تبیان، دستیار زندگی
حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق تهران در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس، به بیان نکاتی در خصوص گناهان و چگونگی مبارزه با آن‌ها پرداخت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در دنیا برای صفت بدتان کاری کنید


حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق تهران در حسینیه آیت‌الله حق‌شناس، به بیان نکاتی در خصوص گناهان و چگونگی مبارزه با آن‌ها پرداخت.


حجت‌الاسلام و المسلمین محمدعلی جاودان

متن کامل سخنان این استاد اخلاق به شرح زیر است:

در راه، شعری به ذهنم آمد که گشتم و پیدایش کردم. این شعر، موعظه خوبی برای کسی است که چشم و گوشش باز باشد. می‌فرماید که:

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت

قطــــره باران ما گوهـــــر یک‌دانه شـــد

قطره باران ما، به برکت گریه‌ها بر امام حسین (ع)، گوهر یک‌دانه شد. در زمان ما نمی‌دانم گریه‌ای وجود دارد یا نه؟ آقایان قدیمی که منطق درس می‌دادند، تعریفی از انسان می‌کردند که ما هم بلدیم. می‌گفتند «انسان، حیوان ناطق است». حیوان یعنی موجود زنده. همه حیوانات هم جزو موجودات زنده محسوب می‌شوند. انسان هم جزو موجودات زنده است. البته تنها تفاوتش این است که این موجود زنده، فکر می‌کند و می‌تواند فکر کند.

انسان ناطق، با صفت گرگی و خوکی

آدم، یک وقت فکرش را در اقتصاد به کار می‌برد، اقتصاددان می‌شود؛ در فیزیک به کار می‌برد، فیزیکدان می‌شود اما باز حیوان ناطق است. یک وقتی فکرش را در نقشه کشیدن برای مردم به کار می‌برد که چطور سر مردم کلاه بگذارد. گاهی از این (نابغه‌ها) از این دزد و دغل‌ها، چیزهایی عجیب و باورنکردنی نقل می‌کنند. تو که به این خوبی فکر می‌کنی، چرا در کلک و حقه به کار بردی؟ فکرت را در گرگی به کار می‌بری. یک وقت آدم فکرش را در شهوت پول، ریاست و... به کار می‌برد. این حیوان ناطق با صفت گرگی است. دیگری حیوان ناطق با صفت خوکی است و... این حیوان ناطق همه چیز می‌تواند باشد.

زنده بودن یک فضیلت است. آدم که زنده است، قطعاً با سنگ فرق می‌کند. آدمی که فکر می‌کند، با حیوانات فرق می‌کند. گرگ مثل ساختمانش عمل می‌کند. انسان فکر می‌کند و بمبی می‌سازد که شاید بتواند ده میلیون آدم را نابود کند. پس حیوان ناطق گرگ، خوک و... است.

آیا نماز و روزه، به تنهایی کفایت می‌کند؟

این چیزها زحمت دارد. ما همین طور بی‌هدف زندگی می‌کنیم. بفرمایید که چه کسی هست که اضافه بر زندگی معمولی، کاری بکند؟ خب؛ مردم کوچه و بازار ممکن است نماز نخوانند، ما نماز بخوانیم. نمی‌دانم عدد دقیقش چقدر باید باشد، ولی مثلاً 60 درصد مردم ایران ممکن است روزه نگیرند و ما بگیریم. این مقدار زحمت کافی است؟ می‌گوییم کافی نیست. این حداقل ممکن است. دیگر از این پایین‌ترش انسان می‌رود در شمار... . اگر آدم چیز بیشتری می‌خواهد، باید بیشتر کار بکند.

آن شعوری که برای ما مقدر است، صد هزار برابر این شعوری است که الان داریم. عدد این نیست، ولی خیلی بزرگ است. هم برای من و هم برای شما هیچ فرقی نمی‌کند. این برای همه مقدر است و آدم اگر کار بکند، می‌تواند به آن درجه از شعور برسد. در مرحله اول، انسان به حیوان ناطقی که خصال فرشتگی را دارد تبدیل می‌شود.

ببینید من مثلاً به هیچ مناسبتی احساس حسادت نمی‌کنم؛ به هیچ مناسبتی. مثلاً یک هم‌کلاسی دارم که شاگرد اول است و من شاگرد پنجمم. برای این مسئله دلم یک کمی مالِش می‌رود و اوقاتم تلخ می‌شود. اگر رفیقم برنده شد و من خوشحال شدم، این یک قدم به سوی انسانیت است. این می‌شود حیوان ناطقی که فرشته است. اگر این‌گونه نباشد، انسان می‌شود حیوان ناطقی که گرگ است. حیوان ناطقی که آدم خجالت می‌کشد بگوید چیست.

خواب و خوراکت را کم کن

برای اینکه آن خصال فرشتگی در انسان ایجاد شود، زحمت دارد. علاوه بر این زندگی عادی، زحمت لازم دارد. آدم یک مقداری باید خواب و خوراکش را کم کند. عرض می‌کنم حالا یک مقدار خواب و خوراکش لطمه می‌خورد، اما بهره‌اش خیلی است.

محبت به همسر

به انسانیت برسی، گوهر یک‌دانه عالم می‌شوی

شعر اول یادتان بیاید. «گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت / قطره باران ما گوهر یک‌دانه شد» نه از این گوهر یک‌دانه‌ها. آدم وقتی به انسانیت برسد، در عالم گوهر یک‌دانه می‌شود. نمی‌توانم مثالش را بگویم، ولی یک چیز خیلی دم دست عرض می‌کنم. بنده یک روزی دردی داشتم و می‌فهمیدم و نمی‌فهمیدم. رفتم خدمت حضرت عبدالعظیم (س). همان جا به آنی و در لحظه ورود، معالجه شد. این فرد چقدر می‌تواند بزرگ باشد که یک نفر را از نابودی نجات بدهد؟ دوستمان می‌گفت عیبی پیدا کرده بودم که خودم هم از آن خجالت می‌کشیدم. رفتم خدمت عبدالعظیم (س) و دستم را در قفل‌های ضریح کردم، مشکلم برطرف شد. از آن وقتی که این بزرگوار اینجا دفن شده، چند صد هزار تا از این مشکلات حل کرده؟ عدد نمی‌توانیم بگوییم. گوهر یک‌دانه، اصلاً لفظ کوچک است. اگر آدم به تن زحمت بدهد.

راه برطرف کردن مشکلات اخلاقی

نکته: من الان بخیل یا حسودم و از این عیب‌ها دارم. من که بخیل و حسودم اگر همت کنم، حل می‌شود؛ بله همت کنی، حل می‌شود. حالا مثال بخل را می‌زنیم. مثلاً می‌خواهم دو زار به یک فقیر بدهم، جانم به لبم می‌رسد. خب بار اول جانت به لبت می‌رسد، بار دوم، سوم و چهارم سهل‌تر می‌شود. یک قوم و خویشی داشتیم که می‌گفت اولین خمسش یک ریال یا 5 ریال بود. آخرین بار هم مثلاً ده میلیون تومان خمس دادند. شاید اولین بار اگر بخواهم ده میلیون خمس بدهم، نمی‌توانم و امکان ندارد، ولی اول که 5 تومان دادم، می‌شود.

راه حل عیوب آدمی ذره ذره کار کردن است

به ذره ذره می‌شود مشکل را حل کرد. من اولین بار که می‌خواهم جان بدهم، خب جان دادن سخت است و نمی‌شود و نمی‌کنم و نمی‌روم به راهی که نهایتش جان دادن است. اما اگر شروع کنیم، سرانجام انسان می‌تواند برسد به جایی که بتواند جان بدهد. این جنبه خوبی‌اش بود. من مثلاً از دو ریال شروع می‌کنم تا وقتی به یک درجه از فضل و بخشش برسم که برایم سخت نباشد.

جوان سخاوتمند گنه‌کار، محبوب‌تر از پیر عابد خسیس

فرمودند که جوان سخی گنه‌کار نزد خدا، محبوب‌تر از پیر عابد دست بسته و خسیس است. سخاوت خیلی صفت خوبی است. یک وقت برایتان گفته بودم که حدیث بود که یک چیز خوب بیاورید و ما قبولتان می‌کنیم. یک چیز خوب باید خوب باشد. اهل سخاوت بودن خوب است. هیچ وقت بذل و بخشش برایش سخت نیست.

تکرار بدی، برای انسان صفت می‌شود

از آن طرف هم اگر آدم، بدی را تکرار کند، آن بدی برایش صفت می‌شود. مثلاً یک نفر دروغ می‌گوید، دروغ گفت؛ ولی یک کسی كه زیاد دروغ می‌گوید، او دروغ‌گو است. فرق کرد. امروز صبح من یک دروغ گفتم، می‌گویند دروغ گفت، اما اگر هر روز دروغ می‌گویم، می‌گویند دروغ‌گو است. تکرار گناه و بدی، تبدیل به صفت می‌شود.

در دنیا برای صفت بدتان کاری کنید

بزرگان فرمودند که اگر می‌توانید، برای صفات بدتان، اینجا یک کاری بکنید. اینجا عالم، عالم گذر است. زمان است و می‌گذرد و خود انسان هم در حال تغییر و تحول است. آدمی که در حال تغییر و تحول است، می‌تواند به خوبی تغییر کند. هرچقدر هم که بد است، می‌تواند تغییر کند، اما اگر برای آن طرف بماند، سخت می‌شود. من عرض می‌کنم و روی بحث زیاد نمی‌ایستم و فکر می‌کنم این‌طور باشد که در برزخ دوره‌ای برای اصلاح مۆمن است. اگر اینجا اصلاح شود که بارک‌الله وگرنه در برزخ اصلاح می‌شود. اینکه اینجا می‌توانستی در عرض دو سال مبارزه با خودت، اصلاح شوی و این کار را نکردی، آن دنیا مثلاً سیصد هزار سال باید بگذرد تا بخلت را معالجه کنی. به نظرتان سخت نیست؟ سیصد هزار سال! برای تخمین است كه اعداد را می‌گویم و الا من نمی‌دانم چطوری می‌شود.

برزخ

عذاب برزخ و جهنم برای رفع بدی‌ها

در برزخ، اگر بدی حل شد، حل شد وگرنه آدم به عالم آخرت منتقل می‌شود و باید جایی که او را می‌سوزانند برود تا معالجه‌اش کنند. ولی کسانی از اهل جهنم با آتش معالجه شوند، آن‌ها را داخل یک نهری می‌اندازند تا پاک شوند و سوختگی‌ها برطرف شود و این‌ها را به بهشت می‌برند و آنجا می‌گویند این‌ها همان‌هایی هستند که سابقه دارند. این عالم، عالم تغییر و تحول است و امکان تحول سریع‌تر است. من چشمم را نمی‌توانم کنترل کنم، خب با این مبارزه کن. اگر مبارزه کنی خیلی وقت نخواهد گذشت که شما پیروز شوید.

ارزش عمل مخفی و آشکار

نگاه به نامحرم یا مثال بخل. اولین بار من به سختی و زحمت به چیزی می‌پردازم، خیلی هم به من سخت گذشت و دارم به آن فکر می‌کنم. نباید فکر کنی. مثلاً دو زار پول دادی در راه خدا. نباید آدم فکر کند. اگر خوبی‌ات یادت برود، ممکن است قبول شود. اگر یادت برود ممکن است قبول شود. اگر محاسبه کنی که مثلاً من ده بار کربلا رفتم. وقتی محاسبه کردی، ممکن است بگویند بارک‌الله. یک بار که گفتی و عمل مخفی را آشکار کردی، ثواب 70 برابری را به یک برابری کاهش دادی. بار دوم بگویی آن یک برابر هم از بین می‌رود و بار سوم بگویی، ریاکار محسوب می‌شوی.

می‌گویند یک درجه از بدی، وقتی است که ماهیت انسان عوض شد و گرگ شد. دیگر از حیوان ناطق بیرون آمد و گرگ شد. او دیگر بخشش ندارد. اگر صفت بد داشته باشد و در دنیا با آن جنگیده، هنوز مرحله اول را از دست نداده است. اگر خودش جنگ را شروع کرده بود، این راحت‌تر است و اگر هم منتقل شد به آن دنیا راحت‌تر حل می‌شود تا فردی که فکر این حرف‌ها نیست. خیلی‌ها هستند که اصلاً فکر این حرف‌ها نیستند و عیب‌ها و بدی‌هایشان را نمی‌بینند. من ده جور بدی دارم، اقلاً غصه‌اش را می‌خورم و سعی می‌کنم با بدی خودم یک بار مخالفت کنم. این خوب است و فرق می‌کند با اینکه من اصلاً خبر از بدی‌ام ندارم و آن‌ها را بدی نمی‌دانم.

من با آدم‌هایی برخورد کردم. یک وقت خانمی از شوهرش یا شوهری از خانومش شکایت کرده و یک چیزی گفت که بنده خدا در بدی خودش می‌تازد و اصلاً فکر بدی‌اش را نمی‌کند که من بدی دارم. خدای نکرده نشود که یک وقت آدم عاقبت به شر از دنیا برود.

اگر به عیوبت آگاه باشی، تکبر نمی‌ورزی

آدم یک ذره فکر خودش باشد. یک لحظاتی وقت داشته باشد. آدم اصلاً وقت ندارد. شما درستان وقت نمی‌گذارد و برای من کارهای دیگر نمی‌گذارد. آدم درباره خودش وقت بگذارد و کمی خودش را وزن کند. اگر آدم کمی خودش را وزن کند، ممکن است به کمی از عیوب خودش برسد و آگاه شود. آدم اگر از عیوبش آگاه باشد، این قدر تبختر و تکبر نمی‌کند و به خدا چیزی نمی‌فروشد و اقلاً شکسته‌حال است. با خودش خیالات نمی‌کند.

سلام بر حسین (ع)، سرمایه است

السلام علی الحسین و علی علی ابن‌الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

مکرر عرض کردیم که ما به امام حسین (ع) سلام دادیم، این سلام برای ما یک سرمایه است. این را کم نشمارید.

منبع: عقیق


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: heaven_h

برگرفته از انجمن: معارف