جنگ 1400 ساله ما
دلنوشتههای همسر شهید نیلی
«4 ساله بودم که برای اولین بار ترس از مردن را حس کردم، زمانی که پدرم مأموریت بود و من و مادر و برادر کوچکترم، چند کیلومتر دورتر از خط مقدم در اسلام آباد غرب زندگی میکردیم.»
آن زمان که هواپیماهای عراقی بی هدف مناطق مسکونی را بمباران میکردند و من و برادرم در کمد خانه پنهان میشدیم تا از انفجار در امان بمانیم.
لرزش بدن مادرم و ذکرهایی که او میخواند ما را متوجه چیز غریبی میکرد، متوجه مفهومی غیر از زندگی. دو ماه تمام در بیمارستانها دنبال جنازه پدرم میگشتیم و مادر جوان 23 سالهام قویتر از آن بود که خسته شود و بگذرد و برود در خانه امنمان در شمال زندگی کنیم.
مادرم همپای پدرم به جبهه میآمد و من و برادرم نیز به دنبال آن دو، کسی از ما نمیپرسید میآیید یا میخواهید بمانید؟ و ما در ذهنهای کوچکمان تصور میکردیم زندگی همین است؛ یعنی جنگیدن برای پیروزی.
20 سال از آن روزهای نه چندان شیرین میگذرد، خاطرات هواپیماهای عراقی که در فاصله کمی از سطح زمین مردم را به رگبار میبستند همچنان گوشههای تاریکی از ذهن مان را اشغال کرده است.
20 سال گذشت ما تازه معنای مخالفت را فهمیدیم، معنای استقلال رای، معنای صلح، معنای دنیای بدون مبارزه، بدون خون، بدون جنگ، زندگی آرام بود و ما همچنان شعارهایی را که اندیشمندان غربی در ذهنمان فرود کردند بلغور میکردیم: آزادی حق ماست، چرا باید با دنیا جنگید؟ چرا ساز مخالف میزنیم؟ تا کی مبارزه، تا چه وقت جنگ تا کجا مخالفت، تا چه زمانی تحریک؟ تا همین چند وقت پیش، سقوط هواپیمایی C-130 ارتش جمهوری اسلامی ایران و به دنبال آن سقوط هواپیمای فالکن سپاه.
جنگ ما تنها 27 سال نیست که آغاز شده است، 1400 سال است که برای احیای حق خود میجنگیم و اگر دخترک عمری به درازای نوح داشت، حاضر بود تمام عزیزانش را برای پیروزی در جنگی نابرابر میان حق و باطل قربانی کند
به پیشواز جنگ میرود!
زندگی آرام، شیرین، سراسر عشق او در 15 آذر 1384 ویران شد، همسر دخترک 4 ساله دیروز یکی از خبرنگارانی بود که برای پوشش بزرگترین مانور ارتش در بعد از انقلاب راهی چابهار بود، سفری بی بازگشت... دخترک باز هم ناخواسته در جنگ شرکت کرد جنگی بدون کلاه، بدون پلاک و حتی بدون اسلحه.
دخترک 4 ساله دیروز آنقدر میفهمد که نه نقص فنی هواپیما و نه عدم هدایت درست خلبان علت سقوط بود. او میداند که 27 سال است که تحریم هستیم، او میداند ما هنوز میجنگیم.
دختر 4 ساله دیروز دیگر با اعتراض از پدر و مادرش نمیپرسد چرا تاوان جنگی را که شما شروع کردهاید جوانی مثل من باید پاسخگو باشد؟ دختر 4 ساله دیروز میداند این جنگ قدمتی به اندازه زمان دارد و بشریت!
میداند که همان زمان که قابیل، هابیل را کشت جنگ بین خیر و شر حق و باطل شروع شد و تا دنیا، دنیاست و بشر زنده است این جنگ ادامه دارد.
جنگ ما تنها 27 سال نیست که آغاز شده است، 1400 سال است که برای احیای حق خود میجنگیم و اگر دخترک عمری به درازای نوح داشت، حاضر بود تمام عزیزانش را برای پیروزی در جنگی نابرابر میان حق و باطل قربانی کند.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری ایکنا