که گواهی بر این مدعاست .

از طرفی پخش انیمیشن روی پرده پروجکشن و القای بیرون آمدن و زنده شدن شخصیت ها از درون آن، در صحنه تالار بزرگی چون تالار اصلی تئاترشهر، که از هر گوشه آن امکان دیدن تمام صحنه های دو بعدی پروجکشن وجود ندارد، شاید حق مطلب را در ارائه جلوه مورد نظر کارگردان و ایجاد فضای موهوم داستان نمایش ایفا نکرده باشد، اما برای نمایشی که با سیل عظیم تماشاگران روبه رو می شود، بدون شک تالار تئاترشهر مناسب ترین گزینه خواهد بود.

شباهت بخش انیمیشن نمایش با آثار تیم برتون همچون "ادوار دست قیچی" (در خلق شخصیت مالاسومبرا) و "عروس مرده" (در فضاسازی) نیز از دیگر نکاتی است که در این پرفورمنس بی کلام به چشم می خورد و تا حد زیادی بی هدف بودن حرکات فرم بازیگران را، که بی هیچ معنا و مفهومی، بدون ارائه کنشی خاص تنها برای القای احساساتی چون شادی، ترس و غم به کار می رفتند، می پوشاند.

نمایش هر چند از لحاظ متن، مفهوم و فرم، چندان عمیق و تفکربرانگیز به نظر نمی رسد، اما با داشتن عناصری چون رنگ، تضاد، عمق و بزرگنمایی و بهره گیری از تکنیک های سینمایی و انیمیشن، بخش اعظمی از این نقیصه را در ساده انگاری و سطحی گویی، که بیشتر آن را مناسب اجرا برای گروه سنی کودک و نوجوان می کند،  رفع کرده است. ویژگی که اتفاقا از لزومات نمایش های کودکان و نوجوانان است و همراهی آن با جاذبه های بصری، این گروه سنی را بیشتر با نمایش همراه خواهد کرد.

در تسخیر سایه ها

نمایش در واقع هیچ طراحی صحنه ای ندارد و کارگردان با بسنده کردن به لباسی شبیه به لباس باله دختر و سایه اش و لباس به سبک قرن 19 شخصیت منفی (که متعلق به زمان داستانی است که نمایش از آن الهام گرفته شده) تنها با کمک گرفتن از انیمیشن به طراحی فضا پرداخته که در نمایشی در قالب پرفورمنس، امری دور از ذهن نیست. همچنانکه دستاویزی به صحنه های پر زرق و برق در تئاتر مدرن اعراب دارد و همین نکته در این اجرا امری ستودنی است.

اگرچه تئاتر حرفه ای ما در بسیاری موارد حرف های زیادی برای گفتن در عرصه های جهانی تئاتر دارد و موفقیت گروه های نمایشی دانشجویی و حرفه ای در جشنواره های معتبر تئاتر جهان نیز همین نکته را بیان می کند، اما باید پذیرفت که در عناصری چون طراحی صحنه، هنوز هم ولع چیدمان های شلوغ و دکورهای عظیم الجثه، فارغ از در نظر گرفتن جنبه کاربردی آن ها، در صحنه وجود دارد و شاید همین تبادلات فرهنگی و رفت و آمدهای جشنواره ای سبب شود کارگردانان ایرانی به جای مدد گرفتن از دکورهای گران قیمت برای پر کردن صحنه، به نوعی ایجاز دست پیدا کنند.

نمایش "فریب" به کارگردانی اندرو کروز و تومئو گومیلا از اسپانیا پنجشنبه، 10 بهمن ماه، ساعت 19 در تالار اصلی مجموعه تئاترشهر به صحنه رفت .

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / ساره دخت سلطانیه

مطالب مرتبط:

از خانه ی برناردا...  

رحمانیان با «صدام» روی صحنه می‌رود

سکوت کنید عروسک ها  

تیغ و استخوان ، زخم و سرود 

قتل های آشنا در یك نمایش نو‌آر    

سفر تا بی بی بیدل