تبیان، دستیار زندگی
‌ فیلم عوارض جانبی در آغاز فساد نظام دارویی و سیستم تولید دارو در ایالات متحده را مورد نقد قرار می‌دهد و نیمه نخست روایت طعنه می‌زند به پزشکانی که خوردن داروی‌های جدید را به بیماران توصیه می‌کنند. مصرف دارو به دلیل افسردگی بخش اعظمی از جمعیت ایالات متحده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوارض جانبی سودربرگ

نگاهی به فیلم عوارض جانبی استیون سودربرگ


فیلم عوارض جانبی در آغاز فساد نظام دارویی و سیستم تولید دارو در ایالات متحده را مورد نقد قرار می‌دهد و نیمه نخست روایت طعنه می‌زند به پزشکانی که خوردن داروی‌های جدید را به بیماران توصیه می‌کنند. مصرف دارو به دلیل افسردگی بخش اعظمی از جمعیت ایالات متحده جزئی از فرهنگ آمریکایی به شمار می‌رود و فیلم عوارض جانبی در نیمه نخست روایت، فیلمی است درباره افسردگی روحی و بیمارانی که هر از گاهی مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند.

عوارض جانبی سودربرگ

قبل از اینکه گره دوم روایت باز شود، نقدی که به صورت ملموسی در فیلم ارائه می‌شود درباره صنایع عظیم دارویی است که در تبلیغات موثر رسانه‌ای، وانمود می‌کنند که یک قرص می‌تواند زندگی افراد را تغییر بدهد که حقیقت این نیست. بیمار روانی محور فیلم امیلی تایلور همسر جوان و مرفهی در نیویورک است که شوهرش به جرم سوء‌استفاده در معاملات سهام چهار سال روانه زندان شده است. اما مشکلات این زن بعد از آزادی شوهر (چنینگ تیتم) شروع می‌شود و زن در اثر عوارض جانبی ناشی از یک قرص جدید اقدام به کشتن همسرش می‌کند. مشکل اصلی فیلم این است که گزاره‌های انتقادی متعددی از جمله تعدد شرکت‌های دارویی که تنها به سودآوری می‌اندیشند، افسردگی جمعی و اجتماعی آنهم از نوع آمریکایی و مشکلات اقتصادی فراگیر را مطرح می‌کند اما هیچکدام از این گزاره‌ها را به سرانجام دراماتیک نمی‌رساند و اتفاقا تلقی تماشاگر درباره شرکت‌های دارویی و نوع مصرف در میان شهروندان آمریکایی بر هم می‌ریزد و در نیمه دوم فیلم عوارض جانبی به مخاطبش نمی‌خواهد بگوید دارو چیز بدی است و اتفاقا به مخاطب این پیام را منتقل می‌کند که دارو‌ها معجزه می‌کنند و زندگی بسیاری از بیماران را تغییر داده‌اند و فیلم بر موضوع سوءاستفاده دارویی تاکید نمی‌کند بلکه تاکید دارد سوءاستفاده از دارو جایگزینی است برای سرپوش گذاشتن بر غریزه‌ها و کاستی‌های انسانی.

پس از آنکه در واکنشی ناخواسته منتج از مصرف قرص‌های جدید امیلی شوهر خود را به قتل می‌رساند، فیلم در انتقال داده‌های دراماتیک و مفهوم تغییر مسیر می‌دهد و تبدیل می‌شود به یک فیلم جنایی - روانی که به رابطه بیمار و پزشک می‌پردازد. وجوه مختلف قصه و پریدن از لایه‌ای به لایه دیگر را باید عیب بزرگ فیلم دانست. مهارت‌های سینمایی سودربرگ است که طیف وسیعی از ترفند‌های نمایش را عرضه می‌کند که غیر محتمل بودن قصه فیلم برای مخاطب اهمیت پیدا ‌کند.

شاید غیرمحتمل‌بودن، نقدی چنان جدی نباشد اما حسن فیلم تغییر کلیشه‌هاست. یکی از ویژگی‌های شاخص سودربرگ این است که اگر سناریویی کلیشه‌ای به وی بدهید از آن متن قصه‌ای را بیرون می‌کشد که قبلا ندیده‌ایم اما با همه تازگی این قصه‌ها به دلیل پرکاری، سودربرگ دیگر قادر نیست فیلمی بسازد که بیشتر از یک فیلم متوسط و معمولی باشد. در این فیلم به مثابه فیلم قبلی خودش (آشفتگی) از بازیگر زن نوجویی استفاده کرده است. بازیگر نو آمده «رونی مارا» در نقش امیلی نخستین نقش جدی سینمایی خود را ایفا می‌کند؛ هر چند فرصت شخصیت‌پردازی برای او بسیار کم است اما حالات بیمار روانی را به درستی ایفا می‌کند، عشق، ازدواج، محاکمه، دوران حبس تا اطلاع به افسردگی‌نمایی و جنون خودکشی تحولات گوناگون این شخصیت در محور فیلم قرار دارد و از اجرای خوبی برخوردار است. با توجه به خط روایی کلیت فیلم لذتبخش و دل‌انگیز نیست و مثل یک اثر کلاسیک سودربرگی است که قصه‌پردازی برانگیزاننده‌ای ندارد و قصه به ظاهر اغواکننده‌اش حال و هوای فن‌فتال‌های درجه 2 دهه نود را دارد. قصه فیلم عوارض جانبی به دلیل چند لایه بودن آنچنان مورد اقبال واقع نمی‌شود، بخشی از آن فساد و رشوه‌گیری در نظام دارویی را مورد انتقاد قرار می‌دهد اما از این مهم عبور می‌کند و بر آن تاکیدی ندارد که شرکت‌های دارویی با رنگ و لعاب‌های مختلف چگونه از مردم سوء‌استفاده می‌کنند. این موضوع به‌صورت جنبی تنها بخشی از قصه را دربرمی گیرد.

بیمار روانی محور فیلم امیلی تایلور همسر جوان و مرفهی در نیویورک است که شوهرش به جرم سوء‌استفاده در معاملات سهام چهار سال روانه زندان شده است. اما مشکلات این زن بعد از آزادی شوهر (چنینگ تیتم) شروع می‌شود و زن در اثر عوارض جانبی ناشی از یک قرص جدید اقدام به کشتن همسرش می‌کند

دیالوگ فیلم پر است از اسامی داروهای روانگردان معروف که سالانه ده‌ها میلیون نسخه برای آنان توسط مردم هزینه می‌شود و در فیلم مشاهده می‌کنیم برای یک داروی ضدافسردگی ساده وب‌سایت ساخته‌اند. وب‌سایت با تبلیغات جعلی آرامشی مجعول را تبلیغ می‌کند. دارویی در فیلم منجر به تراژدی قتل می‌شود و از طرف دیگر با دکتری مواجه هستیم که مصرف دارو را توصیه می‌کند. دکتر جاناتان بنکس (جودلاو) در فیلم عوارض جانبی نقش روانپزشکی را دارد که به دلیل جاه‌طلبی‌های اقتصادی و نیازهای مالی‌ نامحدودش، ساده‌لوحانه با همه بیمارانش رفتار می‌کند و عاقبت این ساده‌نگری او را به دام می‌اندازد. عوارض جانبی خطوط متعدد روایی را دنبال نمی‌کند و در نیمه نخست همین مساله باعث سردرگمی مخاطب می‌شود.

بسیاری از منتقدان فرنگی به همین دلیل آن را بی‌سرو ته برشمرده‌اند و نوشته‌اند که سودربرگ با این شیوه فیلمسازی عمدتا تماشاگر را به سخره می‌گیرد و عده دیگر مخالفان فیلم اذعان دارند که قصه فیلم درهم و غیرمحتمل و حتی تاحدودی قابل پیش‌بینی است و هر کدام توجیهی تراشیده‌اند. برای سودربرگ که کارشناس ژانر است و نسبت به تغییر لحن و سبک‌ها آگاه است، تغییر ناآگاهانه مسیر قصه عیب بزرگی برشمرده می‌شود.

ادامه فیلم عوارض جانبی به سبک فیلم‌های جنایی کمی لحن هیچکاکی پیدا می‌کند و هدف نهایی داستانی به موضوع پیدا کردن قاتل اصلی بدل می‌شود و سوال‌هایی مطرح می‌کند درباره اینکه مقصر اصلی کیست و انگیزه قتل چیست و بیماری که تحت تاثیر قرص جنون موقتی همسرش را می‌کشد. حتی با پیش‌فرض‌های محال فیلم نمی‌توان انگیزه قتل مارتین توسط امیلی را اثبات کرد. طرح موضوع فساد شرکت‌های دارویی به صورتی بزک‌کرده مطرح می‌شود و فیلم به سوالات فراوانی پاسخ نمی‌دهد بلکه آنها را رها می‌کند و برای سرگرم کردن تماشاگر آن را ترجیح می‌دهد به لایه جنایی فیلم بپردازد. با این حال فیلم عوارض جانبی درباره جنون و داروهای روانی نیست بلکه درباره شهوت،سعادت و طمع انسانی است که آدمی را به جنون، افسردگی و دارو می‌رساند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه وطن امروز

مطالب مرتبط:

«شیوع»؛ فیلمی واقع گرا و مهیج   

می‌خواستم فیلم ساده‌ای بسازم   

معلق میان خشم و نفرت