تبیان، دستیار زندگی
وقتی ما منتقد ادبی بودن را شغل تعریف نمی کنیم قطعا نقدنویسی به حاشیه نویسی و امری تفننی تبدیل می شود چنین نقدی هم مسلما جدی گرفته نمی شود به منتقد بودن نه تنها باید به عنوان یک شغل نگاه شود بلکه باید این ضرورت نقدنویسی در جامعه ما به شکل جدی نهادینه شود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد ادبی ناموزون راه می رود

گفت وگو با محمود معتقدی شاعر و منتقد ادبی


وقتی ما منتقد ادبی بودن را شغل تعریف نمی کنیم قطعا نقدنویسی به حاشیه نویسی و امری تفننی تبدیل می شود چنین نقدی هم مسلما جدی گرفته نمی شود به منتقد بودن نه تنها باید به عنوان یک شغل نگاه شود بلکه باید این ضرورت نقدنویسی در جامعه ما به شکل جدی نهادینه شود

نقد ادبی ناموزون راه می رود

محمود معتقدی شاعر و منتقدی است که سال هاست با کتاب انس و الفت داشته است. معتقدی را می توان شاعری دانست که نقد ادبی را با نوشتن همزمان به جلو برده است خودش می گوید: «سال نخستین مقاله ام را که نقدی به یکی از رمان های محمود دولت آبادی بود، در کیهان به چاپ رساندم و در ادامه کم کم پایم به فضای نقد ادبی باز شد.» معتقدی از اوایل دهه 60 به صورت جدی به دنیای شعر وارد شد شعرهایی که بیشتر در فضای نیمایی متولد شده است. شاعری که سال هاست با نقد مانوس است بهترین گزینه ای است که می توان درباره آسیب شناسی نقد ادبی در ایران با او به گفت وگو نشست. معتقدی پروسه نقد ادبی را معلول بحران فرهنگی دانسته ومی گوید: «مسئله این است که نگرش حرفه ای نسبت به نقد در جامعه وجود ندارد و منتقد ادبی نیز تربیت نمی شود.اگر نقد ادبی در جامعه دارای جایگاه باشد رسانه های گوناگون اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها می توانند نقدهای خوب و مفیدی را برای جامعه ادبی کشور تولید کنند و به عبارت دیگر در چرخه ادبی نقد دارای جایگاه باشند اما زمانی که فضای فرهنگی جامعه به سوی تربیت منتقد نمی رود ابزار لازم نقد به پیگیری ها وخواسته های شخصی منتقد محدود می شود.» در گفت وگوی پیش رو مشکلات نقد ادبی در ایران را بررسی کردیم که بخش هایی از آن را در ذیل می خوانید.

کارشناسان عوامل مختلفی را برای نهادینه نشدن نقد ادبی در ایران بر می شمارند. به نظر شما نقد ادبی در ایران حالا در چه جایگاهی ایستاده است؟

متاسفانه نقد ادبی هنوز در ایران در قالب یک حرفه ننشسته است.یکی ازدلایل مهم این موضوع نیز این است که دلایل وجودی و تاثیرات مهم نقد ادبی هنوز برای ما روشن وآشکار نشده است. دلیل اصلی شکل گیری فرایندی به نام نقد ادبی در همه جای دنیا نقش آفرینی نقد ادبی بین مخاطب و خالق اثر است. شکل دادن این ارتباط دو طرفه توسط نقد،سبب می شود گوشه های تاریک یک اثر باز شود و ناگفته های یک اثر هنری بیان شود. این تعریف ساده ترین جایگاه نقد ادبی در همه جای دنیاست که متاسفانه در جامعه ایران با ناموزونی و با مشکل مواجه شده است. دلیل دیگر ناشناخته بودن نقد و جایگاه منفعل نقد ادبی در جامعه ما این است که منتقدان ادبی هنوز با ابزارها و دانش نقد به شکل آگاهانه آشنا نیستند. از سوی دیگر در جامعه ما فضای فرهنگی که به صورت مستمر به تربیت منتقد بپردازد وجود ندارد. تمامی این مسائل دست به دست هم می دهد وجایگاه نقد را افول می دهد.

با این وجود منتقدانی که هر روز در مطبوعات یا رسانه ها به نقد آثار ادبی می پردازند کم نیستند ودر همه جا به چشم می خورند. روزنامه نگارانی که درکسوت منتقد ان ظاهر می شوند، حالا کم نیستند. آیا این موضوع نیز آسیبی برای جایگاه نقد به شمار می آید؟

به نظر من مسئله فراتر از این حرف هاست. مسئله این نیست که چه کسانی می توانند به نقد ادبی بپردازند و چه کسانی این جایگاه را ندارند. مسئله این است که نگرش حرفه ای نسبت به نقد در جامعه وجود ندارد و منتقد ادبی نیز تربیت نمی شود.اگر نقد ادبی در جامعه دارای جایگاه باشد رسانه های گوناگون اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامه ها می توانند نقدهای خوب و مفیدی را برای جامعه ادبی کشور تولید کنند و به عبارت دیگر در چرخه ادبی نقد دارای جایگاه باشند. اما زمانی که فضای فرهنگی جامعه به سوی تربیت منتقد نمی رود ابزار لازم نقد به پیگیری ها وخواسته های شخصی منتقد محدود می شود وتربیت حرفه ای منتقدان جنبه عملی پیدا نمی کند در این شرایط نقد ادبی به شکلی ناموزون همانند تکه پارچه ای که به لباسی دوخته شده باشد به راه خود ادامه می دهد، بی آنکه تاثیر خاص یا قابل توجهی بر جریانات ادبی داخل کشور بگذارد.در این شرایط نقد ادبی دچار یکسری آفات می شود. باند بازی،ایجاد فضای دوستی یا دشمنی به جای قضاوت حرفه ای آثار سبب می شود که ماهیت نقد ادبی به طور کلی جدی گرفته نشود.این روند آسیب زا تا بدان جا پیش می رود که عده ای به سبب وجود این شرایط نقد ادبی را اساسا بی معنا و گاه سبب مزاحمت تلقی کنند.

همچنان که اشاره کردم فضای بحران نقد ادبی در جامعه ما به بحران فرهنگی گره می خورد و این دو موضوع به شکل جدی و متقابل بر یکدیگر تاثیر گذارهستند. نبود تعامل جدی بین منتقد و مخاطب به سبب کم کاری های ما در حوزه فرهنگ به وجود می آید.

مشکلات نقد ادبی در جامعه از ضعف نظریه پردازی ادبی در ایران ناشی می شود برخی نیز براین باورند که پایه های نظریه های ادبی از غرب آمده است به کار نقد ادبی در ایران نمی آید و خود را بی نیاز از این نظریه ها می دانند. نظر شما دراین باره چیست؟

این نیز نگاه اشتباهی است که به ضعف نقد ادبی در ایران کمک کرده است. ادبیات داستانی مدرن در ایران با سیل آثار ترجمه شده به ایران وارد شده است. بنابراین بی نیاز دانستن خود از نظریه هایی که پایه نقد ادبی در ایران را بنا می کنند عملی و علمی و عاقلانه نیست. منتقد باید برای نقد به ابزار آن نیز مجهز باشد تا بتواند نقش خود را برای بررسی آثار تولید شده به خوبی ایفا نماید. منتقد برای اینکه بتواند نقد اصولی را به نگارش در آورد باید پایه های تئوریک مختلف را بشناسد و سپس بر پایه نگرشی که متعلق به خود اوست به نقد آثار گوناگون پرداخته و از رازهای ناگفته یک اثر پرده بردارد. منتقد برای رسیدن به این فضا باید از داده ها و آموزه های گوناگون بهره ببرد. بنابراین منتقدی که پایه های تئوریک قوی ندارد نمی تواند به تولید نقدهای مهم و موشکافانه بپردازد زیرا با ذهن خالی نمی توان به پردازش اثر هنری پرداخت.

اوضاع نامناسب نقد که می توان حتی آن را به بحران نقد ادبی ایران تعبیر کرد. نتیجه عملکرد غلط کدام دستگاه هاست؟ آیا ایجاد نکردن فضای مناسب آکادمیک این شرایط را رقم می زند یا مسئولان فرهنگی دستگاه های فرهنگی، مقصر این شرایط هستند؟

همچنان که اشاره کردم فضای بحران نقد ادبی در جامعه ما به بحران فرهنگی گره می خورد و این دو موضوع به شکل جدی و متقابل بر یکدیگر تاثیر گذارهستند. نبود تعامل جدی بین منتقد و مخاطب به سبب کم کاری های ما در حوزه فرهنگ به وجود می آید.نقص فضای آکادمیک ادبی در جامعه ما یکی از عواملی است که پایه های نقد ادبی در ایران را سست می کند. به دانشگاه های ما نگاه کنید ما چه اندازه کرسی های فعال برای شناخت بزرگان ادبیات تشکیل داده ایم؟به عنوان مثال آیا تا به حال کلاس های کارگاهی جدی برای شناخت شاملو یا دولت آبادی تشکیل داده ایم؟ مسلما تعداد این کلاس ها زیاد و قابل توجه نیست. جامعه ای که از فضای مناسب آکادمیک بهره مند نباشد مسلما در نقد ادبی نیز موفق و جدی عمل نمی کند. باید بگویم آسیب شناسی پروسه نقد ادبی در ایران یک موضوع چند سویه است و به عوامل مختلفی و زیادی ارتباط پیدا می کند. دانشگاه بخشی از این ماجراست.ضعف رسانه ای برای انتقال نقدهای خوب و مفید بخش دیگری از این آسیب هاست.نگرش غلط و اشتباه مسئولان فرهنگی به جایگاه نقد و نقادی ادبی، بخش دیگری از این پروسه آسیب شناسی است که هر کدام در جای خود قابل بحث وبررسی هستند. به عنوان مثال به عملکرد فرهنگسراهای ما نگاه کنید برای رونمایی از یک کتاب تا چه اندازه باید هزینه کرد؟حال آنکه در شرایط مطلوب همه باید از امکانات فرهنگسراها استفاده کنند و این فضاها باید به افزایش خلاقیت هنری کمک کند. آنچه در بسیاری از موارد فراموش می شود این است که نقد اثری که تولید می شود اگر به صورت حرفه ای و آگاهانه صورت بگیرد، لذت و درک هنری در جامعه ما دو چندان خواهد شد زیرا دیگر مخاطبان با هر اثر هنری با هر عنوان و محتوا راضی نمی شوند و این مسئله به کیفیت آثار تولید شده کمک می رساند.

اینکه ما منتقد بودن را به عنوان یک شغل نمی دانیم سبب نمی شود که پروسه ضعف نقدهای ادبی در کشور ما بیشتر شود؟

مسلما اوضاع مالی منتقدان نیز از جرگه این آسیب ها جدا نیست. وقتی ما منتقد ادبی بودن را شغل تعریف نمی کنیم قطعا نقدنویسی به حاشیه نویسی و امری تفننی تبدیل می شود چنین نقدی هم مسلما جدی گرفته نمی شود. به منتقد بودن نه تنها باید یک شغل نگاه شود بلکه باید این ضرورت نقدنویسی در جامعه ما به شکل جدی نهادینه شود.منتقد اگر باور کند که شغل او نقدنویسی است شب و روز کتاب می خواند و به شکل جدی به کار خود نگاه می کند اما وقتی این شرایط نیست نقدنویسی بیشتر جنبه شخصی پیدا می کند و به شکل جدی در نمی آید. بنابراین از امر تفننی هم نمی توان انتظار کار جدی داشت.

گام نخست برای خروج از بحران نقدنویسی به نظر شما چیست؟

بهترین راه برای خروج از بحران این است که یک اثر ادبی به صورت همزمان برای جامعه بازشناسی شود این شرایط سبب می شود که آثار ادبی و هنری در زمان خود شناخته شود و جامعه شرایط شنیدن و تجزیه و تحلیل نقد را پیدا کند. مسئولان و دستگاه های فرهنگی باید فضایی را مهیا سازند که نقد ادبی بهتر و در فضایی معتدل شنیده شوند و به راهکارهایی که منتقدان ادبی بیان می کنند گوش فرا داده شود. در این شرایط است که جریان فرهنگ پیشرفت می کند و ادبیات رو به جلو می رود.

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه تهران امروز- زهرا نوروزی