تبیان، دستیار زندگی
دیشب مامان و بابا داشتن یک فیلم ترسناک می دیدند، من یواشکی از لای در اتاقم داشتم به تلویزیون نگاه میکردم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آرزو صالحی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موجودات خیالی
موجودات خیالی

دیشب مامان و بابا داشتن یک فیلم ترسناک می دیدند، من یواشکی از لای در اتاقم داشتم به تلویزیون نگاه میکردم.

مامانم گفته بود بچه ها نباید هر فیلمی رو نگاه کنند فقط فیلم هایی که مخصوص سن بچه ها است رو باید تماشا کنند، ولی من اون شب به حرف مامانم گوش نکردم و داشتم فیلم ترسناک نگاه می کردم یک لحظه یک موجود گنده با گردن دراز و پاهای گنده و پشمالو تو تصویر آمد من از ترس جیغ کشیدم مامانم از جاش پرید و آمد به طرف اتاق من و گفت: تو هنوز نخوابیدی؟

من که خیلی ترسیده بودم پریدم بغل مامانم و بهش گفتم مامان جون من به حرف شما گوش نکردم و الان خیلی می ترسم مامانم گفت: عزیزم اون ها موجودات خیالی هستنذ و ترس ندارند.

مریم گفت: موجودات خیالی دیگه چیه؟ مامانش گفت: بیا بریم تو اتاقت تا بهت بگم.

مریم و مامانش به اتاق رفتن و شروع کردند به نقاشی کشیدن. مامان مریم گفت: مربم جان بیا با هم یک موجود خیالی بکشیم و باهم به نقاشی شون  کلی خندیدن.

مریم دیگه نمی ترسید چون فهمیده بود هر کسی می تواند یک موجود خیالی داشته باشد و به مامانش قول داد که همیشه حرف مامانش رو گوش کنه.

آرزو صالحی

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

اولین روز مدرسه

راستگویی

قلعه شنی

شاپرک فضول

عروسک شیطون

من هم در این مهمانی شریکم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.