چرا خدا ما را خلق کرد؟
مقدمه:
با توجه به این که خداوند بی نیاز مطلق است، آیا نیازمند به این خلقت بود یا خیر و اگر جواب منفی است، هدف خلقت چیست؟
پاسخ:
به این پرسش از چند جهت می شود باسخ داد. یکی از جهت هدف فاعل و خالق، یکی از جهت هدف فاعل و مخلوق و از زاویه دیگر که معمولاً حکما از این زاویه به سوال نگاه می کنند اینکه ما خود ذات باریتعالی و صفاتش را ملاحظه بکنیم آن وقت سوال پاسخ دقیق تری پیدا می کند.
بر اساس نگاه اول، همیشه این گونه نیست که در هر فعلی هدف فاعل مطرح باشد مثلاً فرض بفرمایید وقتی معلم سر کلاس تدریس می کند، هدفش یاد گرفتن خودش نیست. بلکه هدفش یاد دادن به دیگران است و یا وقتی پدری برای فرزندش لباس می خرد هدف از این خرید، خود پدر نیست بلکه افراد دیگر هستند. به تعبیر دیگر هدف گاهی هدف فعل است و گاهی هدف فاعل. همیشه این طور نیست که هدف و نفعش منحصراً به فاعل برگردد.
در مورد خداوند متعال هم گفته شده که خداوند متعال بی نیاز مطلق است و نیازی به آفرینش ندارد بلکه این مخلوق است که نیازمند آفرینش است.
ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تونا گفته ی ما می شنید
و به هر حال اینجا هدف فعل مطرح هست نه هدف فاعل.
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
با این توضیح در کارهای خداوند متعال، هدف تأمین نیاز خود خداوند متعال نیست، بلکه هدف تأمین نیازهای مخلوق است. یعنی این مخلوق است که نیازمند آفریده شدن، است نه اینکه خالق نیاز به آفرینش داشته باشد.چون سوال از اینجا پیدا شده که ما انسان های معمولی وقتی کاری انجام می دهیم اگر از ما بپرسند چرا این کار را می کنی؟ در پاسخ می گوییم برای اینکه نفعش به خودمان برمی گردد. چرا درس می خوانی؟ برای اینکه دانا باشم. چرا دانا بشی؟ برای اینکه توانا باشم. چرا توانا بشی؟ برای اینکه آن بخش از نقص هستی و وجود خودم را بر طرف بکنم. یعنی این هدف هایی که سوال می شود برای پاسخی است که آن به خود فاعل بر می گردد.
از این جا این سوال پیدا شده که، خوب خدا هم باید برای داشته باشد واین برای هم ،باید به خودش برگردد. اما خداوند متعال برای، به خودش بر نمی گردد. این در صورتی است که ما بخواهیم در مشرب متکلمین به این سوال پاسخ بدهیم.
حکما پاسخ دقیق تری داده اند و گفته اند که اصولاً آفرینش چیزی جز تجلی صفات ذات باریتعالی نیست. خداوند از آنجا که خداست باید خلق کند. واجب الوجود که من جمیع الجهات واجب الوجود است ، نمی شود که خلق نداشته باشد، چون خلق اگر امساک فیض بشود به کمبود یا نقص یا بخل بر می گردد و چیزهایی از این قبیل که در جای خودش ثابت شده ، در حالی که از ساحت واجب الوجود دوراست. بنابراین واجب الوجود از آنجا که واجب الوجود است فیّاض نیز هست و از آنجا که فیّاض است افاده فیض می کند.
این سوال دقیقاً مثل این می ماند که بگوییم باران چرا می بارد؟ خوب باران اصلاً طبیعتش باریدن است اگر نبارد که باران نیست. مثل این می ماند بگوییم ، معلم چرا درس می دهد؟ معلّم طبع معلّمیش تدریس است اگر تدریس نکرد که دیگر معلم نیست.
سوال از این که خداوند چرا خلق کرده است؟ مثل این می ماند که بگوییم: باران چرا باریده است؟ معلّم چرا درس داده است؟ اگر بناست معلّم باشد باید درس بدهد. اگر بناست خدا باشد باید فیّاض باشد، خلاق و وهّاب باشد که این صفات در جای خودش ثابت شده که واجب الوجود باید چنین باشد. یعنی واجب الوجود باید بی نیاز باشد، باید خلّاق باشد، باید.... اگر چنین شد دیگر سوال از اساس منتفی است.
نمی توانیم بگوییم چرا آفریده است؟ اگر نمی آفرید دیگر خدا نبود، خلّاق نبود، فیّاض نبود. چون فیّاض بدون فیض، مثل باران بدون باریدن می ماند. این جواب حکما که عرض کردم دقیق تر و عنایت بیشتری می خواهد، با ملاحظه و با عنایت و تأمل در صفات ذات باریتعالی پاسخ به دست می آید.
در پاسخ اول با ملاحظه همین که ممکن است به فعل برگردد ممکن است به فاعل برگردد، پاسخ داده شد که بله خداوند متعال غنی مطلق است، اما هدف از آفرینش به فعل بر می گردد.
ولی در پاسخ دوم با ملاحظه به واجب الوجود و صفاتش ما را به این جا می رساند که باید آفرینشی باشد و هر موجودی که استعداد پوشیدن لباس هستی را داشته باشد باید این لباس را بپوشد.
بعضی ها این اشکال را مطرح می کنند که اگر بگوییم که هیچ فائده ای و نفعی به خداوند نمی رسد و خلقت همان است که شما مثال زدید، معلمی که سر کلاس می رود یک هدفی را دنبال می کند و آن اینکه این بچه ها با سواد بشوند اگر این بچه ها با سواد نشوند معلّم نتوانسته به هدفش در این کلاس برسد. اگر خداوند هم مخلوقات را خلق کرد برای اهدافی که داشت مثلا به کمال رسیدن انسان ها، اما اینها به کمال نرسیدند، در جا زدند، در همان مرحله قوه ای ماندند و از این دنیا رفتند باز می شود گفت که خداوند به هدفش از خلقت رسیده است ؟
پاسخ:
در پاسخ به این اشکال باید گفت موجودات چند دسته هستند: یک سری از موجودات که هدایتشان در ذات خودشان هست یعنی تکویناً هدایت شده اند و بدون استثنا به مقصد می رسند مثل فرشتگان، جمادات، نباتات و حیوانات. اینها که هدایت ذاتی و تکوینی دارند همه به مقصد می رسند یعنی هدف خداوند درباره همه آ نها تأمین می شود.
دسته دوم موجوداتی مثل انسان و جن که مختار هستند، در مورد اینها طبیعی است و طبیعت اختیار اقتضا می کند که اینها با اختیار خودشان به مقصد و هدف برسند. اگر اینها هم جبراً بنا بود به هدف برسند که دیگر انسان نبودند.
حالا اگر سوال به این شکل مطرح بشود که خوب این اختیار باعث شده که در مورد فعل خداوند متعال به تعبیر اصولیون تخصیص اکثر لازم بیاید.
در پرسش های قبلی پاسخ دادیم که این جوری نیست. اکثر مخلوقات حتی انسان ها هم به مقصد می رسند درصد کمی از انسان ها هستند مخلّد در جهنم می مانند. اکثر انسان ها سرانجام بعد از عبور از مراحل مختلف، بهشتی می شوند یعنی به مقصد نهایی خلقت می رسند.
اگر بقیه موجودات مد نظر باشد که عرض می کنم آنها به مقصد می رسند. یعنی گندمی که خداوند خلق کرده این گندم بلد است که چه جوری حرکت بکند، راهش را بلد است و به مقصد هم می رسد. حتی اگر مانعی هم در مقابلش باشد مانع را دور می زند و در جهت رسیدن به آن هدف نهائیش که همان تبدیل به هفت خوشه و هفتصد دانه شدن باشد راهش را بلد است و در جهت هدف آفرینشش هم حرکت می کند مگر اینکه موانعی باشد.
گاهی آن موانع را نمی تواند از جلو راه بردارد اما به هر حال به مقصد می رسد. موجودات مختار هم اکثراً به مقصد می رسند ولی اگر بناست به آن مقصد عالی برسند جز از راه اختیار به دست نمی آید. اما طبیعت اختیار اینگونه است که یک عده هم از اختیار سوء استفاده بکنند و به مقصد نرسند.
خلاصه سخن:
خداوند متعال بی نیاز مطلق است و نیازی به آفرینش ندارد بلکه این مخلوق است که نیازمند آفرینش است. زیرا گاهی هدف، هدف فعل است و گاهی هدف فاعل.
در کارهای خداوند نیز، هدف تأمین نیاز خود خداوند متعال نیست، بلکه هدف تأمین نیازهای مخلوق است. یعنی این مخلوق است که نیازمند آفریده شدن است نه اینکه خالق نیاز به آفرینش داشته باشد.
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف