آوردهاند که ...
بازگو نمودن شیرینی های فضایل خاندان نبوت علاوه بر استحكام پایههای اعتقادی در انسانها، باعث اتكاء امید به پیشوایان دین و دنیا در امر آخرت، این سفری كه همگان اجبارا باید بپیمایند؛ می شود. همچنین با یادآوری و اندیشه در آنها امكان رسیدن به پاسخهایی كه تاكنون برایمان روشن نشده است ممكن می سازد.
پاسخ به یک لغزش
جابر بن عبدالله انصاری رحمه الله گوید: سوگند به حق خدا و رسول او؛ من از امام حسن و امام حسین علیهالسلام فضیلتی بیشتر و شگفتانگیزتر دیدم. شگفتی كه از امام حسن علیهالسلام دیدم چنین است:
پس از آنكه یاران امام حسن علیهالسلام پیمانشكنی كرده و آن حضرت را مجبور به مصالحه با معاویه نمودند، حضرتش به ناچار با او صلح نمود، این رفتار بر یاران ویژهی آن حضرت گران آمد، من نیز یكی از آنها بودم كه زبان به ملامتش گشودم!.
امام حسن علیهالسلام فرمود: جابر؛ ملامتم نكن؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله را در گفتارش تصدیق كن كه فرمود: ان ابنی هذا سید، و ان الله تعالی یصلح به بین فیتین عظیمتین من المسلمین.
به راستی كه این فرزندم آقا و سرور است، خداوند متعال به وسیلهی او در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار می كند.
گویا این سخن مرا آرام ننمود و سینهام را شفا نداد، در دلم گفتم: شاید این واقعه ای كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده بعدا اتفاق خواهد داد، و منظور آن حضرت صلح با معاویه نبوده است، چرا كه در این صلح مومنان هلاك گردیده و خوار شدند.
وقتی این سخن از ذهنم خطور كرد و من مردد شدم، امام حسن علیهالسلام دست مباركش را روی سینهام گذاشت و فرمود: در سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تردید نموده و چنین و چنان گفتی؟
آنگاه فرمود: آیا میل داری هم اكنون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را مشاهده كرده و این سخنان را از آن حضرت بشنوی؟
من از سخن او در شگفت شدم، ناگاه صدای غرشی شنیدم كه زمین از زیر پای ما شكافت و رسول خدا صلی الله علیه و آله، علی مرتضی، جعفر و حمزه علیهم السلام را دیدم كه بیرون آمدند.
من از ترس و وحشت به گوشهای خزیدم، امام حسن علیهالسلام فرمود:
ای رسول خدا؛ این جابر است كه مرا در مورد آنچه شما می دانید، ملامت می نماید، رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به من كرد و فرمود:
یا جابر؛ انك لا تكون مومنا حتی تكون لایمتك مسلما، و لا تكون علیهم برایك معترضا، سلم لابنی الحسن ما فعل، فان الحق فیه، انه دفع عن حیاه المسلمین الاصطلام بما فعل، و ما كان ما فعله الا عن امر الله و امری.
ای جابر؛ تو هرگز مومن نخواهی بود تا اینكه تسلیم پیشوایانت گردی، و با رای و نظر خود بر آنان اعتراض ننمایی، بر آنچه فرزندم حسن علیهالسلام انجام داده تسلیم شو، چرا كه حق در همان است. او با آن عملش زندگی مسلمانان را از هم پاشیدگی نجات داد، او این كار را جز به فرمان خداوند و من، انجام نداده است.
جابر گوید: من عرض كردم: ای رسول خدا؛ پذیرفتم.
سپس آن بزرگوار به همراه امام علی علیهالسلام، حمزه و جعفر علیهماالسلام به سوی آسمان پرواز نمودند. من می دیدم كه درهای آسمان به روی آن بزرگواران باز می شد و آنان وارد می شدند تا اینكه به آسمان هفتم رسیدند و در همهی این موارد آقا و مولای ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیشاپیش آن بزرگواران بود.(1)
خبر از نهان
روزی دو نفر نزد امام حسن علیهالسلام آمدند. حضرت به یكی از آنها فرمود: تو دیشب در خانهات فلان غذا را تناول كردی و به خانوادهات این سخنان را گفتی. سپس روی مبارك به آن مرد دیگر كرد و فرمود: تو به پسر بزرگت چنین و چنان گفتی. آن دو نفر گفتند: عجیب است كه آن چه از نظر دیگران پنهان است شما می دانید و از آنها خبر دارید.
حضرت فرمود: بلی آنچه تا قیامت واقع خواهد شد خداوند متعال به پیامبرش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و خبر داده است و پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به امیرالمومنین علیهالسلام خبر داده است و آن بزرگوار همهی آن اخبار را به من داده است و هر یك از ما به بعد از خود خبر می دهیم تا به قایم آل محمد صلی الله علیه و آله .(2)
نور درخشان
امیرمومنان علیهالسلام فرمودند: حسن و حسین علیهماالسلام در كنار رسول خدا صلی الله علیه و آله مشغول بازی بودند، تا اینكه مدتی از شب گذشت، پیامبر صلی الله علیه و آله به آن دو بزرگوار فرمودند: به نزد مادرتان برگردید. ناگهان برقی از آسمان آمد و خاموش نشد تا اینكه آنها به حجره حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام رفتند.
پیامبر صلی الله علیه و آله به آن نور درخشنده نگاه می نمود و می فرمود:
الحمدلله الذی اكرمنا اهل البیت.
خدا را حمد می كنم كه ما اهلبیت (علیهمالسلام) را این گونه اكرام و احترام فرمود.(3)
سفره آسمانی
محمد بن جریر طبری می گوید: از قبیصه بن ایاس نقل شده است كه گفت: با امام حسن مجتبی علیهالسلام همسفر بودم و به طرف شام می رفتم. آن حضرت روزه بود و جز مركبش هیچ زاد و توشهای با خود برنداشته بود، همین كه سرخی نور خورشید ناپدید شد و وقت فریضه فرا رسید، نماز را به پا داشت.
گویا درهای آسمان گشوده شد و چراغ هایی آویزان گردید، فرشتگانی فرود آمدند و با خود ظرفهای غذا و میوه و نیز طشتها و ظرفهای آب را بر زمین نهادند، سفره پهن شد و ما كه هفتاد نفر بودیم، از سرد و گرم آن سفره خوردیم. امام علیهالسلام و ما همگی سیر شدیم. دو مرتبه بدون اینكه چیزی كم شده باشد آنها به آسمان برگردانیده شد.(4)
غلام سیاهِ روسفید
امام حسن علیهالسلام از مدینه به قصد مكه بیرون رفتند تا عمره به جا بیاورند. در وقت بیرون رفتن، مردم بسیاری به دنبال ایشان به مشایعت آن حضرت پرداختند، و دست و پای ایشان را می بوسیدند و آن حضرت را زیارت می كردند و صلوات بر محمد و آل او می فرستادند.
به واسطهی هجوم مردم، تازیانه از دست مبارك امام حسن علیهالسلام بر زمین افتاد، غلام سیاهی از سر اعتقاد آن را برداشت و به دست آن حضرت داد، امام حسن علیهالسلام نیز برای او دعا فرمود.
هنوز دعای آن حضرت تمام نشده بود كه آن سیاه به شخصی سفید پوست تبدیل شد.
این خبر در مدینه شایع شد و مردم همه از این كرامت بزرگ متعجب و حیران گردیدند.(5)
پی نوشت:
1) صحیفه الابرار: 2 / 162، قطرهای از دریای فضایل اهلبیت علیهمالسلام: 2 / 470، به نقل از الثاقب فی المناقب: 306 ح 1، معالم الزلفی: 414. به نقل از مدینه المعاجز.
2) مصابیح القلوب.
3) مدینه المعاجز: 26 / 2 ح 890، بحارالانوار: 43 / 366 ح 24.
4) نوادر المعجزات: 125 ح 6، صحیفه الابرار: 2 / 157 ح 24.
5) عجایب و معجزات شگفت انگیزی از چهارده معصوم علیهمالسلام: 188، به نقل از خلاصه الاخبار.
فرآوری: ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
معجزات امام حسن مجتبی علیه السلام، حبیبالله اکبرپور.
اعجاز امیران عالم علیهم السلام، معجزات امام حسن مجتبی علیه السلام، احمد متوسل.
مطالب مرتبط:
نشانههاى تعارض امام حسن(علیهالسلام) با معاویه