تبیان، دستیار زندگی
دو تن از عرفای بزرگ تصوف اسلامی، دو برادر به نام های ابوحامد و احمد غزالی هستند که اگر چه بین تصوف آنها تفاوت بسیار است اما با این حال مهد دیرینه تصوف اسلامی خاستگاه اصلی آن دو به شمار می رود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برادران غزالی

بخش اول


دو تن از عرفای بزرگ تصوف اسلامی، دو برادر به نام های ابوحامد و احمد غزالی هستند که اگر چه بین تصوف آنها تفاوت بسیار است اما با این حال مهد دیرینه تصوف اسلامی خاستگاه اصلی آن دو به شمار می رود.

برادران غزالی

بر آنیم که طی چند مقاله شما را با طرز فکر، اندیشه، عرفان و منش این دو برادر آشنا سازیم.

ابوحامد

ابوحامد محمد بن محمد غزالی در سال 450 در ناحیه طابران طوس به دنیا آمد. او هنوز طفل خردسالی بود که پدرش محمد غزال از دنیا رفت و او را با برادر کوچکترش "احمد" تنها گذاشت. سرپرست هر دو کودک با مختصر ارث و اندوخته پدر به یک دوست صوفی مشرب واگذار شد. اما با تمام شدن این اندوخته که احتمالا به دلیل یک قحطی و سختی عام اتفاق افتاد، ابوحامد و برادرش را مجبور کرد که به مدرسه پناه ببرند.

در مدرسه ابوحامد مدتی نزد امام ابوعلی احمد الراذکانی مقدمات فقه شافعی را فراگرفت. مدتی بعد به جرجان رفت و در آنجا نزد یکی از خاندان معروف اسماعیلی به شاگردی پرداخت. سپس به طوس بازگشت، چند سالی همانجا ماند. سپس با عده ای از دوستانش به نیشابور رفت و درامیه نیشابور نزد ابوالمعالی امام الحرمین جوینی به شاگردی پرداخت. در همانجا بود که با ابوعلی فارمدی صوفی معروف و حکیم عمر خیام منجم و فیلسوف پرآوازه عصر آشنایی یافت.

با وفات امام الحرمین او هم نیشابور را ترک کرد و چندی به مسافرت پرداخت و سرانجام به عسکرسلطان رفت و کم کمک در آنجا توانست برای خود اسم و رسمی به هم زده و مقبول و قرب وزیر شود. شش سال پس از ورود به عسکر "نظام الملک" وی را با لقب زین الدین و شرف الائمه  به عنوان مدرس به نظامیه بغداد فرستاد.

غزالی ضمن تدریس در بغداد آنجا تاهل هم اختیار کرد. به هنگام قتل خواجه نظام الملک و مرگ سلزان ملکشاه وی در بغداد کار تدریس خود را دنبال می کرد و در مجالس جلوس و بیعت با خلیفه المستهظربالله هم به عنوان مدرس نظامیه و فقیه شرکت کرد. در آنجا بود که خلیفه از وی خواست که کتابی در ردَ باطنیه بنویسد و وی آن را به همین مناسبت "المستظهری" نامید.

به دنبال یک بحرانی جسمی – روحی که شش ماه طول کشید از بغداد بیرون آمد و به حج رفت و نزدیک دو سال در همان نواحی به سیر و سلوک و اعتکاف مشغول بود و اغلب اوقات خود را به عزلت و در انزوا می گذرانید و سرانجام راه "وطن" را در پیش گرفت.

تعداد آثار غزالی بسیار و تنوع آنها نیز قابل ملاحظه است. در فقه کتاب الوجیز، در اصول کتاب المستصفی، در منطق معیار العلم، در فلسفه مقاصدالفلاسفه، در اخلاق و تصوف کتاب احیاء العلوم و کتاب کیمیای سعادت، در تربیت فرزند فرزند نامه و نصیحه الملوک، در اسرار معارف مشکاه الانوار، در رد فلاسفه تهافت الفلاسفه و بسیار کتب دیگر در با موضوعات مختلف را می توان نام برد.

در راه بازگشت به وطن یکچند در بغداد توقف کرد و آن قسمت از کتاب معروف احیاء علوم الدین خویش را که در سفر شام و قدس تصنیف کرده بود به تعدادی از طالبان علم تدریس نمود. در طوس که به خاطر زن و فرزند بدانجا بازگشته بود تا مدتها در عزلت و انزوا به سر می برد و اوقات خویش را غالبا به ریاضت صوفیانه و یا تفکر و تصنیف می گذراند.

پس از گذشت دوازده سال بعد از ترک بغداد به دعوت فخر الملک پسر نظام الملک برای تدریس به نظامیه نیشابور رفت. بعد از کشته شدن فخرالملک به دست باطنیه و به دنبال جارو جنجالی که به تحریک فقهاء نیشابور بر ضد وی شد، تدریس نظامیه را دوباره ترک کرد و به خلوت و انزوای خود بازگشت.

زندگی او در بین سالهای آخر عمر در بین مدرسه و خانقاه طوس، صرف تدریس طالبان علم و مجالست با صوفیه می گذشت و ضمن تدریس و در عین اشتغال به تصنیف کتب، قسمت عمده اوقاتش صرف عبادت و تفکر بود.

تعداد آثار غزالی بسیار و تنوع آنها نیز قابل ملاحظه است. در فقه کتاب الوجیز، در اصول کتاب المستصفی، در منطق معیار العلم، در فلسفه مقاصدالفلاسفه، در اخلاق و تصوف کتاب احیاء العلوم و کتاب کیمیای سعادت، در تربیت فرزند فرزند نامه  و نصیحه الملوک، در اسرار معارف مشکاه الانوار، در رد فلاسفه تهافت الفلاسفه و بسیار کتب دیگر با موضوعات مختلف را می توان نام برد.

یک اثر کوچک اما مهم او نیز المنقذمن الضلال است که در واقع اعتراف نامه غزالی و شرح سلوک فکری و روحانی او از کلام و فلسفه تا تصوف است.

یکی دیگر از آثار معروف و مشهور غزالی کتاب احیاء علوم الدین است که در عین حال مفصل ترین و مهمترین اثر او نیز هست. در این کتاب نویسنده معارف صوفیه را در مقابل علم بی حاصل فقها و اهل کلام احیا می کرد و بدین شکل با پیوند بین طریقت و شریعت، هم شریعت را قدرت و عمق بیشتری می داد و هم طریقت را رواج و مقبولیت می بخشید.

در بین سایر آثار غزالی که حاکی از مشرب تصوف اوست، رساله مشکاه الانوار را باید ذکر کرد. در همین کتاب است که غزالی خداوند را نوری می خواند که جز او نوری نیست و کل انوار هموست.

او معتقد است که لا اله الا الله توحید عوام است  و توحید خواص عبارت است از قول لا اله الا هو، و این تعبیر تمام تر و شامل تر و درست تر است.

ادامه دارد ...

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان