تبیان، دستیار زندگی
در میان مردم کمتر کسی پیدا می‌شود که نام و آوازه‌ی آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی را نشنیده باشد. گرچه قریب به هشتادسال از وفات این عارف وارسته می‌گذرد، ولی نسل جدید ارتباط معنوی خوبی با ایشان برقرار کرده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : علی سیف
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ملاقات شیخ حسنعلى نخودكى با امام زمان

مرحوم نخودکی

در میان مردم کمتر کسی پیدا می شود که نام و آوازه‌ی آیت الله شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی  (معروف به نخودکی) را نشنیده باشد.


گرچه قریب به هشتاد سال از وفات این عارف وارسته می گذرد، ولی نسل جدید ارتباط معنوی خوبی با ایشان برقرار کرده است.

شاهد این ادعا می تواند ازدحام جمعیتی باشد که در هر ساعتی از شبانه روز گوشه‌ی صحن عتیق (انقلاب)، در حرم مطهر رضوی (علیه آلاف التحیة و الثناء) در کنار مرقد آن عالم جلیل القدر قابل مشاهده است.

بسیاری از افراد با اعتقاد راسخ به زیارت آن جناب مشرف می شوند و حاجات مادی خود را دریافت می کنند.

برخی نیز برای رفع گرفتاری های دنیوی یا بر آمدن حوائج خود، از دستور العمل های عرفانی او استفاده می نمایند.

فرزند ایشان «حاج شیخ علی مقدادی (ره)» در کتاب «نشان از بی نشان ها» نقل می کند:

سالها پیش پدرم فرموده بودند:

« باری مصمم شدم که به نجف اشرف رحل اقامت افکنم، لیکن در آن هنگام که در یکی از اطاقهای صحن عتیق رضوی در مشهد، به ریاضتی سرگرم بودم، در حال ذکر و مراقبه، دیدم که درهای صحن مطهر عتیق بسته شد و ندا بر آمد که حضرت رضا سلام الله علیه اراده فرموده اند که از زوار خویش سان ببینند.

پس از آن، در محلی جنب ایوان عباسی، در همین نقطه که اکنون مدفن پدرم می باشد، کرسی نهادند و حضرت بر آن استقرار یافتند و به فرمان آن حضرت درب شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد، تا زوّار از در شرقی وارد و از در غربی خارج گردند. در آن زمان دیدم که پهنه صحن مالا مال از گروهی شد که برخی به صورت حیوانات مختلف بودند و از پیشاپیش حضرتش می گذشتند و امام علیه السلام دست ولایت و نوازش بر سر همه آن زوار حتی آنها که به صور غیر انسانی بودند، می کشیدند و اظهار مرحمت می فرمودند.

پس از آن سیر و شهود معنوی و مشاهده آن رأفت عام از امام علیه السلام، بر آن شدم که در مشهد سکونت گزینم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم. »

پدرم، پس از ذکر این واقعه، محل استقرار کرسی امام علیه السلام را برای مدفن خود، پیش بینی و وصیت فرمودند و بالاخره به خواست خدا، قبل از اذان صبح دوشنبه، در همان نقطه مبارک مدفون شدند.

در آن زمان دیدم که پهنه صحن مالا مال از گروهی شد که برخی به صورت حیوانات مختلف بودند و از پیشاپیش حضرتش می گذشتند و امام علیه السلام دست ولایت و نوازش بر سر همه آن زوار حتی آنها که به صور غیر انسانی بودند، می کشیدند و اظهار مرحمت می فرمودند

داستانی زیر، ملاقات آن عارف وارسته با مولای عصر خویش حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است.

مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودكى مى فرمودند: (براى مسأله یك سال تمام به عبادت وریاضت مشغول شدم ودرخواست من این بود كه شرفیاب حضور حضرت ولى عصر (علیه السلام) شوم وسرمایه اى از آن حضرت بگیرم.

پس از یك سال، شبى به من الهام شد كه فردا در بازار خربزه فروشان اصفهان اجازه ملاقات داده شده است.

در اصفهان بازارچه اى بود كه تمام دكّانهاى اطراف آن خربزه فروشى بود وبعضى هم كه دكّان نداشتند خربزه را قطعه قطعه مى كردند ودر طبقى مى گذاشتند وخورده فروشى مى كردند.

فرداى آن شب پس از غسل كردن ولباس تمیز پوشیدن با حالت ادب، روانه بازار شدم. وقتى داخل بازار شدم از یك طرف حركت مى كردم واشخاص را زیر نظر مى گرفتم ناگاه دیدم آن دُرّ یگانه عالم امكان، در كنار یكى از این كسبه فقیر كه طبق خربزه فروشى دارد نزول اجلال فرموده است.

مۆدّب جلو رفتم وسلام عرض كردم. جواب فرمودند وبا نگاه چشم فرمودند: (چه مى خواهى؟)

عرض كردم: (استدعاى سرمایه اى دارم).

آن حضرت خواستند جندك (پول خورد آن زمان) به من عنایت كنند.

من عرض كردم: (براى سرمایه مى خواهم).

پس از پرداخت آن خوددارى فرمودند ومرا مرخّص كردند.

وقتى به حال طبیعى آمدم فهمیدم كه هنوز قابل نیستم. لذا یك سال دیگر به عبادت وریاضت به منظور رسیدن به مقصود مشغول شدم.

پس از آن روز گاهى به دیدن آن مرد عامى خربزه فروش مى رفتم وگاهى به او كمك مى كردم. روزى از او پرسیدم: (آن آقا كه فلان روز این جا نشسته بودند چه كسى هستند؟)

گفت: (او را نمى شناسم، مرد بسیار خوبى است گاهگاهى این جا مى آید وكنار من مى نشیند وبا من دوست شده است. بعضى از اوقات كه وضع مالى من خوب نیست به من كمك مى كند).

سال دوّم تمام شد باز به من اجازه ملاقات در همان محلّ عنایت فرمودند. در این دفعه آدرس را مى دانستم، مستقیماً به كنار طبق آن مرد رفتم ودیدم حضرت روى كرسى كوچكى نزول اجلال فرموده است.

سلام عرض كردم. جواب مرحمت فرمودند وباز همان چند جندك را مرحمت فرمودند ومن گرفته سپاسگزارى كردم ومرخّص شدم.

با آن چند جندك مقدارى پایه مهر خریدم ودر كیسه اى ریختم وچون فنّ مهر كنى را بلد بودم هر چند وقت، كنار بازار مى نشستم وچند عدد مهر براى مشتریها مى كندم، البته بقدر حدّاقلى كه به آن قناعت مى شود، واز آن كیسه كه در جیبم بود پایه مهر بر مى داشتم بدون آنكه به شماره آنها توجّه كنم.

سالهاى سال كار من موقع اضطرار استفاده از آن پایه مهرها بود وتمام نمى شد ودر حقیقت در سر سفره احسان آن بزرگوار مهمان بودم).

علی سیف        

بخش مهدویت تبیان


منبع:

نشان از بی نشان ها. علی مقدادی

پایگاه اینترنتی شیعه نیوز

ملاقات علماء بزرگ اسلام با امام زمان علیه‌السلام‌ . واحد تحقیقاتی گل نرگس (عج(

مطالب مرتبط:

کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

سیر تربیتی آیة الله نخودکی

بهتر ‌‌‌از كیمیا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.