3 نصیحت طلایی از سه معصوم(علیهم السلام)
نصایح معصومین علیهم السلام همیشه چراغ راه پویندگان جاده کمال و انسانیت بوده و هست، برای این روزگار درهم و پر از هیاهوی که هر کس بلندگویی دست گرفته و با فریاد میخواهد مطاع ناچیز و فاسد زاییده فکر خودش را در قالب یک ایدوئولوژی به خورد مردم دهد ، هیچ چیز نمی تواند شفافیت، نورانیت و تأثیر گذاری سخنی ناب از انسانی معصوم و بی خطا را داشته باشد .
پیغمبر اکرم در آخرین روزهای حیات مبارک، به مسجد آمدند و بهخاطر وضعیّت نامساعد جسمانی، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. سپس روی پله اوّل منبر نشستند و جملهای را که شاید بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی برای مردم فرموده بودند، بازگو کردند. این سخن رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» افتخاری برای شیعه است و علمای مسلمان، اعمّ از شیعه و سنّی، آن را در کتابهای معتبر خود، نقل کردهاند[1]:
«إِنِّی قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَ الْحَوْضَ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»[2]
من از میان شما میروم و دو چیز گرانبها برای شما میگذارم: یکی قرآن و دیگری عترت؛ قرآن منهای عترت ناقص است و عترت منهای قرآن ناقص است. دین شما وقتی تامّ و تمام است که به یک دست شما قرآن و به دست دیگر عترت باشد.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: مسلمان کسی است که به یک دست قرآن و به دست دیگر عترت دارد؛ اگر تمسک به این دو باشد، سعادت است؛ امّا اگر تمسّک به هر دو نباشد و یا یکی از این دو نباشد، آنگاه شقاوت و گمراهی است.
توصیه امام مجتبی(علیه السلام) هنگام شهادت
یکی از یاران امام مجتبی«سلاماللهعلیه» در آخرین لحظات حیات مبارک آن حضرت خدمت ایشان رسید و دید حال آن حضرت وخیم است. از فرصت استفاده کرد و برای افزایش معرفت دینی، از ایشان خواست نصیحتی به او بفرمایند. امام«سلاماللهعلیه» در یک روایت، سه نصیحت به او فرمودند:
«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُكَ... وَ اعْمَلْ لِدُنْیَاكَ كَأَنَّكَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[3]
در نصیحت اول فرمودند: پیش از آنکه شب اوّل قبرت برسد و زاد و توشهای نباشد، مهیّای مرگ باش. یاد مرگ، در روند زندگی انسان بسیار تأثیرگذار است و علمای علم اخلاق دستور میدهند در هر روز هفت هشت مرتبه به یاد مرگ باشید.
جمله دوّم آن بود که فرمودند در زندگی باید کوشا و جدّی و فعال باشید و هم برای دنیا و هم برای آخرت کار کنید. در دنیا چنان جدی و فعّال و محکمکار باشید که گویی میخواهد آن کار تا قیامت باقی بماند، راجع به آخرت نیز باید چنان جدّی باشید که گویا امشب، شب اوّل قبر شماست. اگر بدانید امروز از دنیا میروید، چگونه زاد و توشه تهیه میکنید؟ باید همیشه چنین باشید. ائمّه طاهرین«سلاماللهعلیهم» همیشه به شیعیان سفارش میکردند که باید دو بال برای پرواز داشته باشند، یکی بال جدیت و تلاش و کوشش برای دنیا و دیگری بال تلاش برای آخرت. مۆمن حقیق هم باید دنیای خود را اباد کند و هم آخرت خویش را بسازد.
آن حضرت در سوّمین نصیحت فرمودند: اگر میخواهید در میان مردم عزیز باشید، اگر میخواهید در میان مردم دارای ابهّت و شخصیّت باشید، اگر میخواهید محبّت شما در دلها باشد و بر دل مردم حکومت کنید، باید از گناه اجتناب کنید و رابطه خود را با خدای سبحان محکم نمایید. لباس ذلّت معصیت را از تن درآورید و لباس تقوا بپوشید. در این صورت، در دنیا و آخرت عزیز هستید و ابهّت اجتماعی پیدا میکنید.
روایت مهم و ارزشمند امام رضا(علیه السلام)
حضرت امام رضا«سلاماللهعلیه» را به اجبار، امّا با ظاهرسازی و تشریفات، از مدینه به سمت طوس حرکت دادند. در طی مسیر از مدینه تا خراسان، معمولاً از بیابانها و بیراههها میرفتند، امّا وقتی به نیشابور رسیدند، چارهای جز گذر از میان شهر ندیدند؛ لذا کاروانیان مجبور شدند در نیشابور بمانند تا مردم به استقبال بیایند. خصوصیات دقیق آن استقبال را نمیدانیم؛ امّا آنچه تاریخنویسان سنّی و شیعه نوشتهاند، حاکی از آن است که استقبال عجیب و بینظیری از امام رضا«سلاماللهعلیه» صورت گرفت. استقبال چنان گسترده بود که نگذاشتند امام رضا«سلاماللهعلیه» به میان مردم بیایند و آن حضرت در هودجی سوار بودند. مردم همه میخواستند امام رضا«سلاماللهعلیه» را ببینند، امّا مأموران اجازه ندادند. وقتی حضرت رضا«سلاماللهعلیه» در وسط جمعیت قرار گرفتند، خود حضرت پرده کجاوه را کنار زدند. مسلّماً با دیدن چهره مبارک امام رضا«سلاماللهعلیه» شور و شعف و احساسات مردم برانگیخته شد. همه از آن حضرت خواستند تا یک جمله و روایتی برای ایشان بگویند. حضرت نیز روایتی فرمودند که به روایت «سلسلة الذهب» معروف شد؛ زیرا سندهای آن بسیار عالی و طلایی است. امام رضا«سلاماللهعلیه» روایت را قول پدرشان و ایشان از پدرشان تا امیرالۆمنین«سلاماللهعلیه» نقل کردهاند و امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل هم از طرف خدا آن را نقل کرده است. حضرت با این سلسله سند فرمودند که خداوند سبحان فرمود:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»
خداوند متعال کلمه «لا اله الاّ الله» را حصن و قلعه محکم خود قرار داده که هرکسی در آن وارد شود، از آتش جهنّم ایمن است.
حضرت رضا «سلاماللهعلیه» پرده هودج را انداختند و احساسات بالا گرفت. حضرت دوباره پرده را کنار زدند و به مردم رو کرده و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[4]
یعنی کلمه «لا اله الاّ الله» برای کسی که ولایت داشته باشد، قلعه محکمی است. بر این پایه، اگر شیعه با ولایت وارد قلعه «لا اله الا الله» شود، مصونیت دارد و به جهنّم نخواهد رفت.
امام رضا«سلاماللهعلیه» وقتی به طوس آمدند، یکی از کارهای ایشان، برگزاری جلسههایی برای احیاء و گسترش تشیّع بود و با این کار خود، توانستند تشیّع را سرتاسری کنند. آن حضرت در یکی از جلسههای خود، روایتی مشابه روایت قبل را بیان کردند و فرمودند:
«وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[5]
این روایت نیز «سلسلة الذهب» است؛ یعنی امام رضا«سلاماللهعلیه» از پدرشان و پدرشان از پدرشان نقل میکنند تا سند به امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» میرسد و امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» از پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ایشان از جبرئیل و جبرئیل از طرف خدا فرموده است که ولایت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» قلعه محکم خداست، هرکه وارد این قلعه شود، از آتش جهنّم مصونیت دارد و بهشت برای اوست.
معانی ولایتپذیری
ولایت داشتن سه معنا دارد: یک معنا آن است که از نظر اعتقاد، امیرالمۆمنین علی«سلاماللهعلیه» را خلیفه بلافصل پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بدانیم و معتقد به دوازده امام بعد از پیامبر اکرم باشیم؛ چنانکه آن حضرت ایشان را معرّفی کردند و مشخصّات هر کدام را بیان فرمودند. الحمدلله شیعه این نعمت بزرگ را دارد و باید از این لحاظ شاکر باشد. جمعیّت مسلمانان بسیار زیاد است، امّا فقط شیعیان هستند که امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» را به عنوان خلفیه بلافصل پیامبر اکرم قبول دارند و اولیالامر قرآن را امیرالمۆمنین و یازده فرزند او «سلاماللهعلیهم» میدانند.
معنای دوم ولایت، تعظیم شعائر است. بحمدالله مجالس عزاداری و جشن اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، در سراسر سال، به خصوص در محرّم و صفر به خوبی بین شیعیان برگزار میشود و این مجالس، شعار شیعه است. شیعه، شعار «أشهد انّ علیاً ولی الله» دارد و باید شکر این نعمتها را به جا آورد.
سوّم معنا، متابعت از اهل بیت«سلاماللهعلیهم» است. علیرغم اعتقاد و شعار که به خوبی بین شیعیان رواج دارد، امّا متأسّفانه آنچنان که شایسته است، متابعت وجود ندارد و در عمل به دستورات حضرات معصومین«سلاماللهعلیهم» کوتاهی میشود.
شیعه حقیقی کسی است که از نظر عقیده، ولایت داشته باشد، از نظر زبان و شعار، ولایت داشته باشد و از نظر عمل، بهترین متابعتها را از سیره اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشد.
پی نوشت ها:
1. این روایت به عبارات مختلفى نقل شده كه مهمترین دلیل اختلاف عبارات آن، تعدّد صدور آن در مواقع مختلف است. جهت آگاهی از منابع این روایت در کتب مختلف اهل سنّت ر.ک: احقاق الحق، ج 9، ص 309 تا 375.
2. الکافی، ج 2، ص 415.
3. کفایة الاثر، ص 226.
4. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 135.
5. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 136؛ این روایت را اهل سنّت نیز از قول رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که حضرت فرمودند: «قَالَ لِی جَبْرَئِیلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی.»[شواهد التنزیل، ج 1، ص 170]
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: سایت آیت الله مظاهری