تقابل ایمان و کفر در بیان قرآن
هنگامی که کتاب جهان هستی را در پیش روی خود میگشاییم و به فصلها و صفحات چشمنواز آن مینگریم، خود را با انواع گوناگون پدیدهها و ترکیبهای بدیعی از اضداد مواجه میبینیم که هر کدام در کنار هم صحنههایی جذاب و خیرهکننده را رقم زدهاند و به زندگی روح و طراوت بخشیدهاند.
روش مقابله در قرآن، از دامنهای بسیار گسترده و وسیع برخوردار است و این شیوه، آنچنان نیست که به گونه ای حاشیهای و اجمالی در قرآن به کار رفته باشد؛ بلکه شاید بتوان گفت هیچ صفحهای از صفحات نورانی قرآن را نمیتوان سراغ گرفت، مگر آنکه جلوهای از این موضوع در آن نمایان است و تابلویی از جبههآرایی مظاهر حق و باطل در برابر هم در آن به تصویر درآمده است.
مقابله در قرآن
یکی از جلوههای زیبا و باشکوه قرآن، مقابلههای نغز و حکیمانه آن است که از یک سو باعث جذابیت بخشیدن به کلام وحی گردیده و از سوی دیگر در تبیین حقایق و پرده برداشتن از معارف ژرف، نقشی بیبدیل ایفا نموده است.
قرآن کریم مشحون از تعابیر و تصاویری است که در آنها دو حقیقت در مقابل یکدیگر به نمایش در آمدهاند و این رویارویی صحنهها با یکدیگر، نقش مۆثری در تأثیرگذاری بر مخاطب و برانگیختن نیروی فکر و عاطفه او ایفا میکند؛ زیرا بدیهی که ارائه یک صحنه در مجالی خاص، نخواهد توانست همان تأثیری را از خود به جای بگذارد که در رویارویی آن صحنه با طرف مقابلش پدید میآید؛ ضمن اینکه این فرصت را به مخاطب نیز میدهد تا با شناخت هر دو جبهه به مقایسه بین آن دو با یکدیگر بپردازد و به انتخاب آگاهانه یکی از آن دو مبادرت نماید. (1)
تقابل خدا و سایر مظاهر هستی
بسیاری از صفات است که در ما انسانها و موجودات دیگر غیرقابل جمع است و به صورت صفات متضاد جلوه میکند؛ برای مثال اگر کسی نفر اول صف باشد، دیگر نفر آخر نخواهد بود. این مسئله برای این است که وجود ما محدود است و یک وجود محدود جز این نمیتواند باشد، اما هنگامی که از صفات خدا سخن به میان میآید، اوضاف دگرگون میشود و ظاهر و باطن و آغاز و انجام با هم جمع میشوند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»؛ «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن». (2)
اینک به نمونههایی از صفات سلبی و ایجابی خداوند در مقابلههای گوناگون اشاره میکنیم:
نگارنده ایمان در دلها: «أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ»؛ «در دل اینهاست كه [خدا] ایمان را نوشته». (3)
بازدارنده دلها از ایمان: «أُوْلَئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ»؛ «اینان همانانند كه خدا بر دلهایشان مهر نهاده است». (4)
زینتگر ایمان در دلهای مۆمنین: «وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ»؛ «لیكن خدا ایمان را براى شما دوستداشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست». (5)
زینتگر بدیها در دلهای کفار: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یُۆْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ»؛ «كسانى كه به آخرت ایمان ندارند كردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم». (6)
مددرسان به مۆمنین: «أَنِّی مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِینَ»؛ «من شما را با هزار فرشته پیاپى یارى خواهم كرد». (7)
مددرسان به گمراهان: «قُلْ مَن كَانَ فِی الضَّلَالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا»؛ «بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مدد میکند». (8)
زاینده ایمان: «وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى»؛ «و خداوند كسانى را كه هدایتیافتهاند بر هدایتشان مىافزاید». (9)
فزاینده گمراهی: «فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا»؛ «در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود». (10)
رفعتبخش: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»؛« خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند». (11)
خوارکننده: «وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ»؛ «و هر كه را خدا خوار كند او را گرامىدارندهاى نیست». (12)
رئوف و مهربان: «وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَۆُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ «و در حقیقتخدا [نسبت] به شما سخت رئوف و مهربان است». (13)
سختکیفر: «أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ «خدا سختكیفر است». (14)
القاگر محبت: «وَأَلْقَیْتُ عَلَیْكَ مَحَبَّةً مِّنِّی»؛ «و مهرى از خودم بر تو افكندم». (15)
القاگر دشمنی: «وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»؛ «و تا روز قیامت میانشان دشمنى و كینه افكندیم». (16)
پاداش دهنده: «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «و بهتر از آنچه مىكردند پاداششان مىدهیم». (17)
عقوبتکننده: «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «حتما آنها را به بدتر از آنچه مىكردهاند جزا مىدهیم». (18)
حسابگر آسان: «فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا»؛ «بزودىاش حسابى بس آسان كنند». (19)
حسابگر سخت: «فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا»؛ «و از آنها حسابى سخت كشیدیم». (20)
عزتبخش: «وَتُعِزُّ مَن تَشَاء»؛ «و هر كه را خواهى عزت بخشى». (21)
ذلتبخش: «وَتُذِلُّ مَن تَشَاء»؛ «و هر كه را خواهى خوار گردانى». (22)
گسترنده روزی: «اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ»؛ «خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده مىگرداند». (23)
تنگگیرنده: «وَیَقَدِرُ»؛ «یا تنگ مىگرداند». (24)
خداوند مهر: «وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»؛ «و [بدانید] كه خدا آمرزنده مهربان است». (25)
خداوند قهر: «أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛ «خدا سختكیفر است». (26)
تقابل ایمان و کفر
مقصود از ایمان تنها یک شناخت ذهنی نیست؛ بلکه منظور ایمانی صادقانه و عمیق به خدا و مقدسات و تمامی ارزشهای متعالی است که زنگار شک و تردید و سایر آفات و آلودگیها آن را تیره نساخته و به سرحد جزم و یقین رسیده باشد.
در مقابل قرآن از کسانی یاد میکند که تنها لاف ایمان میزنند، اما آثار حقیقی و راستین در زندگی فردی و اجتماعی آنان مشهود نیست و با روح و حقیقت ایمان بیگانهاند.
اینک به نمونههایی از تقابل این دو گونه ایمان که رویاروی هم قرار گرفتهاند، اشاره میکنیم:
ایمان راستین: «وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا»؛ «و تو جز براى این ما را به كیفر نمىرسانى كه ما به معجزات پروردگارمان وقتى براى ما آمد ایمان آوردیم». (27)
ایمان پوشالی: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُۆْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا»؛ « [برخى از] بادیهنشینان گفتند ایمان آوردیم بگو ایمان نیاوردهاید لیكن بگویید اسلام آوردیم». (28)
ایمان قلبی: «قَالَ أَوَلَمْ تُۆْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی»؛ «فرمود: مگر ایمان نیاوردهاى؟ گفت: چرا، ولى تا دلم آرامش یابد». (29)
ایمان زبانی: «مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُۆْمِن قُلُوبُهُمْ»؛ «آنانكه با زبان خود گفتند ایمان آوردیم و حال آنكه دلهایشان ایمان نیاورده بود». (30)
ایمان اختیاری: «إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ»؛ «من به پروردگارتان ایمان آوردم [اقرار] مرا بشنوید». (31)
ایمان اضطراری: «إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ»؛ «وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم». (32)
ایمان سودمند: «إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْیِ»؛ «مگر قوم یونس كه وقتى [در آخرین لحظه] ایمان آوردند عذاب رسوایى را در زندگى دنیا از آنان برطرف كردیم». (33)
ایمان بیفایده: «فَلَمْ یَكُ یَنفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا»؛ «و[لى] هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند دیگر ایمانشان براى آنها سودى نداد». (34)
ایمان عاشقانه: «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ»؛ «كسانى كه ایمان آوردهاند به خدا محبت بیشترى دارند». (35)
ایمان عاقلانه: «وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ عَضُّواْ عَلَیْكُمُ الأَنَامِلَ»؛ «و چون با شما برخورد كنند مىگویند ایمان آوردیم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مىگزند». (36)
ایمان دائمی: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا»؛ «ریشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست». (37)
ایمان موقتی: «وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ»؛ «و مىگویند به خدا و پیامبر [او] گرویدیم و اطاعت كردیم آنگاه دستهاى از ایشان پس از این [اقرار] روى برمىگردانند». (38)
پینوشت ها:
1. حمید محمدقاسمی، رویارویی صحنهها در قرآن، ص 27.
2. حدید: 3.
3. مجادله: 22.
4. محمد: 16.
5. حجرات: 7.
6. نمل: 4.
7. انفال: 9.
8. مریم: 75.
9. مریم: 76.
10. بقره: 10.
11. مجادله: 11.
12. حج: 18.
13. حدید: 9.
14. انفال: 25.
15. طه: 39.
16. مائده: 64.
17. عنکبوت: 7.
18. فصلت: 27.
19. انشقاق: 8.
20. طلاق: 8.
21. آلعمران: 26.
22. همان.
23. رعد: 26.
24. همان.
25. مائده: 98.
26. همان.
27. اعراف: 126.
28. حجرات: 14.
29. بقره: 260.
30. مائده: 41.
31. یس: 25.
32. یونس: 90.
33. یونس: 98.
34. غافر: 85.
35. بقره: 165.
36. آلعمران: 119.
37. آلعمران: 7.
38. نور: 47.
زهرا رضاییان
بخش قرآن تبیان