تبیان، دستیار زندگی
سریال «آوای باران» خیلی زود جا افتاد و موفق شد بینندگان زیادی را با خود همراه کند. از آن طرف برخی منتقد جدی آن هستند و به فیلم هندی بودن متهمش می کنند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«آوای باران» فیلم هندی است؟


سریال «آوای باران» خیلی زود جا افتاد و موفق شد بینندگان زیادی را با خود همراه کند. از آن طرف برخی منتقد جدی آن هستند و به فیلم هندی بودن متهمش می کنند.

«آوای باران»

«آوای باران» البته خالی از نقد نیست ولی آن چه مشخص است این که مردم دوستش دارند و آن را تماشا می کنند. سعید جلالی که به همراه علیرضا کاظمی پور فیلمنامه سریال را نوشته در گفت و گو با تبیان از این سریال گفته است:

سریع به كارهای موفق انگ می زنیم

اشتراكات زیادی بین آدم های مشرق زمین از ایرانی و هندی و تركی و ژاپنی و ... وجود دارد. داستان هایی كه اساس آن عواطف است مورد توجه مشرق زمینی ها قرار می گیرد. در كشور ما این جور داستان ها هوادار زیادی دارد منتهی عده ای هستند كه فیلم  و سریال های روز دنیا را زیاد می بینند و توقع دارند آثاری شبیه آن ها ساخته شود. در صورتی كه تجربه نشان داده این جور سریال ها طرفدار زیادی ندارد. ما اول باید مخاطب شناسی كنیم و بر اساس فرهنگ و ذائقه آن ها كار تولید كنیم. سوال من این است آیا تولیدات هند ،‌كره یا همین تركیه خیلی ضعیف است؟ اگر این گونه است پس چرا كارهای شان این قدر طرفدار دارد؟ چرا فیلم و سریال های شان همه جای دنیا به فروش می رسد؟ سریال های تركی از همه شبكه های عربی پخش می شود. تلویزیون آلمان فیلم های هندی پخش می كند . ما به جای این كه تكلیف مان را روشن كنیم و ببینیم چه ذائقه ای داریم سریع به كارهای موفق انگ می زنیم.

باران «کوزت» نیست

حتی به كارهای شاخص ادبی ایران و جهان هم با این چشم نگاه كنیم همه شان فیلم هندی هستند! ما در «آوای باران» اتفاقا سمت قصه های اشك آور نرفتیم برای همین كاراكترها قوی هستند. كار زمانی هندی می شد كه باران دختری ضعیف می بود و به گداهااذیتش می كردند و به او سركوفت می زدند؛‌مثل كوزت. اتفاقا ما از این مساله فرار كردیم كه بیننده دلش برای باران كباب شود!او را دختری خودساخته و قوی نشان دادیم؛‌هیچ كس حتی نمی تواند به او چپ نگاه كند. كجای او شبیه فیلم هندی است؟! كاراكترهای ما كاملا شخصیت پردازی شده اند برای هر كدام زوایای مختلف رفتاری تعریف كرده ایم و همه شناسنامه دار هستند. بیننده در عین این كه از شكیب متنفر است او را دوست دارد.

الهام از ادبیات نمایشی

ما از ادبیات نمایشی الهام گرفته ایم ؛‌فقط هم الیور توئیست و بینوایان نیست. این كار از سیندرلا و كوزت هم الهام گرفته. ما نگفتیم رمان الیور توئیست را می سازیم. شاید به خاطر بچه های متكدی بعضی ها فكر كرده اند «آوای باران» الیور توئیست است. ما صرفا الهام گرفته ایم ؛‌ قصه ما هیچ شباهتی به آن رمان ندارد. بدمن الیورتوئیست، فاگین است كه ما از شخصیت او الهام گرفته ایم و شده شكیب. حالا هم شكیب هیچ نزدیكی رفتاری و شخصیتی با فاگین ندارد. شكیب ما چند بعدی و پیچیده است در حالی كه فاگین یك بدمن كامل است. الهام با اقتباس  اشتباه گرفته نشود در  اقتباس باید به خیلی از عناصر اثر وفادار بود اگر قرار بود اقتباس كنیم در تیتراژ می نوشتیم اقتباسی از الیورتوئیست . در حالی كه شما هیچ شباهتی از لحاظ قصه نمی بینید.

سریال در زمان تولید نوشته می شد ؛‌ برای این كه كار به آنتن برسد تولید نیاز به تنفس داشت. بنابراین در بعضی قسمت ها یك مقدار از تایم سریال كمتر می شد  و فیلمنامه در قسمت های بعدی خرد می شد تا كار به آنتن برسد. به همین خاطر تعلیق داستان ها بعضی وقت ها جابجا می شد.

چرا مردم «آوای باران» را دوست دارند؟

من چند سالی است كار ملودرام می كنم. اگر قواعد این ژانر رعایت شود و از چارچوب خودش بیرون نزند،‌جواب می دهد. مردم ما مردمی لطیف و احساسی هستند؛ قصه هایی ازجنس «آوای باران» جاهایی كه روی عواطف انسانی دست می گذارد مورد توجه قرار می گیرد.

پایان سریال عوض نشده

یكی از مزیت های سریال هایی كه همزمان با پخش تولید می شوند این است كه از نقطه نظرات مردم مطلع می شویم. تا جایی كه می شود هم این نظرات را لحاظ می كنیم اما درباره تغییر پایان سریال یك مقدار اغراق شده.  به این شكل نبوده كه بخواهیم پایان سریال را كلا عوض كنیم. قصه از اول نوشته شده بود و ساختارش و پایان بندی آن كاملا مشخص بود. ما پایان را عوض نكردیم بلكه سعی كردیم یك جاهایی را به سلیقه مردم نزدیك كنیم.  البته برخی انگ هایی درباره اشك انگیز بودن سریال می زنند ولی برای ما مهم این است كه یاد بگیریم كه مخاطب پای تلویزیون خودمان بنشینند.

هیچ خط قرمزی نداشتیم

واقعا ما در «آوای باران» هیچ خط قرمزی نداشتیم این را بدون تعارف می گویم. ما موقعی كه فیلمنامه را می نوشتیم هیچ فشاری از طرف آقای زین العابدین و شبكه سه روی ما نبود اتفاقا كاملا همسو بودند و همراهی كردند. خط قرمز خود ما پرداختن بیش از اندازه به برخی از شخصیت ها بود. واقعا زندگی بچه های كار فاجعه بار است. بخش اعظمی از زندگی آن ها خط قرمز است و نمی شود آن را در تلویزیون نشان داد؛ زندگی شان ‌خیلی تلخ و سیاه است و حتی نشان دادنش قبح ماجرا را می ریزد. سرنوشت شان به قدری تلخ است كه بیننده خودش پس می زند و نمی تواند ببیند. ما بخش هایی كه می شد نشان داد و این كه چطور استثمار می شوند را وارد كار كردیم. درباره دایم الخمر بودن شكیب هم رفتارهای او را نشان دادیم .

«آوای باران»

همفکری برای انتخاب بازیگر

ما هیچ وقت فیلمنامه را براساس بازیگر خاصی نمی نویسیم.  من فیلمنامه را بر اساس قابلیت كاراكترها و جایگاه شان در فیلمنامه می نویسم. این كه یك بازگیر چقدر آن كاراكتر را خوب اجرا كند بحث دوم است. وقتی فیلمنامه نوشته شد با آقای سهیلی زاده برای انتخاب بازیگر همفكری داشتیم و با تعامل این تیم شكل گرفت. مهران احمدی و الهام چرخنده انتخاب اول بودند که زود با آن ها به توافق رسیدیم بقیه هم کم کم به گروه اضافه شدند  كه خوشبختانه همه درخشان بودند.

خیلی از سوژه ها ربطی به فرهنگ ما ندارند

همه كسانی كه در تلویزیون فعالیت می كنند دوست دارند كارشان پربیننده باشد و این امری طبیعی است. با توجه به این كه من ، علیرضا كاظمی پور  و حسین سهیلی زاده چند سریال  چهل – پنجاه قسمتی  كار كرده ایم شاید تجربه مان در این زمینه بیشتر باشد . ما از روز اول ایده ای كه پیدا می كنیم را حسابی تجزیه وتحلیل می كنیم كه آیا با ذائقه و فرهنگ مردم جور در می آید یا نه ؟ خیلی از سوژه ها هستند كه به نظر جذاب می آیند اما ربطی به فرهنگ ما ندارند و مال نیستند .برای همین سراغ موضوعاتی می رویم كه به فرهنگ و ذائقه مخاطب ایرانی بیاید. ایده اولیه «آوای باران» موضوع تكدی گری بود  ولی بعد یك خط ملودرامِ امتحان پس داده در ادبیات را به آن اضافه كردیم؛ از بینوایان و الیور توئیست الهام گرفتیم و سعی كردیم قصه ای جذاب و پركشش برای مخاطب ایرانی تعریف كنیم.

چرا روند قصه کند شد؟

من جواب این سوال را در چند نكته عرض می كنم. اول این كه سریال در زمان تولید نوشته می شد ؛‌ برای این كه كار به آنتن برسد تولید نیاز به تنفس داشت. بنابراین در بعضی قسمت ها یك مقدار از تایم سریال كمتر می شد  و فیلمنامه در قسمت های بعدی خرد می شد تا كار به آنتن برسد. به همین خاطر تعلیق داستان ها بعضی وقت ها جابجا می شد. نكته دوم این كه قصه پركشش و جذاب یك جایی نیاز به تنفس دارد. اگر ما یك جاهایی شخصیت ها را باز نكنیم،‌به دغدغه كاراكترها نپردازیم وارد لحظات عاطفی شان نشویم سریال مشابه كارهای  پلیسی می شود در حالی كه قصه ما ملودرام است و اساس ملودرام لحظات دراماتیك است. باید به این لحظات در سریال می رسیدیم. نكته دیگر این كه اگر منصفانه نگاه كنیم سریال در چند قسمت اخیر خیلی پركشش شده . دلیلی كه بعضی بیننده ها نمی توانند تحمل كنند فشاری است كه قصه به مخاطب می آورد یعنی طاقت مخاطب به لحاظ دراماتیك طاق شده و دیگر نمی تواند دوری باران را تحمل كند و می گوید باران باید به پدرش برسد. ما قصه را تعمدا به نقطه اوج رسانده ایم  تا بیننده برای آن لحظه آخر طاقتش را از دست بدهد و وقتی قرار است این دو به هم برسند جذاب ترین لحظه برای آن ها باشد. اگر باران به پدرش رسیده بود ما بعد از آن چه كار می توانستیم بكنیم؟ عملا قصه تمام می شد و داستان های دیگر این قدر دغدغه مخاطبان نبود.

منیژه خسروی

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

رمز و راز «زیور»

حکایت شوخی های مدیری