تبیان، دستیار زندگی
سریال «یادآوری» کم کم به قسمت های پایانی نزدیک می شود. در این سریال چند قصه موازی روایت می شود که هر کدام جذابیت و کشش خاص خود را دارند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرگ و زندگی در «یادآوری»


سریال «یادآوری» کم کم به قسمت های پایانی نزدیک می شود. در این سریال چند قصه موازی روایت می شود که هر کدام جذابیت و کشش خاص خود را دارند.

مرگ و زندگی در «یادآوری»

در این میان سوژه مرگ تقریبی نکته ای است که بیش از همه مخاطبان را برای پی گیری کنجکاو کرده است. رویا غفاری که نگارش فیلمنامه را برعهده داشته در این باره توضیحاتی داده است. او همسر کارگردان این سریال یعنی حجت قاسم زاده اصل است.

سریال «یادآوری» کم کم به قسمت های پایانی نزدیک می شود. در این سریال چند قصه موازی روایت می شود که هر کدام جذابیت و کشش خاص خود را دارند.

در این میان سوژه مرگ تقریبی نکته ای است که بیش از همه مخاطبان را برای پی گیری کنجکاو کرده است. رویا غفاری که نگارش فیلمنامه را برعهده داشته در این باره توضیحاتی داده است. او همسر کارگردان این سریال یعنی حجت قاسم زاده اصل است.

مبنای شکل گیری ایده نگارش «یادآوری» تحقیقات روی چند پرونده قتل بوده. در این میان چرا مرگ تقریبی را محور قرار دادید؟

وقتی كه من به موضوع این پرونده ها فكر می كردم همیشه سوالی در ذهنم بوجود می آمد كه اگر حتی یك درصد احتمال خطا در نتیجه گیری این پرونده ها وجود داشته باشد بعد از آن چه اتفاقی می تواند بیفتد؟ در واقع این سوال از این جا ایجاد می شد كه ما قصاص را به عنوان یك حكم الهی می پذیریم،‌نه می توانیم و نه می خواهیم در آن تشكیك وارد كنیم.ولی این حكم الهی دارد توسط انسان زمینی اجرا می شود.گاه اتفاق افتاده كه شواهد پرونده ای به گونه ای بوده كه تصمیم گیری نهایی را به خطا برده است. اخیرا خبری خواندم منبی بر این كه شش سال است مردی متهم به قتل است و حكم قصاص او صادر شده. 48 ساعت قبل از این كه حكم اجرا شود معلوم شده آن مرد قاتل نیست آن زمان هم این سوال برای من وجود داشت كه اگر به هر دلیلی خطایی در تصمیم نهایی صورت بگیرد واقعا عدالت خدا چطور روی زمین جاری می شود. این طوری بود كه من به مساله مرگ تقریبی رسیدم.

فیلمنامه «یادآوری» از زندگی هایی حرف می زند كه از مرگ زاده می شوند. مرگ را من پایانی بر همه چیز ندیدم. مرگ در این فیلمنامه محرك است و می تواند باعث دگرگونی شود چه برای خود شخص (نمونه اش علی كه به زندگی برگشته) و چه كسانی كه عزیزشان را از دست داده اند و باعث یك دگرگونی عظیم در شخصیت شان شده است و نگاهشان به زندگی را تحت الشعاع قرار داده است مثل شیوا.

دنبال طرح چه مساله ای بودید؟ این كه ممكن است آدم زمینی شایستگی لازم برای اجرای حكم الهی را ندارد؟

صحبت شایستگی نیست. به هر حال همه ما در جامعه اشخاصی را به عنوان حقوقدان می شناسیم و قبول شان هم داریم. با این توضیح که فقط ما نیستیم كه حكم اعدام داریم در جوامع دیگر هم هست، من شخصا موافق حكم اعدام نیستم. هرچند گاه شرارت به نقطه ای می رسد که دلسوزی را برنمی انگیزاند و چاره ای جز حذف شخص نمی ماند.منظورمن مواردی است كه مثل سریال «یادآوری» دعوایی در خیابان اتفاق افتاده و آن دو نفر به قدری هیجان زده بوده اند وبه قدری در آن لحظات دنبال اثبات برتری خود بوده اند كه فاجعه اتفاق افتاده اما به راحتی می توانسته جای قاتل و مقتول عوض شود.

مرگ و زندگی در «یادآوری»

 ما در این سریال بطور پررنگ اما زیرپوستی شاهد بحث مرگ و زندگی هستیم. ظاهرا به این مفاهیم علاقه مندید؟

اولا موضوع مرگ و زندگی یكی از تم های آشنا در ادبیات نمایشی است. آن چیزی كه ویژه اش می كند این است كه ما هم در زندگی روزمره با این مفاهیم خیلی سر و كار داریم. فیلمنامه «یادآوری» از زندگی هایی حرف می زند كه از مرگ زاده می شوند. مرگ را من پایانی بر همه چیز ندیدم. مرگ در این فیلمنامه محرك است و می تواند باعث دگرگونی شود چه برای خود شخص (نمونه اش علی كه به زندگی برگشته) و چه كسانی كه عزیزشان را از دست داده اند و باعث یك دگرگونی عظیم در شخصیت شان شده است و نگاهشان به زندگی را تحت الشعاع قرار داده است مثل شیوا.

* رفتار و واكنش علی بعد از زنده شدن چندان طبیعی نبود. به عنوان مخاطب دوست داشتیم حالات آدمی كه بعد از اعدام حالا دوباره به زندگی برگشته را بیشتر ببنیم.

ما به صورت كاملا آگاهانه خوددرای كردیم از دادن تصویر. ترجیح دادیم اتفاقات در روایت بگذرد. برای این كه در این گونه مواقع دادن تصویر مثل این می ماند كه مخاطب بگویی آن دنیا چیزی است كه من به تو نشان می دهم. در حالی كه كسی كه از آن دنیا بر نگشته. توصیف هایی هست اما اگر تصویرسازی شوند نوعی قطعیت را عرضه می کنند که ما خواهانش نبودیم.

ولی علی خیلی راحت با این پدیده برخورد می كند. منظور من واكنش عادی این اعدامی به برگشتش به زندگی است.

در این باره گزارش های مختلفی وجود دارد. وجود یکی دیگری را رد نمی کند. مثلا یکی ازاحساس سنگینی بعد از بازگشت حرف می زند و دیگری نه. یکی دوست دارد تجربه اش را برای همه بازگو کند و دیگری نه. علی شخصیت درونی دارد ثانیا برگشت سریعش به زندگی به دلیل سرعت حوادثی است كه در فیلمنامه داریم. ما علی را در سردخانه تنها می گذاریم و به داستان های دیگر می پردازیم وقتی به برمی گردیم آن قدر آرام هست که بتواند تجربه اش را بازگو کند. از طرف دیگربرخورد بازدارنده پدر علی را هم داریم كه علی را بیشتر به درون خود فرو می برد.

مرگ و زندگی در «یادآوری»

برگ برنده سریال پیشبرد همزمان چند قصه است. پایه سریال داستان علی است و در كنارش چند قصه روایت می شود. طرح تان از ابتدا همین بود یا بعدا احساس كردید قصه علی بیش از این نیاز به شاخ و برگ ندارد؟

فرم و محتوا همیشه با هم می آید. من از آغاز كه به داستان علی فكر می كردم می دانستم در چه ساختاری قرار است حركت كنم. یعنی این دو اتفاق باید همزمان رخ می داد. همیشه مضمون، ساختار با خودش می آورد گاهی هم مسیر بر عكس طی می شود. شما می دانی در چه مسیری قرار است قرار بگیری پس دنبال مواد اولیه برای آن می گردی. هر دوی این راه ها رفتنی است. در «یادآوری» به اندازه ای كه متریال لازم بود گشتم و پیدا كردم. گاهی از داستان به شخصیت رسیدم و گاهی از شخصیت به داستان. «یادآوری» به نوعی بازی كردن با دست باز است هم برای خود من هم برای مخاطب. خودم را محدود نكردم و سعی كردم به سمتی بروم كه نتیجه بهتری به همراه داشته باشد. ضمن این كه خیلی دوست داشتم مخاطب وارد پروسه نگارش شود. در فیلمنامه  یك جاهایی اطلاعات پیش از موعد داده ام. دلم می خواست توجه مخاطب معطوف بشود به چگونگی رخدادها نه این كه او را صرفا وارد یك فضای هیجانی بكنم كه ببینیم آخرش چه می شود. دوست داشتم مخاطب ماجرا ها را حدس بزند چون این اتفاق بیننده را وارد پروسه نگارش می كند. خودش شروع می كند به نوشتن. این برای من جذاب بود. خوشحالم كه این اتفاق رخ داده. از این منظر «یادآوری» تجربه ای است كه خیلی سخت می توان تكرارش كرد. وقتی كارت را هم مخاطبان و هم منتقدان می پسندند قطعا تجربه ای است كه كمتر تكرار می شود.

 «یادآوری» با همه مشخصه های خوبش، بعد از شروع توفانی مدتی دچار ركود شد و با ریتمی آرام ادامه پیدا كرد.

وقتی شما یك نقطه عطف را پشت سر می گذارید خود به خود فیلمنامه را در نمودار هم كه ببرید یك مسیر سراشیبی را باید طی كنید تا هم شخصیت ها و هم داستان و هم مخاطب برای خیزش دوباره آماده شود. این را باید با وسواس و آگاهانه انجام داد. من فیلمنامه را قسمت به قسمت روی نمودار برده ام و جدول بندی كرده ام. از نظر این كه چه حوادثی در چه قسمت هایی قرار است اتفاق بیفتد،  چه اطلاعاتی قرار است به بیننده داده شود. این ها را من در جدولی مثل نقشه راه داشتم. ما نباید صرفا روی تعلیق و هیجان جلو برویم، مادامی که حرفی مهم تر از آن هیجان برای گفتن داریم. وقتی بنیان های فكری ای وجود دارد كه می توان از زاویه دیدهای مختلف آن را مطرح كرد ، هیجان معنی ندارد. و بدون آنکه بخواهم با نظر شما مخالفت کنم معتقدم ریتم سریال منطقی است. الان 25 قسمت را پشت سر گذاشته ایم و در حال ورود به اوج اصلی داستان ها هستیم. حداقل هشت نقطه ی عطف را تا به اینجا در فیلمنامه داشته ایم که با فاصله ی چند قسمت از هم قرار دارند. مثل مرگ علی، زنده شدن علی، گم شدن شیدا، دزدیده شدن امین، اقدام عماد و مراد برای رهایی امین، گرفتاری فرشته، بازگشت سهیل، اطلاع سهیل از ماجرای علی، مرگ فرشته و... هرکدام از این نقاط عطف یا در جهت افزایش ریتم بوده اند و یا در جهت افزایش تمپو و در مجموع ما مسیری افزاینده را تا رسیدن به اوج طی کرده ایم.

مصاحبه: احمد رنجبر

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

بازیگر جوان «یادآوری» را بشناسید

عاشق «سمیر» شدم