تبیان، دستیار زندگی
ابن تیمیه، در مهمترین کتابش علیه «روافض»! و شیعه، به قول خودشان «منهاج السنة»، وقتی مطلب رزیه یوم الخمیس پیش می‌آید، خودش می‌گوید عمر گفت «هجر» چون به شک افتاده بود که حضرت آیا در شرایط مریضی هستند که این وضعیت برایشان هست یا نیست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موضع قول عمر نسبت به گوینده تعبیر توهین آمیز

موضع قول عمر نسبت به گوینده تعبیر توهین آمیز
ابن تیمیه، در مهمترین کتابش علیه «روافض»! و شیعه، به قول خودشان «منهاج السنة»، وقتی مطلب رزیه یوم الخمیس پیش می‌آید، خودش می‌گوید عمر گفت «هجر» چون به شک افتاده بود که حضرت آیا در شرایط مریضی هستند که این وضعیت برایشان هست یا نیست؟

برگردیم به اصل حرف. آنها می‌گویند که عمر نبود که آن تعبیر را بکار برد و اصل عرض ما این بود که اولاً قبلش گفت یا بعدش؟ ثانیاً ابن عباس در بعضی از جاها تصریح می‌کرده (و در کتاب سلیم آمده که ظاهراً خود سلیم می‌گوید) که ابن عباس گفت که یک کسی گفت که «ان رسول الله یهجر». می‌گوید که بعد که جمعیت پراکنده شدند ابن عباس را تنها گیر آوردم و گفتم چه کسی بود آنکه چنین حرفی زد؟ (او با آن جوی که بوده، نمی‌توانسته بین عموم بگوید) گفت: عمر. پس ابن عباس هم گاهی که می‌خواسته بگوید که گفتند «یهجر»، نمی‌گفته چه کسی. اما وقتی می‌خواسته اسم ببرد، تعابیری مثل «قال کلمة معناها أنه غلبه الوجع» می‌آورده است، برای اینکه بتواند مطالب را برساند. و سۆال ما این بود که اگر چنین است، قبلش گفت یا بعدش؟

[تصریح ابن اثیر و ابن تیمیه به اینکه نسبت دهنده هذیان، عمر بود]

اما چیزی که همین تازگی به آن برخورد کردم و برایم خیلی جالب بود این بود که یکی از بزرگان علمای اهل سنت، که ابن اثیر است، در «نهایة» که کتاب لغوی است این را می‌گوید و بعد از او با فاصله حدود صد سال، شیخ الاسلام سلفی‌ها و وهابی‌ها که برایش چکار می‌کنند، یعنی ابن تیمیه، در مهمترین کتابش علیه «روافض»! و شیعه، به قول خودشان «منهاج السنة»، وقتی مطلب رزیه یوم الخمیس پیش می‌آید، خودش می‌گوید عمر گفت «هجر» چون به شک افتاده بود که حضرت آیا در شرایط مریضی هستند که این وضعیت برایشان هست یا نیست؟ البته فطرت هر کسی هم این را می‌فهمد و نمی‌شود که در بحث بگویند که در حدیث نیامده است. مطلب معلوم است، ولی به هر حال از شواهد خوب، این است که هم ابن اثیر در «نهایة» و هم ابن تیمیه در «منهاج السنة» می‌گویند که گوینده «یهجر» هم خود عمر بود.

[آیا بار توهینی که در این لفظ وجود داشته، به اندازه کافی داعی نبوده برای مسلمانان که اگر غیر از کسانی بود که بعدها حاکم شدند، نقل کنند که چه کسی بوده است؟ سۆال دیگر این است که چرا هیچ کسی غیر از عمر در آن روایاتی که در مصادر اهل سنت وجود دارد، اسم برده نشده در زمره کسانی که مقابل رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – حرف زدند؟ آیا حداقل یک اتهام ظنی را به سمت عمر متوجه نمی‌کند؟]

از جمله چیزهایی که باز با سند صحیح در مسند ابویعلی آمده و [تا حدی که به خاطر دارم] در مسند احمد هم آمده به تعبیر خودشان متابع او است، و چون مضمون یکی است نسبت به او باز هم صحیح می‌شود و این دو روایت با هم موافقند و به نقل جابر بن عبدالله که او می‌گوید که وقتی حضرت خواستند، اصلاً اسمی از نزاع و … به میان نمی‌آورد و فقط می‌گوید «فمنعها عمر» یا «فتکلم عمر فرفضه» یا «فمنعها عمر فرفضه» و جابر فقط یک کلمه می‌گوید که: عمر نگذاشت. این هم در نقل‌های صحیح مسند احمد و مسند ابویعلی موصلی آمده است. پس اگر کس دیگری می‌بود که فی الجمله یک نقشی می‌داشت و مخصوصاً آن حرفها را او زده بود، برای اینکه از مثل خلیفه – عمر – رفع اتهام کنند با آب و تاب اسمش را می‌بردند و او را محکوم می‌کردند. این حجر مجبور شده در فتح الباری بگوید که ممکن است او از آن کسانی بوده که تازه مسلمان شده بود و خبر نداشت!


فرآوری:محسن تهرانی-گروه حوزه علمیه تبیان