تبیان، دستیار زندگی
نام هادی مقدم‌دوست را همیشه به عنوان فیلمنامه‌نویس، یار و همکار حمید نعمت‌الله به یاد می‌آوریم. او پس از سال‌ها تجربه نگارش فیلم و دستیاری کارگردانی و تجربه ساخت تله‌فیلم اینک نخستین تجربه بلند سینمایی خود را در سر به مهر در حافظه تاریخی سینما ثبت کرده اس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قصه ی اول شخص


نام هادی مقدم‌دوست را همیشه به عنوان فیلمنامه‌نویس، یار و همکار حمید نعمت‌الله به یاد می‌آوریم. او پس از سال‌ها تجربه نگارش فیلم و دستیاری کارگردانی و تجربه ساخت تله‌فیلم اینک نخستین تجربه بلند سینمایی خود را در سر به مهر در حافظه تاریخی سینما ثبت کرده است؛ فیلمی متفاوت از حیث موضوع و نوع نگاه و روایت فیلمساز از این سوژه.

سربه مهر

در واقع مقدم دوست فارغ از ضعف و قوتش در بازنمایی قصه ای که روایت می کند دوربین سینما را به سمت سوژه و موقعیتی می چرخاند که تاکنون از این زاویه به یک موقعیت انسانی نگاه نشده بود، حتی طرح مساله وبلاگ و وبلاگ نویسی در سینما و استفاده دراماتیک از آن اتفاق تازه ای در سینمای ایران است. سر به مهر را می توان فیلمی روان شناختی ـ دینی با قهرمانی درونگرا دانست که در مواجهه با کشمکش درونی از یک سو و بحران بیرونی از سوی دیگر با تکیه بر باورهای دینی و اعتقادی تلاش می کند از این مرحله عبور کرده، بر تضادهای درونی خود غلبه کند. البته می توان سر به مهر را در سطح بالاتر چالش و تضادهای سنت و مدرنیته دانست که محصول این کشمکش را در یک تقلای درونی صورت بندی می کند.

سر به مهر، داستان دختری به نام صباست که در مقطعی از زندگی از خدا می خواهد مشکلات او را حل کند تا او نیز نماز بخواند. مشکل صبا بسیار زودتر از آن چیزی که انتظارش را داشته حل می شود و وقتش رسیده او به وعده نمازخواندن عمل کند، اما همین جاست که مشکل دیگری سر راه او سبز می شود. صبا که تاکنون نمازخوان نبوده و همه این را می دانند، خجالت می کشد یکباره نمازخوان شود. برای همین، هر بار با مصیبت های زیادی نماز می خواند و هر چه سعی می کند راز نماز خواندن خود را به خواستگارش بگوید موفق نمی شود تا این که در انتهای فیلم بر ترس و خجالتش غلبه می کند و با یک اس ام اس به خواستگارش می گوید که نماز می خواند.

سر به مهر را می توان فیلمی روان شناختی ـ دینی با قهرمانی درونگرا دانست که در مواجهه با کشمکش درونی از یک سو و بحران بیرونی از سوی دیگر با تکیه بر باورهای دینی و اعتقادی تلاش می کند از این مرحله عبور کرده، بر تضادهای درونی خود غلبه کند.

در واقع سر به مهر فیلمی درباره وبلاگ و نماز است. اگرچه این دو تجربه هیچ سنخیت ظاهری با هم ندارد، اما می توان آنها را در نسبت بین وبلاگ نویسی و نمازخواندن از حیث فرم و نماد به هم نسبت داد. به این معنی که می توان هر کدام از این دو موقعیت را تجربه فردگرایانه و فرافکنانه از نسبت آدمی با جهان هستی دانست. وبلاگ را تجلی دیجیتال و رسانه ای دنیای درونی یک زن معاصر و تنها دانست که از این طریق حس و اندیشه و درد و رنج هایش را فرافکنی می کرد و در موقعیت نماز همین تجربه را در نسبت با خدا بسط می داد. هر دوی آنها یک نوع پناه آوردن صبا به دنیای درونی خودش و آرامشی است که از این طریق به صبا دست می دهد. گویی او فردیت خود را در تجربه این دو موقعیتی که یکی ریشه در مدرن دارد و یکی ریشه در سنت، می شناسد. صبا صرفا از نداشتن اعتماد به نفس رنج نمی برد. او فاقد اعتماد به اعتقاد نیز هست و چه بسا ضعف رفتاری او ریشه در سستی یا بی اعتمادی ـ اعتقادی او دارد. اینک او از نماز خواندن در جمع یا گفتن این موضوع به خواستگارش خجالت کشیده و واکنش های بازخورنده دارد. فیلم درباره نماز خواندن نیست، درباره باور به باورها و اعتماد به اعتقادات و ارزش هایی است که شجاعت بروز و ظهور آن را نداریم و آن را می توان تجلی مظاهر سنتی در یک جامعه مدرن دانست.

سربه مهر

خیلی از مواقع ما در بیان و آشکارسازی باورها و اعتقادات خویش دچار تردید، ترس یا دوگانگی می شویم و همین موجب تضادهای درونی در ما و آزاردهنده می شود. این که باید جرات بودن داشته باشیم و چگونه بودن خود را بی تعارف جلوه دهیم. این تجربه روان شناختی را می توان در برابر تجربه اخلاقی ریا قرار داد تا به درک ملموس تری از آن رسید. صبا نه ظاهرسازی و تظاهر می کند نه خود محوری دارد، بلکه مشکل اصلی او این است که جسارت بیان عقاید خود و دفاع از آن را ندارد یک نوع سر به زیری به معنای تسلیم شدن در مقابل سلطه و هژمونی فکری ـ فرهنگی جامعه خود که شاید نماز خواندن را مظهر و نمادی از عقب ماندگی و املی می داند. او در یک کشمکش درونی تلخ و پرتنش در نهایت بازگشت به خویشتن را تجربه می کند.

فیلم را می توان از حیث جامعه شناختی هم مورد تامل قرار داد؛ به این معنی که به سراغ زنانی از جامعه ما رفته که به دلیل از دست دادن فرصت سن طلایی ازدواج از تنهایی خود رنج می برند یا دچار برخی اختلالات عاطفی ـ رفتاری می شوند. بازنمایی روان شناسانه دنیای درونی آنها و آسیب هایی که از این حیث در معرض تهدید این گروه از زنان است کمتر در سینمای ما دستمایه ساخت فیلم قرار گرفته است چنانچه این فیلم را می توان قصه ای زنانه دانست که غصه ای زنانه را در ساختاری دراماتیک روایت می کند. شاید زیباترین سکانس های فیلم هم مربوط به بازتاب این رنجش و چالش های درونی صبا باشد که بخشی از آن در محتوای نوشته هایش در وبلاگ قابل ردیابی است و بخشی دیگر در درد دل کردن و واگویه های درونی اش با خدا.

به نظر می رسد ریتم فیلم در فرازهایی کند می شود و آن را از انسجام و یکدستی خارج می کند و حتی شاید این نقد را هم بتوان وارد کرد که فیلم دچار یک نوع دو پارگی است؛ بخش ابتدایی درباره تنهایی صبا و تجربه های مجازی اش در دنیای وبلاگ و بخش دوم در ارتباط با خجالت و شرمش از علنی کردن اعتقاداتش و نماز خواندن در جمع. با این حال سر به مهر به واسطه سابقه و توانمندی های فیلمسازش اثری فراتر از یک فیلم اولی است و نشان می دهد هادی مقدم دوست را می توان کارگردانی با نگاهی متفاوت به سوژه ها و زاویه دید جدید دانست.

بخش سینما و تلوزیون تبیان


منبع : روزنامه جام جم / سیدرضا صائمی

مطالب مرتبط:

تلاش برای نمایشی باورپذیر  

سریال های نوروزی و انتظار شیرین مخاطب 

موقعیت های خنده دار!