تبیان، دستیار زندگی
نمایش شطرنج با ماشین قیامتبه کارگردانی شاهین صیادی محصول مشترک ایران و کاناداست که شنبه و یکشنبه، 6 و 7 بهمن ماه، در دو نوبت 18 و 20:30 در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر به صحنه رفت. این نمایش از این بابت اثری مشترک است که بازیگران آن کانادایی و نویسنده و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رمان روی صحنه

نگاهی به نمایش ”‌شطرنج با ماشین قیامت”‌ به کارگردانی ”‌شاهین صیادی”‌


نمایش "شطرنج با ماشین قیامت"به کارگردانی شاهین صیادی محصول مشترک ایران و کاناداست که شنبه و یکشنبه، 6 و 7 بهمن ماه، در دو نوبت 18 و 20:30 در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر به صحنه رفت. این نمایش از این بابت اثری مشترک است که بازیگران آن کانادایی و نویسنده و کارگردان از ایران بودند. این نمایش برگرفته از یک رمان به همین نام، به قلم حبیب احمدزاده است که به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.

رمان روی صحنه

شاید بهتر باشد برای ورود به بحث، توضیحاتی درباره متن اصلی این نمایش، یعنی رمان "شطرنج با ماشین قیامت" مطرح شود. حوادث این رمان درباره آبادان در سه روز از محاصره این شهر از سوی نیروهای عراقی است. قهرمان این رمان دیده‌بان نوجوان 17 ساله‌ای است که به ناچار به جای دوست مجروحش، راننده ماشین حمل غذا می‌شود. او از این شغل ابا دارد و سعی می کند افراد کمتری از آن باخبر شوند. همچنین وی به دیده‌بانی برای عملیاتی مأمور می‌شود که طی آن قرار است رادار عراقی موسوم به "سامبلین" را گمراه کنند؛ راداری که آن را "ماشین قیامت‌ساز" می‌نامند. کاربرد این رادار این است که وقتی موشکی به سمت اردوگاه عراق پرتاب می شود، به همان مختصات مبدا، موشکی را پرتاب می کند. وی همچنین طی این روزها، در حین ماموریتش با افراد مختلفی (از جمله یک مهندس نیمه دیوانه، کشیش، خانواده دوست شهیدش) آشنا و ناخودآگاه مسئول حفاظت از جان آن ها نیز می شود.

امری بدیهی است که ورود یک رمان به تئاتر، اقتضائاتی دارد که عدم توجه به آن، اصل اساسی تئاتر را، که ایجاد کانال ارتباطی میان مخاطب و اثر است، از بین برده یا مختل می کند. تئاتر، فرصت شرح دادن ها نیست و باید بیشترین مفاهیم را در کمترین حرف ها و کنش ها منتقل کرد. برای همین، اقتباس از یک رمان نیاز به حساسیت های بسیاری دارد. همچنین باید یادآور شد گزینش ها در اقتباس، بر اساس منطق دراماتیک در تئاتر است و نه منطق دنیای رمان. با تاکید بر این مقدمه می توان ادعا کرد که نمایش " شطرنج  با ماشین قیامت" گزینش درستی از رمان "شطرنج با ماشین قیامت" نداشته است.

یکی از تمهیدات جذاب در اقتباس از آثار شناخته شده ادبی، رفتن به سمت نشانه و کد است که به دلیل داشتن دنیای مشترک معنایی میان مخاطب و هنرمند، فهم بسیاری از اتفاقات روی صحنه آسان می شود، اما وقتی این دایره مشترک معنایی وجود نداشته باشد، مطمئنا ارتباط، مشکل تر می شود و باید ابتدا دنیایی مشترک ساخت و بعد مخاطب را در آن وارد کرد.

یکی از تمهیدات جذاب در اقتباس از آثار شناخته شده ادبی، رفتن به سمت نشانه و کد است که به دلیل داشتن دنیای مشترک معنایی میان مخاطب و هنرمند، فهم بسیاری از اتفاقات روی صحنه آسان می شود، اما وقتی این دایره مشترک معنایی وجود نداشته باشد، مطمئنا ارتباط، مشکل تر می شود و باید ابتدا دنیایی مشترک ساخت و بعد مخاطب را در آن وارد کرد. به طبع چون رمان "شطرنج با ماشین قیامت" اثری نیست که بیش تر مخاطبان آن را مطالعه کرده باشند و یا با آن آشنا باشند، پس باید برای انتخاب نشانه های ارتباطی به دقت عمل کرد، اما این نمایش در انتقال پیام و ایجاد ارتباط مشکل داشته و بسیاری از مواردی را، که قصد داشت به مخاطب ارسال کند، نتوانست انتقال دهد. به همین دلیل نه کنش، نه شخصیت ها و نه روابط آن ها در کل داستان برای مخاطب روشن نمی شود و تکرار فارسی جملات هم از جایی به بعد "پارازیت" می شود، نه پیام. بسیاری از صحنه های این نمایش اگر حذف هم می شد باز در روند انتقال داستان خللی ایجاد نمی شد.

رمان روی صحنه

انتقال 100 درصدی ذهن اثر به مخاطب یک امر محال است و همیشه بخش هایی از اثر برای مخاطب نامکشوف می ماند. در اینجا زیاده گویی برای زیاد فهماندن، نه تنها کارگر نمی افتد، بلکه موجب خسته شدن مخاطب نیز می شود، زیرا کم فهمی در اثر کم گو، شاید برای مخاطب حس ابهام و کشف ایجاد کند و تصور کند دلیل این عدم درک، خود اوست، ولی کم فهمی در اثر پرگو، مطمئنا مخاطب را به این باور می رساند که مشکل از او نیست. یکی از نمونه های بارز این ادعا را می توان در نمایش اجرا شده ولادیمیر استانیفسکی، کارگردان لهستانی، در تالار وحدت دانست که مخاطب نفهمیدن برخی مفاهیم و نشانه ها را به معنای عقیم بودن نمایش نمی گذارد، چون به دلیل توانایی ای که نمایش در انتقال حس از خود نشان داده، تماشاگر ایراد را معطوف به خود دانسته و فهم آن را به مطالعه بعد از اجرا موکول می کند. حتی کشف پسینی این معنا در ذهن مخاطب به بزرگی اثر تعبیر می شود؛ در حالی که در یک نمایش پرگوی عقیم، حتی کشف های پس از اجرا نیز به ضعف و عدم توانایی اجرا در انتقال تعبیر خواهد شد.

نکته دیگر این نمایش این بود که در مقاطعی از آن، کدسازی و انتقال پیام های کدگونه با لال بازی برابر شده بود که در صحنه توضیح رادار می شد آن را درک کرد.

درباره دیگر عناصر نمایش نیز نمی توان به تفصیل صحبت کرد، زیرا بازی، میزانسن ها و ... همه ابزارهایی برای هدف نهایی اند و مورد توجه بودن آن ها در جزء به دلیل چشمگیر نبودن کل، ستودنی نیست. البته برخی از المان ها و بازی ها، چه به لحاظ دراماتیک و چه بصری، قابل توجه بودند. استفاده از چادر سفید بازیگر به عنوان پرده پروجکشن، استفاده از میز برای همین کاربرد، تبدیل چادر به رومیزی صحنه شام آخر، صحنه شام و صحنه جستجوی گربه از موارد قابل بررسی این اثرند که متاسفانه در میان شلوغی های نمایش گم شده است. در کل، می توان بخش قابل توجه کار را طراحی صحنه و استفاده از آکساسوار دانست که هر چند شاخص نبود، ولی جایگاه کارکردی خود را حفظ کرده بود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / علی حسنلو

مطالب مرتبط:

مرگ و تولد در شوره زار 

سکوت کنید عروسک ها 

تیغ و استخوان ، زخم و سرود

قتل های آشنا در یك نمایش نو‌آر