تبیان، دستیار زندگی
محمدصادق آیت اللهی، معاون شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت، متولد سال ۱۳۲۴ است که در سرزمین همیشه فارس شیراز به دنیا آمده و اصالتاً هم شیرازی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وزیر همیشه مدبر


محمدصادق آیت اللهی، معاون شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت، متولد سال 1324 است که در سرزمین همیشه فارس شیراز به دنیا آمده و اصالتاً هم شیرازی است.

وزیر همیشه مدبر

وی درباره آشنایی خود با محمد جواد تندگویان وزیر نفت کابینه شهید رجایی که از سال 59، سال‌ها در اسارت بعثی‌های صدام ماند و بعدها به شهادت رسید می‌گوید: بعد از تمام کردن بخشی از تحصیلاتم در خارج کشور به ایران بازگشتم که در این موقع انقلاب شده بود و من ابتداً به خوزستان رفتم. تمام دوران تحصیلی‌ام در ایران بود به غیر از دوره اخذ مدرک فوق لیسانس و دکترا در زمینه نفت و زمین شناسی که در خارج کشور بودم و تمام این مدت در آبادان درس می‌خواندم و با مناطق نفت خیز آبادان که 3 سال در آنجا کار کرده بودم آشنایی داشتم، بعد از پیروزی انقلاب که بازگشتم زیاد معلوم نبود که افراد چه کاره اند، یعنی در آن بحبوحه شلوغی و مشکلات اصلاً معلوم نبود که افراد می‌خواهند چه کار کنند. خلاصه این که به خوزستان رفتم و یک مدت کوتاهی سمت معاونت استانداری را داشتم. یک سال هم فرماندار آبادان بودم. وقتی با شهید تندگویان آشنا شدم که در وزارت نفت بود، با دفتر حضرت امام هم ارتباط داشت. امام دستور فرموده بودند آقای اشراقی نظارت کند بر وزارت نفت که شهید تندگویان با جمعی دیگر از دوستان در خدمت ایشان بودند. در دوران شهید رجایی هم به سمت وزیر نفت انتخاب شد.

سن و سالش مایه نگرانی بود

با وجود سن کمش از عهده وزارت به خوبی برآمد. دلایل مخالفت برخی از نمایندگان مجلس را به یاد نمی‌آورم اما می‌دانم که دلایل مخالفت هر چه بود دلایل فنی و اقتصادی نبود و مجلس ما در آن زمان بیشتر جنبهء سیاسی داشت و بسیار تلاشگر بودند و تمام نگرانی آنان این بود که شهید با توجه به سن کمی که دارد نتواند از عهده کار خوب بر بیاید. دلیل تأیید شهید برنامه‌ای بود که می‌خواست به مجلس ارائه دهد که بسیار دقیق و فنی بود و من هم جزء آن تیم بودم. مهندس سادات معاونت گاز و مهندس اجل‌لویان معاونت پتروشیمی را به عهده گرفته بود، مهندس بوشهری هم خود یک مدیر کارکشته در تمام صنایع در دوران انقلاب و از مهندسین پالایش بود و در این گروه حضور داشت. خلاصه تندگویان با برنامه‌ای فنی و گویا توانست اعتماد همگان را جلب کنند و می‌دانست که چه می‌گوید: «برای نفت، گاز، پتروشیمی یک برنامه داریم برای فروش نفت به خارج این برنامه داریم و ...» . زمانی که کسی مدیر می‌شد به این معنا بود که چندین سال در پالایشگاه کار کرده و زیر و بم کار را می‌شناسد. حتی من به یاد می‌آورم شهید رجایی به من گفت: یک طرح بنویسید تا بتوانیم بنزین را جیره بندی کنیم و به مشکل بر نخوریم، تیم به دقت محاسبه کرد و آن‌ها هم قبول کردند.

شاید امروز لزومی نداشته باشد که وزیر در آن مکان حضور پیدا کند، اما آن روزها لازم بود. اول این که همه آموخته بودند در هر جا هستند باید کار کنند و آن‌هایی که بالادست هستند باید بیشتر و جلوتر از بقیه کار کنند

در آن زمان جیره بندی‌ها به معنای کوپنی شدن بود که خیلی‌ها هم می‌گفتند: «این روش برای کمونیست‌هاست». در واقع حدود 70% از تولیدات ما خوابیده بود، و این روش مۆثرترین کار در آن زمان بود و ما باید سهمیه می‌دادیم. اکنون هم ما به گونه‌ای بحث جیره بندی شدن نفت و بنزین را داریم البته به صورت غیر کوپنی، مزیت این طرح این است که هر کسی که بنزین بیشتر بخواهد برای او وجود دارد و باید پول بیشتری بپردازد که متأسفانه در آن دوران نبود. ما در آن موقع پالایشگاه اصفهان را نداشتیم، پالایشگاهی که روزانه 300 هزار بشکه نفت تولید می‌کند. ما پالایشگاه اراک و بندرعباس را نداشتیم و تنها 2 پالایشگاه بزرگ آن هم آبادان که روزانه 600 هزار بشکه و تهران 200 هزار بشکه تولید می‌کرد.

تدبیر او از یک فاجعه پیشگیری کرد

زمانی که جنگ شروع شد جلسه‌ای در وزارت نفت تشکیل شد که من هم در آن جلسه بودم. اولین حملاتی که رژیم بعثی شروع کرد تهدیدات بسیار جدی برای پالایشگاه محسوب می‌شد. در آن جلسه تمام مسئولان متوفق القول بودند که اگر گلوله‌ای به پالایشگاه برخورد کنند همانند یک بمب منفجر می‌شود و فاجعه‌ای عظیم رخ می‌دهد. پس در این زمان مدیریت تصمیم گرفت پالایشگاه را بخواباند و فعالیت‌هایی که شروع شد این بود، تا جایی که می‌شد از تجهیزات حفاظت کنند و نفت‌ها و فرآورده‌ها خارج کنند. که اگر شلیکی شد به سمت پالایشگاه، مواد منفجره مشتعل نشوند. 20 سال بعد من به پالایشگاه آبادان رفتم و از آنجا دیدن کردم؛ برج تقطیرهایی که گلوله به آن‌ها برخورد کرده بود را دیدم که چگونه سوراخ شده بود و شما تصور کنید که اگر یکی از آن‌ها خالی نشده بود چه فاجعه آفرین می‌شد و تمام تلاش افرادی که در پالایشگاه ماندند این بود تا در حد امکان آن جا را تخلیه کنند. بسیاری از افرادی که کمک می‌کردند در تیررس موشک و گلوله قرار گرفتند و در نهایت شهید شدند.

آن روزها حضور لازم بود

شهید تندگویان مرتب به منطقه جنگی می‌رفت و در همین رفت و آ مدها هم اسیر شد. همه در هر سمتی کشیک شبانه در پالایشگاه می‌دادند حتی خود من و شهید تندگویان هم شبانه کشیک می‌دادیم. شاید امروز لزومی نداشته باشد که وزیر در آن مکان حضور پیدا کند، اما آن روزها لازم بود. اول این که همه آموخته بودند در هر جا هستند باید کار کنند و آن‌هایی که بالادست هستند باید بیشتر و جلوتر از بقیه کار کنند؛ و دوم آن که همه مسئولان به جبهه می‌رفتند و این خود هم برای رزمندگان و هم برای مسئولان تأثیری بسیار مثبت داشت. اگر این‌ها روحیه‌ایشان را می‌باختند پس وای به حال دیگران.

در دوران کوتاه وزارت، تندگویان هرگز آسایش و آرامش به خود ندید، یک رنگی و سادگی و همدلیش به گونه‌ای بود که در جمع به عنوان وزیر نفت از بقیه باز شناخته نمی‌شد

... و اسیر شد

شهید تندگویان برای چندمین بار به همراه هیئت معاونانش راهی آبادان شد، آن زمان اطلاع رسانی بسیار ضعیف بود و ما اصلاً هیچ اطلاعی از نحوه و یا طریقه حمله عراق نداشتیم تا اینکه شهید چمران اطلاع داد وضعیت بسیار خراب است و افراد باید به تهران بازگردند، از 2-3 ماشین، یکی یا دو تایشان موفق به بازگشت شدند که مهندس معینی فر خود را از ماشین بیرون می‌اندازد و فرار می‌کند. عصر همان روز معین فر به من تلفن زد و گفت: «شهید تندگویان گرفتار شده است و این را به آقای رجایی اطلاع بدهید.» شهید رجایی از این اتفاق بسیار اندوهگین شد و مهندس سادات را به عنوان کفیل وزارت نفت منصوب کرد تا سال 1361 که دیگر خبری از شهید تندگویان نداشتیم و سید محمد غرضی به عنوان وزیر نفت معرفی شد.

مهم‌ترین کار در وزارت نفت

در دوران کوتاه وزارتش مهم‌ترین کار را کرد و این بود که افرادی دارای تخصص بسیار زیاد و بالا را در هر زمینه به کار گرفت که در عین حال مۆمن و مقید هم بودند. متأسفانه دوران بسیار کوتاه بود و ما نتوانستیم از توانایی‌هایش به خوبی استفاده کنیم. در آن زمان امکانات و وزارت خانه‌ها بسیار اندک بود و چون جنگ هم تحمیل شده بود خیلی اوضاع کاری سخت گذشت اما با گذشت زمان مشکلات پایان گرفت و کارها بر روی غلتک افتاد.

وزیر نفت قابل شناسایی نبود

در دوران کوتاه وزارت، تندگویان هرگز آسایش و آرامش به خود ندید، یک رنگی و سادگی و همدلیش به گونه‌ای بود که در جمع به عنوان وزیر نفت از بقیه باز شناخته نمی‌شد. برای دیدار یکی از علما به قم رفته بودیم، میزبان وزیر را نمی‌شناخت پس از تعارفات مقدماتی روبه ما گفت: «کدام یک از شما وزیر هستید؟» به راستی که شاخص سادگی و صفا و جوانمردی بود.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: سایت سجاد - سامیه امینی