تبیان، دستیار زندگی
در مقاله گذشته گفتیم که بعد از جنگ جهانی دوم، دیدگاهی نوین در برخورد با آثار هنری به وجود آمد که بیش از آنکه مفاهیم هنری و نظریات متعالی را در هنر دنبال کند ، به دنبال استفاده از مواد گوناگون ساخته شده به دست انسان، در آثار مدرن بود. این نوع از هنر را هنر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنرمندان هنر غیرصوری


در مقاله گذشته گفتیم که بعد از جنگ جهانی دوم، دیدگاهی نوین در برخورد با آثار هنری به وجود آمد که بیش از آنکه مفاهیم هنری و نظریات متعالی را در هنر دنبال کند ، به دنبال استفاده از مواد گوناگون ساخته شده به دست انسان، در آثار مدرن بود. این نوع از هنر را هنر غیرصوری می نامند. در این نوشتار به این مبحث خواهیم پرداخت که هنرمندان و منتقدین آثار هنری چگونه در بسط این دیدگاه کوشیدند.

هنرمندان هنر غیرصوری

زیبایی شناسی کنش یعنی چگونگی اثرگذاری بر جهان به واسطه ی قدرت بیان موجود در حالت، که دغدغه ی مشترک میان این هنرمندان بود در توجه ویژه ای که آنها به ناهمخوان ترین مواد داشتند خلاصه می شد. آنها این مواد را هم چون عناصری دارای قابلیت های معنایی و احساسی فوق العاده در نظر می گرفتند .

مواد به کار رفته به دلیل ویژگی های ریخت شناسی شان و نیز تنش های تصویری متفاوتی که آنها را از هم متمایز می کرد، انتخاب می شدند.

در این دیدگاه، مواد گوناگونی نظیر کیف های کنفی، گلوله های رنگی، تراشه ها ، روی هم قرار دادن لایه های متعددی از مواد که در اثر ارائه می شدند، به ابزارهای زبان هنری جدید تبدیل شدند.

هر ماده تاریخچه و شکل تحقق یافته ی خود را دارد، و بنابراین بیان جریان وجودی خویش از یک وضعیت و یک زبان است.

آثار هنرمندان غیرصوری هم چون لایه های زمین شناسی، دگرگونی های جهان و تحولات هنرمندان را با استفاده از ارتباطات موجود میان مواد و تنش های نشانه های تصویری نشان می داد.

هنرمندان هنر غیرصوری

"دوبوفه" تصاویری را پیشنهاد می کرد که از واقعیتی فیگوراتیو نشات گرفته بود، با این وجود شخصیت هایش موجوداتی بودند که از نشانه هایی اثرگذار و عجیب خلق می شدند، و "نشانه-تصویر" هایی محسوب می شدند که با شکل دهی به ماده بر آن اثر می گذاشتند تا خود را چنان که هست، آشکار کند. دکور و فیگور هر دو از یک ماده، یک نوشتار و واژگان فرضی زاییده می شدند و با گونه ای طنز از نقاشی متمایز می شدند.

برعکس، "تاپی یس" در کارهای خود تشویش را عاریت گرفته؛ نشانه ای که در ماده رسوخ می کند تا آن را چنان که هست، تعریف کند.

هنرمند هر ماده ی به کار رفته در اثر نظیر مجسمه ی گچی، میله ی چوبی، صلیب را که بادستان خود می سازد، برای بیان این مفهوم به کار می گیرد که خود ماده، به مثابه نشانه ای در اثر است؛ نشانه ای از یک وجود تراژیک و "منفی" که تابلوی نقاشی تنها بازنمودی ساده از آن نیست، بلکه نوعی ضدتابلو محسوب می شود که مانند "افق در سیاهی" (1960م.) وجود تراژیک در تمامی ابعاد آن مشاهده می شود.

در این دیدگاه، مواد گوناگونی نظیر کیف های کنفی، گلوله های رنگی، تراشه ها ، روی هم قرار دادن لایه های متعددی از مواد که در اثر ارائه می شدند، به ابزارهای زبان هنری جدید تبدیل شدند.

از نظر "بوری" نیز مساله ی مذکور حائز اهمیت بود. آثار وی که با کیف های کنفی، تکه های چوب، کاغذ یا پلاستیک سوخته ساخته می شدند، سعی در تغییر شکل ماده به منظور بازنمایی ماهیت، ویژگی های فرمی ، رنگی و احساسی آن داشتند و نمی خواستند چیزی ورای ماده را نمایش دهند. بوری در خلق تابلوهای خود از آثار سوختگی مواد و تغییر حالت آن ، مدد جست.

هنرمندان هنر غیرصوری

برای "بوری" یک تابلو، خود، ماده ای بود که به منزله ی فرم-ماده خودنمایی می کرد. رفوها، سوختگی ها، تکه پاره های مواد گواه سعی و تلاشی مداوم بودند.

در ایتالیا، به سال 1952م. گروه "هشت نقاش" 1به دور منتقد هنری به نام "لیونلو ونتوری" گرد آمدند؛ او برای خروج از تعارض مجادلات میان واقع گرایان و انتزاع گرایان تصمیم گرفت گونه ای نقاشی را پیشنهاد کند که به واسطه ی خطوط، رنگها و نیروی دورنی اش موجودیت می یافت.

"ودورا " بیش از سایرین به واسطه ی آثارش که وام گرفته از حالات خشن بودند، بر تلاش در جهت گسترش رابطه ای مبتنی بر شناخت عمیق از جهان تاکید می کرد.

توضیح تصویر:

1- اثر ژان فوتریه، کالبد، 1946

2- اثر ژان دوبوفه، زن اشرافی، 1961

3- اثر آلبرتو بوری، رز پلاستیکی، 1966

پی نوشت:

1- شامل هنرمندانی چون افرو، رناتو بیرولی، آنتونیو کورپورا، ماتیا مورنی، انیو مورلوتی، جوزپه سن تومازو، جولیو تورکاتو و امیلیو ودووا

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

شورشیان هنر قرن بیستم، لوردانا پارمزانی، ترجمه مریم چهرگان و میرعابدی

تاریخ هنر مدرن آرناسون

در جستجوی زبان نو، رویین پاکباز

مطالب مرتبط:

به سوی آوانگارد

تحقق طرح معاصر