تبیان، دستیار زندگی
یک راه دل بریدن از دنیا واقع نگری است. اساسا مشکل اساسی اکثر ما این است که واقع نگر نیستیم. حب و بغضهای ما راه را بر واقع گرایی بسته است. در روایت داریم که حب به شئ انسان را کور و کر می کند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا خیلی از ما بی قراریم؟!

دلبستگی


متقین در وضعیت ثبات و  قرارند و این آرزوی دیرینه بشر و گمشده ی اوست. چگونه پارسایان به این مقام عالی رسیده اند؟ با تبدیل. متقین تبدیل شده اند. جور دیگری شده اند. تغییر داده اند خود را.

چرا خیلی از ما بی قراریم؟ چرا ما اینگونه نیستیم؟


بگذارید با یک مثال تبیین و تحلیل کنیم.

نمک ذاتش شوریست اگر کسی شوری نمی خواهد آیا می تواند با خوردن نمک به این خواسته برسد؟

جواب: خیر؛ باید نمک را تبدیل کند.

دنیا، ذاتش بی قراریست اگر ما قرار می خواهیم باید دنیایمان را تبدیل کنیم.

چگونه؟ چطور دنیایمان را تبدیل کنیم؟

با دل نبستن به دنیا. با تغییر نگاه. با عدم دلبستگی. خیلی منطقی و معقول است که هر چیزی که به شیئی ثابت گره بخورد ثابت می ماند و آنچه به متحرک بسته شد به تبع آن متحرک ، حرکت خواهد کرد و بی قرار خواهد شد. دل با بسته شدن به متغیرِ ناآرامی مثل دنیا، ناآرام خواهد شد؛ پس باید از آن دل برید.

چطور؟

با واقع نگری (دنیا گذراست و ناپایدار. جوانیش، سلامتیش، زیبایش، پذیراییش و... )

یک راه دل بریدن از دنیا واقع نگری است. اساسا مشکل اساسی اکثر ما این است که واقع نگر نیستیم. حب و بغضهای ما راه را بر واقع گرایی بسته است. در روایت داریم که حب به شئ انسان را کور و کر می کند!

خیلی از تندروی‎ها و کندروی‎ها محصول همین دوست داشتنها و کینه هاست. با همین حب و بغضهاست که ما از واقع گرایی  منحرف می شویم. باید نسبت به دنیا هم واقع نگر بود و بدون حب وبغض واقعیت دنیا را دید و واقعیت دنیا یعنی بی وفایی. چه کسی پیر نمی شود؟ چه کسی بیمار نمی شود؟ چه کسی برای همیشه در آن می ماند؟ و...

پس چرا این همه دست و پا زدن؟ چرا می خواهیم با ویران کردن بقییه آباد!! شویم؟ چرا به هر قیمتی می خواهیم به پست و مقام برسیم؟ چرا برخی در ظلم به مردم تا این اندازه بی رحم هستند؟ بردن مال و آبرو و آرامشِ مردم به قیمت چند روز بیشتر در دنیا مثلا خوش بودن!! آیا عاقلانه است؟

راهکارهایی برای دل کندن از دنیا

اول: یاد مرگ

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: یاد مرگ دل ها را جلا می دهد. پیامبر عظیم الشان می فرماید: «اذكروا هادم اللّذات» (محمد تقى فلسفى/ الحدیت-روایات تربیتى/ ج 3/ ص: 204). منهدم کننده خوشی های دنیا را زیاد یاد بکنید. همه ما زیر خاک می رویم اگر کسی مرگ را باور کند حرص و جوش دنیا را نمی زند. به کسی بگویند یک ساعت دیگر اعدامت می کنیم آیا بهترین آپارتمان ها را می خواهی؟ بهترین قصرها را می خواهی؟ بهترین باغ ها را می خواهی؟ می گوید: می خواهم چه کار کنم. یک ساعت دیگر بالای دار می روم.

حاج آقای دولابی می فرمودند: عالمی در نجف بود که یک موقع دیدند حالش خیلی منقلب شده است. در حال و هوای دیگری است. مثل این که خدایی و آخرتی شده است. به ایشان گفتند: آقا چند ماهی است که خیلی منقلب شده اید چه شده است؟ فرمود: تازگی ها یک ذره احتمال می دهم آخرت حق است. انگار خدا هست دارد می بیند. البته این انکارش از یقین ما قویتر است. آدم یک ذره باور کند که مرگ و بهشت حق است مراقبت اعمالش خواهد بود.

دوم: توسل به خدا و اهل بیت علیهم السلام

چه کار کنیم که از حب دنیا کنده بشویم؟ یک راهش در خانه خدا و اهل بیت التماس کردن است. در دعای ابوحمزه می خوانیم. «أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِی» (شیخ عباس قمی/ مفاتیح الجنان/1/ ص: 186). خدایا محبت دنیا را از دل من بیرون کن. ما نادان و جاهلیم، مثل بچه ای که به مار گزنده که در آن سم کشنده است می چسبد ما هم فکر می کنیم پول و ملک و ریاست و پست و مقام و مدرک گرفتیم چه شده است. هر چه بشویم آخرش می میریم. یک موقعی سران ارتش خدمت آقای بهاءالدینی  رفته بودند ایشان فرمودند: ما دو تا درجه داریم. یک درجه هایی مال دنیاست. مال مردم مثلا لیسانس، فوق لیسانس، دکترا، مال ارتشی ها افسر و سرهنگ و سر تیپ و سردار و سرلشکر تا فرمانده کل قوا، یک درجه هایی هم مال آخرت است. آنجا بنده خوب خدا را، اخلاص را، محبت اهل بیت و ولایت را، صدقه را، سخاوت را، سرباز امام زمان را می خرند و بها می دهند.

سوم: همنشینی با افراد مومن

یکی دیگر از راه های کندن محبت دنیا نشستن با آن هایی که مومن واقعی هستند و پرهیز از نشستن با اهل دنیا، و به یاد مرگ بودن است. خدا به پیامبر امر کرده از آن هایی که غرق دنیا هستند اعراض کن. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ یرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا» .(النجم: 29) ای پیامبر رویت را برگردان از آن هایی که حرفشان فقط دنیاست. و یاد خدا را فراموش کردند و به دنیا چسبیده اند. حاج آقای دولابی می فرمودند: عالمی در نجف بود که یک موقع دیدند حالش خیلی منقلب شده است. در حال و هوای دیگری است. مثل این که خدایی و آخرتی شده است. به ایشان گفتند: آقا چند ماهی است که خیلی منقلب شده اید چه شده است؟ فرمود: تازگی ها یک ذره احتمال می دهم آخرت حق است. انگار خدا هست دارد می بیند. البته این انکارش از یقین ما قویتر است. آدم یک ذره باور کند که مرگ و بهشت حق است مراقبت اعمالش خواهد بود.

چهارم: سخاوت

یکی دیگر از چیزهایی که محبت دنیا را کم می کند سخاوت است. از پیامبر سوال کردند چرا ما این قدر دنیا را دوست داریم از آخرت خوشمان نمی آید؟ پیامبر فرمودند: به خاطر این که اینجا را آباد کردید آنجا را خراب کردید. اینجا را خیلی آباد نکنید آن طرف را آباد کنید. اگر آدم به یتیمان و فقراء برسد، آخرت را آباد و دلش هم آن طرف می رود. دیگر اینجا را محکم و آباد کرده اید نمی توانید دل بکنید. چه کسی حاضر است از آبادی به خرابه برود. بیاییم به دنیا پشت بکنیم آخرت را آباد بکنیم. پیامبر خدا در خطبه شعبانیه می فرماید: «اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ» (شیخ صدوق/ من لایحضره الفقیه/ ج4/ ص:376).

با واقع نگری از دنیا دل می کنیم و در نتیجه مثل متقین به ثبات می رسیم.

فرآوری: محمدی                

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع:

سایت رهروان ولایت

سایت واعظون

مطالب مرتبط:

عوامل حزن و اندوه و رفع آن

زندگی برزخی واقعیت یا وهم و خیال

حال میّت لحظاتی پس از مرگ

روزی که حضرت عزرائیل هم می‌میرد! 

توصیه عملی و شنیدنی مرحوم دولابی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.