تأملی در باب عرفانهای فراروانشناختی
امروزه غیر از معنویتهای رایج، دستهای از معنویتهای روانشناسی هم در کشورما فعالند. دسته دیگری که معمولا در گزارشها دیده نمیشوند معنویتهای فراروانشناسی است که صبغه معنوی پررنگی دارند.
گستره معنویتهای فراروانشناسی
به این متن دقت كنید:
«... حتى اشیاى بىجان مانند صندلى، میز و ساختمان، داراى انرژى سیّال هستند... این كتاب، اصول تئوریك... را به شما آموزش مىدهد؛ در عینحال به شما نشان مىدهد كه چگونه مىتوانید در چهار دیوارى شخصى خود، با ابزارى مختصر، جریان مثبت را تقویت كنید... به یاد داشته باشید كه شعار... این است: فضاى كارتان را مرتب كنید، تا ذهنى آرام داشته باشید.» ( فنگشویى ادارى، ترجمه محبوبه افاضلى، مقدمه؛ فنگ شویى، راهنماى اسكندرى، مقدمه)
جملات بالا به روشى به نام «فنگشویى» مربوط است؛ به این معنا كه تمام اشیاى پیرامون ما، داراى انرژى فعّال هستند؛ حتى اشیاى بىجان انرژى سیّال دارند. امروزه برخی افراد حتى براى چینش لوازم خانه و تزیین اتاق خواب و تنظیم ابزار در محیط كار از قواعد فنگشویى پیروى مىکنند. بزرگترین هنر فنگشویى، پیدا كردن محیطى است كه در آن محیط، انرژى به صورت مثبت وارد زندگى شده و افراد از این طریق نشاط روحی را تجربه نمایند.
در «ریكى» هم ادّعا مىشود كه انسان مىتواند در فرایندی معنوی با راهکار همسویى، مقدار زیادى انرژى كیهان را دریافت كرده، آن را از خود عبور دهد؛ یعنى با باز شدن مركز انرژى (چاكرا) در فرد، بدون اینكه تخلیه انرژى صورت گیرد، مقدار مناسب انرژى به فرد نیازمند منتقل مىشود و بدین وسیله شفا و بهبودى و تجربهای روحی حاصل میشود.( ر.ک. قدرت یابی با ریکی، پائولا هوران، ژاله مخزنی، ص 75)
در ریکی گفته میشود:
ریکی میتواند شما را به سفری روحانی همراه با مکاشفات خاص خود رهنمون سازد.( آن چارلیش، دایره المعارف رموز ریکی، منیرالدین اعتضادی، نشر راشین، ص16)
در جای دیگر ادعا شده:
ریکی اغلب نه تنها به عنوان روشی درمانی و مکمل، بلکه به عنوان سیر و سفری روحانی، یا یک نوع شیوه زندگی مورد قبول است.( همان، ص 18)
«هیپنوتیزم» هم یكى از حالات روانى انسان و فرایندى شبیه خواب است كه بر اثر القائات طولانى هیپنوتیزمکننده، تمركزى قوى در شخص ایجاد میشود و در این حالت مىتوان به بهبود وضعیت روانى و جسمى او كمک كرد.
مرامهاى پیشگفته و فنونی از این دست، تحت عنوان عرفانهاى فراروانشناسى و فراعلم مطرحند و رنگ تجربى و علمى دارند. امروزه شاهدیم كه امورى مثل فنگ شویى، ریكى، هیپنوتیزم، انرژى درمانى، مدیتشین، موسیقىدرمانى، طالعبینى و موارد متعددى از این قبیل، به صورتى توضیح و تفسیر مىشوند كه گویا مىتوانند انسان را از دین و شریعت بىنیاز كنند؛ یعنى با رنگ و لعاب عرفان و معنویّت، به تشنگان معرفت عرضه مىشوند.
مرامی به نام انرژی درمانی که امروزه در کشور ما رواج قابل توجهی یافته است با نماد عرفان خود را مطرح کرده است. باید توجه داشت انرژی درمانی به صورت ذاتی ارتباطی با هیچ کدام از آیینها و مکاتب ندارد و تنها یک مهارت به حساب میآید. در کشور هند درمانگرهای انرژی در هر محله و روستایی یافت میشوند و هیچ ادعایی هم در باب عرفان و سیر و سلوک ندارند.
انرژی درمانی در کشورهای غربی و در کشور امریکا به صورت یک مهارت شناخته شده است و از توابع طب مکمل محسوب میشود. این رشته یک فن است که با روشهای علمی و شناختهشده قابل تعلیم و یادگیری است و با ضوابط مشخصِ علمی هم قابل بکارگیری است. یک انرژیدرمانگر همچنان که ممکن است موحد و خداپرست باشد میتواند بیدین و ملحد باشد؛ چرا که درمان به صورت ذاتی هیچ ارتباطی با عرفان و معنویت ندارد.
خلاصه این که در معنویّتهای فراروانشناختی غایت در همین زندگی ترسیم میشود و دستیابی به قدرتهای روحی و طبیعی، مطلوب و مقصود معرفی میشود و داشتن زندگی متفاوت و برخورداری از انرژی جسمی یا روحی را قلّه نهایی سلوک میخوانند؛ غافل از اینكه حتی اگر مدّعیان این عرصهها، همه در پیمودن مسیرى كه ترسیم كردهاند، توفیق كامل یابند، فطرت جستوجوگر بشر، در طلب گوهرى است كه منشأ تمام این امور است و با دست تواناى او، انرژى حیات خلق شده است؛ بدین ترتیب دو نکته را در مورد معنویتهای فراروانشناسی نباید از نظر دور داشت.
1. مطلب اول اینکه در جنبشهای فراروانشناسی، تعریف معنویت و عرفان عوض شده و تحریفی آشکار در این باب اتفاق افتاده است. براستی اگر کسی توان درمانگری به وسیله انرژی را پیدا کند چه تحولی در استعدادهای معنویاش رخ داده و چه میزان به خدا نزدیک شده است؟ در این دسته از معنویتها تعریف عرفان در اموری از قبیل درمان، شادی، رضایت از زندگی و داشتن روان آرام خلاصه میشود. در حالی که هیچ کدام از این امور با رضایت خالق هستی و کسب معرفت الهی پیوند برقرار نمیکند.
2. نکته دوم در باب میزان موفقیت این جنبشها در دستیابی به ادعاهایی است که خود مطرح میکنند. از این منظر هم این دسته از فنون، کارآمدی لازم را ندارند. به عبارت دیگر معنویتهای فراروانشناختی غیر از آنکه خود را به ناحق در حوزه معنویت و عرفان جادادهاند، بیش از آنچه هستند خود را نشان میدهند و در رساندن مخاطب خود به اهدافی که نشان میدهند کارائی لازم را ندارد. آن میزان از تأثیر هم که در این جنبشها یافت میشود یا مربوط به تلقین و تصرف در هیجانات افراد است یا تغییرهای سطحی و مقطعی است نه بنیادین.
نتیجهگیری فنونی از قبیل انرژی درمانی، فنگشویی، ریکی که امروزه با آرم معنویت و نشانِ عرفان در کشور ما فعالیت دارند، به غلط با این نام شناخته شدهاند و پیامد این فنون نه کسب معرفت خداوند و بدست آوردن فضایل اخلاقی، بلکه حداکثر کاستن از فشارهای روانی و تغییر در هیجانات افراد است. اگر آنچه این مکاتب به عنوان هدف خود مطرح میکنند حاصل شود نتیجه آن پرورش انسان رها شده از معضلات روانی است نه انسان راه یافته به ملکوت. طبیعی است انسانی که از حیث روانی و ذهنی متعادل محسوب میشود با انسان کامل یکی نخواهد بود و فردِ متعادل با انسان عارف فاصله زیادی دارد.
حمزه شریفی دوست
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان