تبیان، دستیار زندگی
در (قمسمت اول) شاهد خاطره ای از ابراهیم حاتمی کیا بودیم در این قسمت ادامه سخنرانی وی در بین فرزندان شاهد را می خوانیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عشق سینما نبودیم

سخنرانی ابراهیم حاتمی کیا در جمع فرزندان شهدا (قسمت دوم)


در قمسمت اول شاهد خاطره ای از ابراهیم حاتمی کیا بودیم در این قسمت ادامه سخنرانی وی در بین فرزندان شاهد را می خوانیم.

عشق سینما نبودیم

عزیزان، ما همان موقع هم قرارمان بر این نبود. عشق سینما ما را به این عالم نکشیده بود. علاقه داشتیم، اما مساله ما سینمای صرف نبود احساس من این بود که باید همین حرفها را بزنم.

همین ساختمانی که داخلش هستید ساختمان سپاه تهران بود و من دم همین در کشیک‌ها دادم از اینجا به ماموریت ها رفتم و کلی خاطره دارم از این ساختمان در آن 8 سال.

باید در تاریخ بماند

دیدم در حرفها و محبت‌هایی که می‌کنید حرمت نگه می‌دارید و البته با اشاره ظریفی از برخی فیلم‌ها می‌گذرید. اما من باید بگویم که هنرمند و اهل هنر اگر برای آنچه باید بگوید  به اجبار بیفتد آن اثر دیگر اثر نمی‌شود. من هم مثل همه شما در این جامعه زندگی می‌کنم طغیان بشریت را می بینم و آزارم می‌دهد و از آنچه طغیان بشریت علیه خداوند می‌نامم در «دعوت» سخن می‌گویم. برخی می‌گویند تو فقط از جهاد و باروت و خون بگو؛ اما من این طغیان را می بینم و نمی‌توانم از آن بگذرم. من باید از جوان ها بگویم، باید «گزارش یک جشن» بسازم و این گزارش در تاریخ این ممکلت بماند، هر چند ممکن است خیلی‌ها هم خوششان نیاید.

آقای کشوری(فرزند شهید کشوری) امیدواریم زنده بمانم و فیلم شما را از پدرتان ببینم و چه کسی بهتر از شما.خودتان وارد شوید و بسازید و درک کنید که این چه مسیری است.چه قدر سخت و پیچیده.

این نشست خیلی دیرهنگام شکل گرفته است، اما من بیگناهم. من با تک تک شما ارتباط داشتم به انواع مختلف. ولی نگهبان بالای سر شما، بنیاد شهید؛ وقتی که می‌خواهد خیلی از حرف‌های انقلابی و آرمانی در لایه‌های تکراری و دیکته شده و کلیشه شده طرح شود این امکان را از من می‌گیرد. من فکر می‌کنم که آرنولد شوارتزنگر هم باشم کم می‌آورم. البته باید بگویم که بحثم سیاسی نیست و اصلا نمی دانم الان  رئیس بنیاد شهیدکیست. منظورم شخص خاصی نیست.

جسارت کردم

من خیلی جسارت کردم و فیلم چمران را ساختم، اما باید بگویم که  این فیلم صرفا فقط در مورد چمران نیست. واقعا واقعیت آن ماجراها انقدر غلیظ و پیچیده است که ما یا اصلا حرف نمی زنیم یا اینکه اصلا گفتنی نیست. اما  من تیرم را رها کردم و "ما رمیت اذ رمیت..." و  بقیه اش را نمی‌دانم چه اتفاقی بیفتد.

من اعتقاد دارم که جنگ سلسه خوبان است و اگر اختلافی هم هست از جنس ابوذر و سلمان است. دیدم که خطاهایی هم بوده اصلا این ها را رد نمی‌کنم

خدا نکند که من در بستر عافیت بمیرم/دعا کنید من وقف این عالم باشم، اما وقف این عالم بودن فقط باروت و جنگ نیست

من را دعا کنید. خدا نکند که من در بستر عافیت بمیرم. در قنوت سحر همیشه می‌گویم که اصلا قرار ما این نبود. هر وقت از این ساختمان خارج می شدیم با پیکانی که دست ما بود به این قصد می رفتیم که برنگردیم و به خیل این کاروان بپیوندیم. اما چاره‌ای نیست، ما بازماندگان قطعا به چیزهای دیگری هم  مشغول می‌‌شویم این را رد نمی کنم، مثل خود شماها . شماها هم همه از ذریه آدم هستید. اما وقتی از ما انتخاب را بگیرند از شعور انسانی دور می‌شویم. ما نسل انتخاب گری بودیم و این راه را انتخاب کردیم. دعا کنید من وقف این عالم باشم، اما وقف این عالم بودن فقط باروت و جنگ نیست که «دعوت» جنگی ترین فیلم من است در شکلی که من به آن اعتقاد دارم.

من اعتقاد دارم که جنگ سلسه خوبان است و اگر اختلافی هم هست از جنس ابوذر و سلمان است. دیدم که خطاهایی هم بوده اصلا این ها را رد نمی‌کنم، اما این نسلی که دست خالی در بیت‌المقدس بود و یک گردان وارد منطقه می شد بدون اسلحه و فرمانده‌شان با آنها اتمام حجت می کرد که می توانید برگردید و کسی برنمی‌گشت؛ آدم‌هایی واقعی در تاریخ این مملکت بودند. رفتند این بچه‌ها و عملیت دفاع مقدس را با آن غربت و دست خالی فتح کردند.

امیدوارم خدا به من این اجل را بدهد که سر صحنه‌ای بمیرم که شرمنده نباشم. انشاا.. که دعای خیر شما پشت سر من باشد و نفس شما مطهر کند این مسیری را که من می روم.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: خبرگزاری تسنیم