تبیان، دستیار زندگی
نمایشبی بی بیدل روایتی است از سرنوشت چهار دوست صمیمی که یک اتفاق یا به تعبیری یک اشتباه، آینده هر یک را به گونه ای رقم خواهد زد؛ اشتباهی کوچک که سرآغار آن در کلبه ای کوهستانی و همجوار با زیارتگاهی به نام بی بی بیدل جرقه می خورد و پیامد این جرقه زندگی گ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر تا بی بی بیدل

نگاهی به نمایش ”‌بی بی بیدل”‌ نوشته ”‌نادر برهانی مرند”‌ و کارگردانی ”‌آزاده انصاری”‌


نمایش"بی بی بیدل" روایتی است از سرنوشت چهار دوست صمیمی که یک اتفاق یا به تعبیری یک اشتباه، آینده هر یک را به گونه ای رقم خواهد زد؛ اشتباهی کوچک که سرآغار آن در کلبه ای کوهستانی و همجوار با زیارتگاهی به نام "بی بی بیدل" جرقه می خورد و پیامد این جرقه زندگی گیتی، سیاوش، فریبا و مسیح، شخصیت های داستان، را به آتش می کشد. همچنانکه پیرمرد در "بی بی بیدل" به فریبا گفته بود : "صدای افتادن یک دانه تسبیح ممکن است صدای ریختن بهمن در سال آینده باشد."

سفر تا بی بی بیدل

فریبا و گیتی دو دوست صمیمی اند که هر دو به مسیح علاقه دارند و در این میان سیاوش، که درگیر عشقی یک طرفه به فریباست، به عنوان نقطه اتصال یا حتی انفصال این مثلث عشقی نقشی کلیدی ایفا می کند. مسیح ملقب به دون ژوان، مهندسی است که به ادبیات علاقه مند است و زندگی حرفه ای اش هم مانند زندگی عشقی اش دوسویه است. او حماقت های سیاوش، سادگی گیتی و سکوت فریبا  را به سخره می گیرد و در یک کلام زندگی را چندان جدی نگرفته است. مسیح شخصیتی باهوش است که با اشراف بر نقاط ضعف دیگران بر آن ها مسلط می شود. فریبا دختری آرام، صبور و نسبتا معتقد به آداب زیارت و دعاست که بیشتر مفعول اتفاقات پیرامون خود است. فریبا علاقه خود را به مسیح انکار نمی کند، اما در برابر علاقه سیاوش به خود هم نمی ایستد و با سکوت اولین اشتباه را، که عامل اشتباهاتی بزرگ تر در آینده است، مرتکب می شود. گیتی دختری ساده و شاعر مسلک است که بی پروا احساسات خود را بیان می کند و همین بی پروایی او را درگیر عشقی نافرجام به مسیح و خیانت به صمیمی ترین  دوستش می کند؛ اتفاقی که با دگرگونی ماجرای کلبه کوهستانی در "بی بی بیدل"، ممکن بود هیچ گاه حقیقی نشود. سیاوش پزشکی است بذله گو و حراف که در حقیقت از این حربه برای پنهان کردن خود و خواسته هایش استفاده می کند. سیاوش، که مطبی غیرقانونی برای سقط جنین دارد، به زندان می افتد، اما با وجود شراکت با مسیح  در تمام مدت زندان، حرفی از او به میان نمی آورد. سیاوش، که به گفته مسیح آدمی جعلی است، برخلاف سه شخصیت دیگر انگیزه های فراوانی برای از خودگذشتگی و شاید فداکاری دارد و به همین دلیل هشت سال زندان را با وجود از دست دادن زن مورد علاقه اش فریبا به دست شریک، رفیق و رقیب عشقی اش مسیح، به جان می خرد.

"بی بی بیدل" روایتی است متقاطع در رفت و برگشت های زمانی از 16 سال پیش تاکنون، که راویان آن خورشید و خشایار، فرزندان  فریبا و گیتی و حاصل عشقی مثلث وار به مسیح هستند. دختر و پسری 16 ساله که با سفر به دوران گذشته و در حقیقت 16 سال پیش سعی در تغییر گذشته و سرنوشت پدر و مادر خود و یافتن حلقه گمشده داستان، یعنی سیاوش دارند. خورشید می خواهد به جای خود، مادرش فریبا، که با سقط نکردن او از دنیا رفته، زنده بماند و خشایار سعی دارد مانع از ایجاد عشقی نافرجام میان مادرش گیتی و پدرش مسیح و در نتیجه به وجود آمدن خود شود.

نمایشنامه "بی بی بیدل" به دلیل دارا بودن ویژگی هایی چون تک گویی های روان با زبانی شاعرانه و متفاوت با دیالوگ ها و نیز خلق لحظاتی جذاب میان شخصیت ها، در القای مفهوم به تماشاگر، کمک شایانی به کارگردان اثر کرده است

نویسنده در حقیقت در بیان تسلسل موجود در داستان، از نظریه ای به نام "اثر پروانه ای" (اصطلاحی در نظریه آشوب که بیان می کند چگونه با بال زدن یک پروانه در نقطه ای از جهان ممکن است در سویی دیگر طوفان یا گردبادی رخ دهد) بهره گرفته است. "اثر پروانه ای" نظریه ای است برای توجیه منطقی بودن حوادث و پدیده های غیرقابل پیش بینی و بر این اساس شاید کوچک ترین اعمال فرد، نتایجی اجتناب ناپذیر در پی داشته باشد. اتفاقات جزئی و کم اهمیتی ممکن است در گذشته هر یک از ما رخ داده باشند، اما نقش بزرگ و پراهمیت را در زندگی آینده ما ایفا می کنند. مانند آنچه در نمایش "بی بی بیدل" شاهدش هستیم. شاید اگر فریبا به احساس خود نسبت به مسیح در کلبه اعتراف نمی کرد یا اگر گیتی به سادگی تسلیم عشق کورکورانه خود به مسیح نمی شد، یا اگر سیاوش از احساس واقعی اش نسبت به فریبا نمی هراسید و... سرنوشت شخصیت ها به گونه ای دیگر رقم می خورد. شاید اگر فریبا به جای مسیح با سیاوش، که پزشک زنان است، ازدواج می کرد، به خاطر یک بارداری خطرناک از دنیا نمی رفت یا اگر گیتی با مسیح ازدواج می کرد، ناچار نبود برای هویت بخشیدن به فرزند ناخواسته اش، ترک وطن کند یا ممکن بود همه چیز در همان کلبه کوهستانی به خوبی و خوشی تمام شود و هر یک از شخصیت ها راه زندگی خود را بدون هم طی کنند، همان طور که در پایان نمایش از زبان خشایار می شنویم.

البته ممکن است توجیه حقایق و ناکامی های زندگی با نظریه ای مثل "اثر پروانه ای" کمی دور از ذهن منطق گرا به نظر برسد، اما به هر حال این نظریه ای است که از سوی محققان و دانشمندان مورد بررسی قرار گرفته و شواهدی هم دال بر آن وجود دارد.

سفر تا بی بی بیدل

پرداختن به مسائل متافیزیکی، که معمولا از درک و فهم انسان مادی خارج است، همواره از موضوعات جذاب برای سینما بوده و هست و شاید بتوان از بارزترین نمونه های آن، که به طور خاص مربوط به موضوع مورد نظر نویسنده در این اجراست، به فیلم سینمایی butterfly effect  یا "اثر پروانه ای" محصول 2005 اشاره کرد. به طور قطع گنجاندن چنین موضوعی، که شاید پروژه های عظیم سینمایی هم در گفتن آن الکن باشند، از طریق چارچوبی چون نمایش به دلیل عناصری مانند رفت و برگشت ها و تعلیق های زمانی و جلوه های ویژه، حق مطلب را ادا نمی کند و بیشتر برای چارچوبی چون سینما یا تلویزیون مناسب به نظر می رسد. همان گونه که در نمایش با وجود استفاده از تمهیداتی مثل راوی و پروجکشن، برای نزدیک تر کردن اثر به یک نمایش، همچنان بخش هایی از حفره های داستان برای تماشاگر ناگفته و ناگشوده باقی می ماند و نمایش را در سطح یک روایت مبهم تصویری نگه می دارد. گرچه می شد با عمق بخشیدن به شخصیت های داستان، که جز شخصیت گیتی و تا حدی مسیح باقی شخصیت ها از آن محروم بودند، بخش عمده ای از این محدودیت تئاتر نسبت به سینما را جبران کرد. طراحی صحنه، در این نمایش  از بارزترین نقاط ضعف اجرا محسوب می شود.

"بی بی بیدل" متنی است که به زعم خود نویسنده برآمده از دل نوشته های دوران جوانی و دانشجویی اوست. پس چه بهتر که متنی برآمده از دوران دانشجویی را به همان دانشجویان می سپرد تا انتظارها از اجرای متنی برآمده از دغدغه ها و شور و خروش های دانشجویی در حد اجرایی حرفه ای  بالا نمی رفت، زیرا اجرا از دیدگاه یک نمایش دانشجویی مطلوب، اما در جایگاه یک نمایش حرفه ای اثری متوسط است که جدا از تلاش های بازیگران برای ایفای نقش خود در مقام بازیگر (بدون در نظر گرفتن نقش کارگردان در بازیگردانی) و بازی درخور توجه آناهیتا اقبال نژاد در نقش گیتی، از کارگردانی گرفته تا طراحی نور می توان یک نوع کم عمقی را به وضوح در آن دید، زیرا بیشتر این وظایف (کارگردانی، طراحی صحنه، طراحی نور و ...) در سطح به متن یاری رسانده اند و کاری برای نشان دادن عمق آن نکرده اند. بدون شک به اجرا درآوردن موفق موضوعاتی پیچیده یا ماوراءالطبیعی تا حد زیادی متکی به عناصری چون طراحی صحنه، نور و فضاسازی با همه عناصر موجود در تئاتر است. منظور ما از طراحی صحنه خوب به معنای صحنه پرزرق و برق یا شلوغ یا دکورهای عظیم الجثه و گران قیمت نیست، بلکه منظور استفاده خلاقانه از فضا و وسایل صحنه است که متاسفانه در این اجرا، وجود چند آکسسوار به هیچ وجه تطابقی با دورانی که گوشی های همراه پا به عرصه گذاشته، ندارند. یک تلویزیون قدیمی، یک کاناپه، یک میز ناهارخوری، یک نیمکت و تعدادی صفحه های اسلاید برای پخش پروجکشن، که برای ایجاد عمق و فضاسازی صحنه، موازی هم چیده شده اند، وسایل موجود در صحنه نمایش را تشکیل می دهند که چندان کمکی به القای حس رویا، خواب و در کل معلق بودن در زمان نمی کنند.

در پایان باید گفت، گرچه نمایشنامه "بی بی بیدل" به دلیل دارا بودن ویژگی هایی چون تک گویی های روان با زبانی شاعرانه و متفاوت با دیالوگ ها و نیز خلق لحظاتی جذاب میان شخصیت ها، در القای مفهوم به تماشاگر، کمک شایانی به کارگردان اثر کرده است، اما نباید فراموش کرد که متن، علیرغم آنکه نقشی اساسی در شکل گیری بنیان های فکری جاری در یک اجرا ایفا می کند، در کلیت یک اثر نمایشی، تنها به عنوان عنصری از مجموع عناصری است که ایده و دیدگاه کارگردان آن را متفاوت از یک نمایشنامه خوانی می کند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع :ایران تئاتر / ساره دخت سلطانیه

مطالب مرتبط:

به وقت خیزران  

سکوت کنید عروسک ها    

تیغ و استخوان ، زخم و سرود