در فهمِ تنهایی و عشق
نگاهی به «روزِ انگشت» سروده مجتبا پورمحسن
...
یعنی نه اینکه بیهدف بزنی بیرون و خبر نداشته باشی
که تنهاییهای زیادی بیهدف زدهاند بیرون
مشکل همین است
تنهایم
و نمیفهمم چهطور آدم تنها میشود
ص 22
جهانِ شعر
از سال 1379 که اولین دفتر شعر مجتبی پور محسن «من میخواهم خودم را تصادف کنم، خانم پرستار» منتشر شد تا به امروز، زمان زیادی گذشته است اما نشانههایی ثابت بر شعرهای پورمحسن باقی ماندهاند. او جزو شاعرهایی است که قائل به حضور راوی در شعر است. در بیشتر مواقع حتی میتوان این راوی را خود او دانست.
او همچنین قائل به حضور مکانی مشخص بر شعرهایش است، اغلب هم رشت. شهری که در آن بهدنیا آمده و زندگی خود را در آن میگذراند. شعرهایش هم بیشتر آپارتماننشینی است و با زندگی امروز شهری، ارتباط مستقیم دارد. سوژه غالب بر شعرهایش هم تلاش است بر درک زندگی، درک تنهایی و دست و پنجه نرم کردن با موضوع مرگ. همچنین او با عشق همیشه درگیر میشود، عشقی که موضوع آن غیبت محبوب است.
نترس
نه گربه عطسه زده
نه شاه علیه مصدق کودتا کرده
اتفاق بزرگتری افتاده
برگرد و نگاه کن
پنج سال است که
برف رد پای کفشهای تو را
در کنار رد پای کفشهای من
پر کرده است
و این خودش کم اتفاقی نیست
ص 16
روزِ انگشت
کتاب کوتاه است، زبان سادهای دارد و در یک نشست میشود آن را خواند اما این چیزی از ویژگیهای کتاب کم نمیکند. بهنسبت کارهای قبلی پورمحسن، این کتاب ارتباط بیشتری با خوانندهاش برقرار میکند چون از پیچیدگیهای زبانیاش کاسته شده است. در اینجا شاعر بیشتر از آنکه بخواهد تواناییهای قلم خود را نشان بدهد، سراغ سوژههایش رفته و تلاش کرده آنها را با بیانی شیواتر عرضه کند.
پختگی زبانی شعرها، در کنار این موضوع اهمیت پیدا میکند که چقدر انتشار کتاب شعر در ایران کار سختی است.
پورمحسن در بیش از یک دهه قدم به قدم بهسختی تلاش کرده تا کتابهایش چاپ بشود. بعد از «من...»، در 1383 «آدم در دم مرد: هوا خراب است» را منتشر کرد. 1385، «هفتها: مجوعه شعر» و 1388 «تانگو تکنفره» مجموعه شعر». ناشر همگی هم هزاره سوم اندیشه بود.
در ابتدا پورمحسن دوستدار محتوایی غریب در فضای زبانی ناشناخته بود. سعی میکرد متفاوت باشد و این را در عنوان اولین کتابهایش هم میتوان دید. بعدها سادهتر شد، بیشتر بهسطح فکری خوانندههایش نزدیک شد. این موضوع هم در عنوان کتابهای بعدیاش مشهود است. حالا به ترکیبی از هر دو رسیده است: ساده است اما پیچیده است، همین ترکیب ختم به عنوان کتاب جدید میشود: روزِ انگشت. کتابی که ساده است اما نباید فریبِ سادگیاش را خورد.
حالا در این دفتر با مجموعهای از سوژههای محبوب پورمحسن در شعر روبهرو میشویم: مرگ، موضوعی است که شاعر حضورش را همیشه احساس میکند و در موردش کنجکاو است، میخواهد آن را بشناسد. همانطور که تلاش برای درک تنهایی هم بخشی پایهای از کتاب را شکل میدهد. این در کنار همدیگر، سوژه دیگر محبوب او، ترس را پیش میکشند. ترس همراه خود نگرانی را میآورد.
تمامی این احساسهای درونی شاعر، در کنار وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه ظاهر میشوند و لوکیشنی برای خود دارند.
همچنین در تمامی سوژهها، راوی حاضر است، خواه شاعر باشد یا بدلهای فکری او.
شاعر در عین حال، علاقه به گذشته هم دارد. این را میتوان در لحن خطابهوار برخی شعرها متوجه شد. انگار پورمحسن بر سکوی خطابه بالا رفته باشد و حالا مهم نیست ایران باشد یا روم باستان. البته شاعر بودن او همیشه زیر نگاه سختگیر وزارت ارشاد است ولی اهمیتی ندارد. شاعر شعر خودش را میگوید و در بیشتر مواقع موفق به انتشار آن نیز میشود.
درنهایت تمامی کتاب به موضوع عشق ختم میشود و حضور و غیبت محبوب. تمام اینها به زمان شاعری میرسند، به شعری که «روز انگشت» را شکل میدهد برای خوانندهای که حالا با زبانی پخته، ساده و دلنشین روبهرو است برای تماشای زندگی.
چمدانم را میبندم
از کتابخانهای که دست تو روی عطف کتابهایش جا
مانده
چند کتابی را که میتوانم با خودم ببرم برمیدارم
فندکی را که هدیه تولدم بود، جا میگذارم
برای آخرین بار به گلدان گل مصنوعی آب میدهم
بطری آب را که رد ... هنوز رویش مانده، سر
میکشم
نه، حواسم هست
قرصهایم را هم گذاشتهام توی زیپ چمدان
از خانه میزنم ییرون
میروم که ترکت کرده باشم
...
ص 64 کتاب
بخش كتاب و كتابخوانی تبیان
منبع: مرور- سید مصطفی رضیئی