عاملی که به عبادات ما ارزش می بخشد!!
میزان در قبولی اعمال، به خصوص نماز، توجّه و حضور قلبی است که باید در عبادات باشد؛ لذا اگر کسی نماز بخواند و حضور قلب نداشته باشد، گرچه نمازش صحیح است و قضا ندارد، ولی خداوند متعال این نماز را قبول نمیکند. اگر کسی طالب عبادت و نماز مقبول است، باید در حین انجام آن، حضور قلب داشته باشد . این توجّه و حضور قلب، از تفکّر ناشی میشود.
تعقّل، میزان ثواب عبادات
نزد امام صادق«سلاماللهعلیه» از عبادت و دین و فضل فردی صحبت کردند. حضرت فرمودند: عقل او چگونه است؟ راوی گفت نمیدانم. حضرت فرمودند: ثواب و پاداش خداوند به اندازه عقول و فهم عبادتکننده است. سپس فرمودند: مردى از بنى اسرائیل در جزیرهاى سر سبز و خرّم با درختانى فراوان و آبى زلال، خدا را عبادت میكرد. فرشتهاى از خداوند پرسید: خدایا! ثواب این بنده را به من نشان بده. خداوند هم، ثواب کمی را نشان داد. فرشته الهی متعجّب شد. خداوند به او فرمود چند روزی همراه عابد باش. مَلَک با چهره انسانى نزد عابد آمد. آن مرد به او گفت: تو كیستى؟ فرشته گفت: من عابدی هستم که برای عبادت نزد تو آمدهام تا با تو، خدا را پرستش كنم. او یك روز را همراه عابد بود. صبح روز بعد، فرشته به او گفت: جاى سر سبزى دارى كه جز براى عبادت، شایسته نیست. مرد عابد به او گفت: این مكان یك نقص دارد. فرشته گفت: چه نقصى؟ عابد گفت: اگر خداى ما الاغی داشت، در اوقات بیکاری او را در این مكان مىچراندیم تا این گیاهان ضایع نشود! فرشته به او گفت: ولى خدا كه الاغ ندارد. عابد گفت: اگر داشت این گیاهان بیجهت از بین نمیرفت! خداوند به فرشته وحى كرد كه ثواب او را به قدر عقل و خردش دادهام.[1]
مذمّت تقلید بیجا
از نظر اسلام عزیز، تقلید و پیروی کورکورانه غلط و اقتباس به معنای انتخاب روش صحیح با تکیه بر تعقّل و تفکر صحیح است. تقلید از نظر اسلام، تنها در جایی که چارهای جز آن نباشد، صحیح است؛ مانند بیمار که باید به پزشک مراجعه کند و برای بهبود، بدون چون و چرا به دستور پزشک حاذق عمل نماید. درباره احکام شرعی فرعی نیز همینگونه است؛ افراد باید رساله مجتهد جامع الشّرایط را مطالعه کنند و به دستورات آن عمل نمایند، زیرا همه نمیتوانند خود مجتهد شوند و آنکه مجتهد نیست، چارهای جز تقلید ندارد.
عقلانیّت، ارزشمندترین ثروت دنیا
خواجه عبدالله انصاری جمله شیرینی دارد که میگوید: «پروردگارا هرکه را عقل دادی، چه ندادی و هرکه را عقل ندادی، چه دادی؟»اگر همه ثروت و دارایی دنیا متعلق به کسی باشد، ولی او احمق و غافل باشد، نمیتواند از این دنیا استفاده کند و همین دنیا او را بدبخت میکند و به جهنّم میفرستد .
داستان استدلال عقلی هشام بن حکم
بر اساس روایتی که در کتاب شریف کافی نقل شده است، جمعى از اصحاب امام صادق«سلاماللهعلیه» در محضر ایشان بودند. حضرت به هشام بن حکم که هنوز جوان نورسی بود رو کردند و از او خواستند تا ماجرای خود با عمرو بن عبید را بیان کند. هشام ابتدا در حضور امام ششم شرم از گفتن داشت و سپس با دستور مجدّد ایشان گفت: به مسجد بصره در مجلس درس عمرو بن عبید وارد شدم. مجلس پرجمعیّتی بود و مردم یکی یکی از وی سۆال میپرسیدند. من نیز به جمعیّت پیوستم و خود را به عمرو رساندم. مانند سایر مردم در برابر او دو زانو نشستم و سپس گفتم: اى مرد دانشمند، من مرد غریبم، اجازه مىفرمایید از شما پرسشى كنم؟ گفت بگو. گفتم آیا شما چشم دارید؟ او خندید و حاضران نیز مسخره کردند. امّا من گفتم: سوالهای من همینگونه است. او نیز گفت: گرچه سۆالهای تو احمقانه است، امّا پاسخ میدهم. سپس درباره وجود هریک از اعضای بدن او و کارکرد آن، از وی سۆال کردم. گفتم: آیا بینى هم دارى؟ گفت: آرى؛ با آن بو استشمام مىكنم. گفتم: شما دهان دارى؟ گفت: آرى؛ مزهها را با آن مىچشم. گفتم: شما گوش دارید؟ گفت: آرى؛ صداها را با آن مىشنوم. گفتم: شما قلب هم دارید؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مىكنید؟ گفت: هر آنچه با این اعضاء و حواسم بدان وارد مىشود، تشخیص مىدهم. گفتم: مگر اعضا و حواس شما، شما را از قلب بىنیاز نمىكنند؟ گفت: نه. گفتم: چطور بىنیاز نمىكنند با اینكه همه درست و بىعیبند؟ پاسخ داد: پسر جان، وقتى این اعضاء در چیزى كه میبویند یا میبینند یا میچشند یا میشنوند، تردید كنند، در تشخیص آن به قلب مراجعه میكنند تا یقین پابرجا شود و شك از بین برود. هشام گفت: به او گفتم: پس همانا خدا قلب را براى رفع شك و تردید حواس بر جا داشته؟ گفت: آرى. گفتم: چگونه خداوند تبارك و تعالى حواس تو را بىامام رها نكرده و براى آنها امامى گماشته كه ادراك او را تصحیح كند و درباره شك، یقین به دست آورد و همه این خلق را در شك و سرگردانى و اختلاف بگذارد و امامى براى آنها معین نكند تا آنها را از شك و حیرت برگرداند؟ در اینجا بود که عمرو ساکت شد و پاسخى نداد. سپس به من رو كرد و گفت: تو هشام بن حكمى؟ سپس مرا در آغوش كشید و به جاى خود نشانید و از جاى خود كنار رفت و چیزى نگفت تا من برخاستم.
در این هنگام امام صادق«سلاماللهعلیه» لبخندى زدند و فرمودند: اى هشام، چه کسی این مطلب را به تو آموخت؟ گفتم: اینها مطالبى بود كه از شما یاد گرفتم و تنظیم كردم. حضرت فرمودند: به خدا این حقیقتى است كه در صحف ابراهیم و موسى نوشته است.[2]
رذائل اخلاقی، عامل سقوط انسان
اگر کسی واقعاً با عقل خود، کار نکند و نتواند بدیهایی را که درون خویش حس میکند، از بین ببرد، دنیا و آخرت خود را نابود کرده است. خدا نکند کسی حسود باشد، شبانه روز رنج میکشد تا حسادت خود را ارضا کند. شخص حسود حاضر است حتّی طرف مقابل را بکشد. مثلاً به زیبایی دیگری نگاه میکند و رنج میکشد یا به پول یا موقعیّت یا محبوبیّت دیگری نگاه میکند و رنج میکشد. بسیاری از غیبتها و تهمتها نیز از همینجا ناشی میشود؛ گرچه آن را به نام مثلاً غیبت سیاسی توجیه کند، امّا از منیّت و حسادت سرچشمه میگیرد.
شایعهپراکنیها، تهمتها، دروغها و غیبتها، همگی حرام و ناپسند است و عامل آنها نیز زشتی این امور را درک میکند، امّا با توجیه، مرتکب آن رفتار زشت میشود. این نوع گناهان از حسادت و تکبر و منیت و خودخواهی سرچشمه میگیرد.
خطرات ناشی از گناه و توجیه گناه
بارها و بارها به جوانها سفارش کردهام و اکنون نیز سفارش میکنم که آقا و خانم! گناه نکن، گناه زندگی را تباه میکند. گناه دنیا و آخرت انسان را به باد میدهد، اما اگر حرف مرا نمیشنوی و گناه میکنی، اقلاً مواظب باش که در سرازیری گناه واقع نشوی و به گناه عادت نکنی. خیلی بد است که انسان عادت داشته باشد دروغ بگوید. بعضیها عادت دارند که دروغ بگویند. لذا انسان گناهکار مثل ماشینی که در سرازیری ترمزش ببُرد، به سمت پائین میرود و هم خودش و سایر سرنشینان خود را نابود میکند. و باز سفارش میکنم که اگر گناه میکنید و اگر در سرازیری گناه هستید و به آن عادت کردهاید، مواظب باشید که گناه را توجیه نکنید. این مرتبه خیلی خطر دارد و منجر به کفر میشود.
جرج جرداق مسیحی در کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیّه» جمله زیبایی میگوید. میگوید: انسان گاهی میرسد به آنجا که ولی خدا را در خانه خدا قربة الیالله میکُشد!
ابن ملجم امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» را میشناخت و میدانست که ولی خداست، اما خدا نکند انسان لجباز باشد، منیّت، تکبر یا یکی دیگر از صفات رذیله، باعث میشود که انسان دست به کارهای خطرناکی بزند و موجبات نابودی خود و دیگران را فراهم کند. حاکمیّت صفات رذیله بر انسان، باعث میشود که قربة الی الله غیبت کند! قربة الی الله تهمت بزند! قربة الی الله به دیگری توهین کند؛ درحالی که توهین به مۆمن، جنگ با خداست: «مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَة»[3]
خداوند متعال میفرماید: اگر کسی به مسلمانی توهین کند، مانند آن است که با من بجنگد؛ امّا گاهی فردی به گناه عادت کرده و در سرازیری گناه واقع شده است. زن به شوهر و شوهر به همسر خود توهین میکند و زخم زبان میزند و ادعای تشیّع نیز دارد!
پی نوشت ها :
[1]. الکافی، ج 1، ص 12.
[2]. الکافی، ج 1، ص 169.
[3]. الکافی، ج 2، ص 352.
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: سایت آیت الله مظاهری