تبیان، دستیار زندگی

جایگاه تاریخ و فرهنگ در ترجمه قرآن

از آنجایی که بسیار توصیه شده که در قرآن کریم تدبر داشته باشیم تبیان با جناب استاد دکتر مستفید در زمینه تدبر قرآن و چگونگی آن و تفاوت تدبر با تفکر و...مصاحبه‌ای اختصاصی انجام داده است که شماره یک آن با عنوان چه کسانی می‌توانند در قرآن تدبر کنند؟ تقدیم شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 


از آنجایی که بسیار توصیه شده که در قرآن کریم تدبر داشته باشیم تبیان با جناب استاد دکتر مستفید در زمینه تدبر قرآن و چگونگی آن و تفاوت تدبر با تفکر و... مصاحبه‌ای اختصاصی انجام داده است که شماره یک آن با عنوان چه کسانی می‌توانند در قرآن تدبر کنند؟ تقدیم شد.

در این شماره ادامه مصاحبه، تقدیم کاربران گرامی می‌شود.


سوال: جایگاه لغت در ترجمه تا چه اندازه مهم است؟

لغت از موضوعاتی است که جای بررسی دارد ولی متأسفانه در ایران در این زمینه خیلی کار نشده است.

به عنوان مثال کلمه صاحب در زبان عربی به معنای مالک نیست. به معنای چیزی است که با کسی ارتباط دارد و این ارتباط لزوماً مثبت یا منفی نیست، در حد دم خور بودن است. چیزی که با کسی یا کسی که با چیزی ارتباط داشته باشد را صاحب گویند.

کسانی را که در بهشت هستند خداوند می فرماید: اصحاب الجنة: آن وقت در ترجمه ها چه قدر گفته اند یاران بهشت! اصحاب النار را گفته اند یاران جهنم!!

این یار از کجا آمده؟!!!....

وَمَا صَاحِبُکُم بِمَجْنُونٍ: پیامبر شما، صاحب شما مجنون نیست. آیا پیامبر یار مشرکین بوده است؟!

می خواهد بفرماید این بزرگواری که صبح و شام با شما است، با شما دم خور است، او دیوانه و مجنون نیست. پس بار مثبت یا منفی ندارد.

در ترجمه های موجود می بینم که اصحاب که جمع است را چنین ترجمه می کنند: یاران پیامبران! در حالی که معنای آن این نیست و منظور، آن افرادی است که دور و بر پیامبر بودند (هم می توانند مثبت باشند و هم منفی)

قرآن می فرماید: وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَابَ النَّارِ إِلاّ مَلائکةً... (سوره مدثر آیه 30): ما اصحاب نار را فقط از ملائکه قرار دادیم. این یعنی چی؟ یعنی هر کسی در جهنم است ملائکه است؟!!

در حالی که اصحاب النار در همه جای قرآن افراد بد هستند. چه طور در سوره مدثر اصحاب النار، فرشته ها می شوند؟!

گفتیم هر چیزی که با چیز دیگری ارتباط دارد به معنای صاحب است، بار معنائی مثبت و منفی ندارد- در قرآن 99 درصد اصحاب النار را افراد بدی که داخل جهنم هستند معرفی می کند و این یک مورد در سوره مدثر مراد آن بیرونی ها، جهنم بان ها هستند، فرشتگان موکل جهنم هستند که بیرون جهنم بوده و همه عباد الله می باشند ولی به آن ها هم اصحاب النارمی گویند.

بنابراین پیامبر صاحب مشرکین و مشرکین هم صاحب پیامبر هستند. ممکن است یک مومن صاحب پیامبر و یا یک منافق هم صاحب پیامبر باشد، کما اینکه افرادی که در آتش می سوزند اصحاب النار و آن فرشتگان خالص و عابدان خدا که جهنم بان هستند، هم اصحاب النار هستند. ببینید فهم معنای کلمه صاحب چقدر در فهم معنای آیه مدثر مهم است!!

کسانی که این نکات نحوی و ریزه کاری ها را ندانند و بخواهند وارد تدبر شوند، هم خود را به زحمت می اندازند و هم دیگران را!! این مسائل با چند جلسه کلاس رفتن حاصل نخواهد شد! کسی که اینها را نمی فهمد چه طوری می خواهد آیه را بفهمد؟!!


سوال: آیا موضوع نحو و شناخت آن نیز در ترجمه موثر است؟

بله برای اثبات موضوع به این اشتباهات نحوی توجه کنید:

1- نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَـذَا الْقُرْآنَ وَ إِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ (سوره یوسف، آیه 3)

این گونه ترجمه کرده اند: ما بهترین قصه ها را بر تو می خوانیم، بعد می گویند داستان یوسف (علیه السلام) احسن القصص است چون خود قرآن گفته: بهترین داستان ها است!!

این اشتباه حاصل چند خطا و کج فهمی است:

 

اشتباه لغوی:

قصّ یقصّ: به معنای قصه گفتن نیست! نقل کردن یک موضوع را در عربی "قصّ" گویند. صحبت قصه نیست. ممکن است شما یک مطلب مهم و جدی را نقل می کنید ... إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ (انعام، آیه 57)؛ خداوند حق را قصه گویی نمی کند! بلکه خدا حق را بیان کرد.

اشتباه نحوی:

احسن القصص: یعنی به بهترین شیوه ی بیان- یعنی داستان یوسف را به بهترین شیوه یعنی وحی، بیان می کنیم؛ مفعول مطلق نوعی است نه مفعول به.

اگر مفعول به بود می شد: احسن القِصَص نه القَصَص! قِصَص = جمع قصه است اما قَصَص مصدر است. نقش مفعول مطلق است: یعنی ما برای تو بیان می کنیم به بهترین شیوه ی بیان؛ احسن القَصَص (مفرد است، جمع نیست!)

این ترجمه های موجود بیانگر این است که این نکته ی نحوی را بلد نیستند!

اشتباه نحوی دیگر:

2- مورد دیگر که بر اساس اشتباه نحوی ترجمه شده است:

ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاۆُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ ... (سوره روم، آیه 10)

در ترجمه ها این گونه گفته اند: سپس عاقبت کسانی که کارهای زشت انجام دادند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و...


روی منابر- مجالس می گویند: ای مردم بدی نکنید آخر و عاقبت بدی کردن این می شود که بی دین از دنیا می روید! 

در این ترجمه چند غلط وجود دارد:

- با واقعیت موجود سازگار نیست این همه آدم هستند که افراد بدی هم بوده اند که حداقل به ظاهر با تکذیب خدا و آیات خدا از دنیا نرفته اند، و گرنه همه ی بدها باید کافر از دنیا بروند.

با این بیان هیچ کس در آن دنیا مشمول شفاعت نمی شود و گویی انجام دهنده گناه کبیره، آخرکار قطعاً اهل جهنم است در حالی که این طور نیست، خیلی افراد هستند که مۆمن و مسلمان هستند که با کوله باری از گناه از دنیا می روند.

با توجه به ترجمه های موجود و واقعیات باید بگوییم این آیه دروغ است چرا که با توجه به آن، همه ی گنهکاران عاقبت کافر و مکذب آیات خدا از دنیا بروند!

اگر اینطور باشد هیچ کس را نمی شود در مقبره مسلمین دفع کرد چون هیچ کس مسلمان نیست ، نمی میرد زیرا کسی معصوم نیست پس همه باید کافر از دنیا بروند!

- آیه می فرماید " ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاۆُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ.." عاقبه خبرکان است، ترجمه ای که ارائه می دهند می گویند عاقبت، کسانی که أَسَاۆُوا السُّوأَی: بدی کردند، آیات خدا را تکذیب کردند. (اسم کان ترجمه می کنند) عَاقِبَةَ را اسم کان و أَن کَذَّبُوا را خبر می گیرند و ترجمه این می شود که می گویند و حال آنکه در این آیه (به قرائت حفص) تکذیب آیات خدا، عاقبت کسانی است که بدی می کنند.

شاید گفته شود: خوب از نظر ظاهری ترجمه ی شما هم با ترجمه آنها یکی است. درست است اما بحث و نکته ی ما سر این مسأله است که وقتی می خواهیم تدبر کنیم باید ریز شویم و دقت کنیم و تدبر یعنی همین!

  • أَن کَذَّبُوا اسم کان نیست، أساۆا اسم کان است: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاۆُوا السُّوأَی؛ عاقبت کسانی که بدی کردند، بدی است. السُّوأَی مفعول أَسَاۆُوا نیست – اسم کان است؛ أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ هم یعنی لان کذبوا و این بدی هم هر بدی نیست، این بدی اشاره به کفر دارد.

مثال دیگر در اشکال نحوی:

آیهء 4 سوره ی اعراف: وَکَم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ: و چه بسیار قریه هایی که هلاک کردیم وجاءها پس بأس (عذاب) ما آمد بر اینها شبانه یا زمانی که قائل بودند (قائل = از قیلوله است. خواب میانه روز را گویند)

از نگاه منطقی و عقلی اول باید عذاب بیاید بعد نابود شوند اما این طور ترجمه کردند که: نابود کردیم پس عذاب ما آمد بر اینها!


در اینجا منظور چیست؟

این جا نکته این است که باید کسی که تفسیر و ترجمه و تدبر می کند این نکته رابداند که،فاء در اینجا به معنای پس نیست، می گویند فاء عطف ترتیبی. فاء گاه ترتیب ذکری را نشان می دهد که می گویند فاء ترتیب ذکری و گاه ترتیب معنوی را نشان می دهد که فاء ترتیب معنوی است.

در این آیه فاء ترتیب ذکری است؛ ترتیب ذکری در جایی به کار می رود که بخواهند یک مجملی را تفضیل دهند یعنی می گوید ما اینها را هلاک کردیم، چه طوری؟! یعنی عذاب ما شبانه یا نیم روز به سراغ آنها آمد – فاء را برداریم و به جای آن یعنی بگذاریم، به معنای پس فارسی نیست.

کسانی که این نکات نحوی و ریزه کاری ها را ندانند و بخواهند وارد تدبر شوند، هم خود را به زحمت می اندازند و هم دیگران را!! این مسائل با چند جلسه کلاس رفتن حاصل نخواهد شد! کسی که اینها را نمی فهمد چه طوری می خواهد آیه را بفهمد؟!!


آیا مطالعه در فرهنگ و تاریخ نیز در ترجمه ضروری است؟

آیهء لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ...

در ترجمه ها گفته اند برای الفت دادن بین قریش است. وقتی تاج العروس و لسان العرب را نگاه می کنیم آنجا آمده:

ایلاف: ریشه اش الفت است اما در عرب کهن به معنای عهد و قرارداد و پیمان امنیتی بوده است. این نکته در کتاب گهربار " المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام " نوشته دکتر جواد علی نیز آمده است.

می‌فرماید: إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّیْفِ،

اینها (قریشیان) وقتی می خواستند از مکه حرکت کنند و به شهرهای دیگر برای تجارت و خرید و فروش بروند، مثل الان راحت نبود. در آن بیابان ها با هزاران خطر مواجه بودند؛ یکی از این خطرها دزدها بودند.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَۆُوفٌ بِالْعِبَادِ در شأن امیرمۆمنان است که در بستر پیامبر خوابیدند. در تاریخ آمده است که معاویه به سمربن جندق 200 هزار دینار داده که او جعل کند این آیه در شأن ابن ملجم ملعون است. کسی که تاریخ را می داند، متوجه است که وقتی این آیه نازل شده آن خبیث ملعون متولد نشده است!!

 

رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّیْفِ، در ترجمه ها می گویند: به خاطر الفت برقرار کردن قریش در مسافرت های زمستانی و تابستانی!!!

 

اما معنا این نیست بلکه اینها در مسافرتهائی که می رفتند نیازمند امنیت راه بودند. یکی از اجداد پیامبر با شاه یمن ارتباط برقرار می کند و از آنها امان نامه می گیرد. این گونه شد که قریشیان وقتی در راه می رفتند زمانی که این امان نامه را نشان می دادند کسی جرأت کار خلافی نسبت به آنها را نداشت و در غیر آن صورت با مالک شام یا یمن طرف می شده است. این امان الطریق برای قریش بوده و برای دیگر عرب ها نبوده لذا می فرماید:

لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ، إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّیْفِ، فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ

در ادامه سوره می فرماید: این امنیتی است که خدا برای شما قریشی ها قرار داده، چرا ناشکری می کنید؟! این کم نعمتی نبوده است: فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ.

حالا شما بگویید این چه ربطی با الفت برقرار کردن دارد؟! آن هم الفت برقرار کردن بین خود قریشی ها!! وقتی با فرهنگ و تاریخ آشنا باشیم، ترجمه به زیبایی انجام می شود اما اگر این دقت ها صورت نگیرد ترجمه سوره به هم می خورد

آشنایی با تاریخ اسلام زمان نزول موضوع دیگری است که باید به آن توجه شود: به قول مرحوم "استاد غفاری" باید تاریخ بدانید تا بتوانید قرآن را خوب تفسیر کنید.

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَۆُوفٌ بِالْعِبَادِ در شأن امیرمۆمنان است که در بستر پیامبر خوابیدند. در تاریخ آمده است که معاویه به سمربن جندق 200 هزار دینار داده که او جعل کند این آیه در شأن ابن ملجم ملعون است.کسی که تاریخ را می داند، متوجه است که وقتی این آیه نازل شده آن خبیث ملعون متولد نشده است!!


مطالب مرتبط:

چه کسانی می‌توانند در قرآن تدبر کنند؟

شرایط تدبر در قرآن  

13نکته در باب تدّبر در قرآن

توری برای صید مفاهیم قرآن