فهم اثربخشیِ روحانیت از دل نظرسنجیها؟!
به موازات تأثیرگذاری این نهاد در عرصهی جامعهی دینی، تهدیدها ، نامهربانیها ، توهینها و سطحینگریهای جدیای، هم در درون آن و توسط خود کسانی که پا به عرصهی فعالیتهای تبلیغ دینی گذاشتهاند و هم از بیرون و از سوی نگرشهای دگراندیش نسبت به روحانیت صورت گرفته و همچنان نیز ادامه دارد؛ از سطحینگری نسبت به وظایف و رسالت روحانیون گرفته تا متهمکردن آنها به «ارتزاق از طریق دین». از « ادعای عقبماندگی روحانیون نسبت به دانش روز» تا « وابستهدانستن نهاد روحانیت به حکومتها و دربارها». از بیانصافی به زهد روحانیان و دنیاطلبخواندن آنان تا نشانهگرفتن تکلیفمحوریِ آنان و معناکردن آن به انحصارطلبی و اقتدارگرایی. اینها البته موارد کوچکی از ظلم به جریان اصیل روحانیت شیعه است.
اما آنچه در این میان مورد توافق همگان بوده و هیچکس در طول این سالها، آن را انکار نکرده است ، اثرگذاری روحانیت شیعه بوده بهگونه ای که حتی نامهربانترین و بیانصافترین دشمنان روحانیت شیعه نیز تاکنون نتوانستهاند در اثرگذاری عمیق، مستمر، تاریخی، عاطفی و غیرقابل انکار آن تردید ایجادکنند.
آنچه که اخیراً در برخی از اظهارنظرها و رفتارها و روندها میتوان دید، تمرکز بر این نکتهی بسیار مهم است که برخی اصرار دارند بهگونهای اثرگذاریِ بیبدیل روحانیت شیعه را به عنوان موضوعی تردیدپذیر مطرح کنند و به دنبال ساخت گروههای مرجع دیگری در حوزهی دینداری و دینخوانی باشند.
این نگرش انحرافی ممکن است چند آبشخور داشته باشد:
1- برخی به اشتباه معتقدند که کارکرد مردان دین در جوامع پیچیده – و با اندکی تسامح مدرن- باید به همان گستردگی و همهگیری جوامع ساده باشد یعنی همانگونه که پیش از این مردم در دردها معمولی جسمی و حتی روانیشان، در دعواهای قضاییشان، در اختلافات خانوادگیشان و مانند آن به روحانی محله و شهر مراجعه میکردند در جامعهی امروزی هم باید همانگونه باشد و اگر این چنین نبود آن را به حساب کمشدن اثر نهاد روحانیت میگذارند؛ حال آن که این چنین نیست بلکه به اقتضای تخصصی شدن فضای جوامع پیچیده ، رفتارها نیز تخصصی میشوند و مردان دین در چنین فضایی کاملتر، بهتر و عمیقتر اثرگذاریِ دینبنیاد خواهند داشت.
2- برخی اساساً به دنبال خروج انحصار دیندانی و دینخوانی از نهاد روحانیتاند و باورشان اسلام منهای روحانیت است. این نگاه از دو منبع کاملا متفاوت نشأت میگیرد؛ یک گروه، روشنفکران امروزیاند که از روحانیت دل خوشی ندارند و هر جا تریبونی به دست آورند شروع به توهین به روحانیت اصیل شیعه میکنند و گروه دیگر، بنیادهای دینی دارند و به نظرمیرسد سیستم آموزشی و ذهنیِ آنان بهگونهای بوده که آنان را به چنین باور انحرافیای رسانده است. جامعهی امروز ما هر دوی این نگاهها را در همین سالهای اخیر بهوضوح دیده است و به یاد دارد که چگونه تز اسلام منهای روحانیت در رفتارهای برخی دولتمردان پیشین دنبال میشد و توهین به مراجع و علما همچون یک ایدئولوژیِ رفتاری رخ میداد.
اگر قراربود اعتماد و اعتقاد مردم به روحانیت ازبین رفته باشد، در انتخابات جریانهای سیاسیبودند که به نظرمیرسید به فکر و تئوری دولت نزدیکترند و با اقبال مردم هم مواجه نشدند
3- برخی هم از سر دلسوزی و با پُز نصح و نصیحت وارد عمل میشوند و به این عنوان که باید علاج واقعه پیش از وقوع کرد، هشدارهایی جامعهشناختی را مطرح میکنند که در دل آن، کماثرشدن نهاد روحانیت شیعه در جامعه به عنوان یک خطر بیان میشود. این دلسوزی و نصح البته در جای خود ارزشمند است اما باید پرسید آیا طرح چنین موضوعاتی در فضای اجتماعی و در سطح عموم مردم چه پژواکی در پی خواهد داشت و آیا بیان چنین فرضیههایی - که احتمالا برآمده از چند نظرسنجیِ سفارشی است - در سایتها و روزنامهها حقیقتاً دلسوزانه است یا آسیاب تزهای ضد روحانیت را تندتر میچرخاند و آنها را در باطل خود مستحکمتر میکند؟ بیان نتایج فلان نظرسنجی و فلان پژوهش بدون بررسیهای ثانویه و برخوانیِ روایی آنها – حتی اگر خیرخواهانه باشد- چه اثر اجتماعیای خواهد داشت و آیا مآلاً به نهاد و جریان اصیل روحانیت شیعه کمک خواهد کرد؟
سخن آخر این که ما معتقدیم انتخاب یک روحانی به سمت ریاست جمهوری، آن هم بعد از هشت سال استقرار دولتِ یک رییس جمهور غیرروحانی که اتفاقاً در نامهربانیِ نسبت به روحانیت و مراجع و علما چیزی هم کم نگذاشت؛ در کنار همهی پیامهایش یک پیام بسیار مهم داشت و آن این که مردم همچنان به روحانیت شیعه به عنوان یک جریان نجاتبخش اعتماد دارند – یا حداقل نسبت به اثربخشیِ آن بیاعتماد نیستند – و الا اگر قراربود اعتماد و اعتقاد مردم به روحانیت ازبین رفته باشد، در انتخابات جریانهای سیاسیبودند که به نظرمیرسید به فکر و تئوری دولت نزدیکترند و با اقبال مردم هم مواجه نشدند.
این اعتماد و تأکید بر آن، همان باوری است که رهبر معظم انقلاب نیز در متن تنفیذ رییس جمهور محترم به آن اشاره و بر آن تاکیدکردند و به نظرمیرسد لازم است در قضاوت نسبت به جریان اصیل روحانیت مورد توجه جدی تحلیلگران و دینپژوهان قرارگیرد.
نظر شما چیست ؟ آیا با من موافقید ؟
دکتر محمد شیخ الاسلامی سردبیر سایت تبیان