تبیان، دستیار زندگی
هنر غیرصوری یک جنبش ، مکتب یا گرایش نبود، بلکه حالتی روحی و شرایطی به مثابه هنر در گذار از هستی بود که از شروع دهه ی 1950م. اروپا را در نوردید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر غیرصوری


هنر غیرصوری یک جنبش ، مکتب یا گرایش نبود، بلکه "حالتی روحی" و شرایطی به مثابه هنر در گذار از هستی بود که از شروع دهه ی 1950م. اروپا را در نوردید.

هنر غیرصوری

این هنر کنشی در جهان و رویکردی "وجودی" بود که هنرمند را به سمت اثرگذاری و یافتن  ارتباط خویش با موادی سوق می داد که واقعیت به او عرضه می کرد.

هنر غیرصوری در حالی که خود را از طرح های فرمی، فیگوراتیو و هندسی رها می ساخت، گونه ای نقاشی کاملا مادی با مشخصات نشانه شناختی، و در برخی موارد حالت هایی را پیشنهاد می کرد که از خلال هنر به دنبال ارتباطی نو با جهان بود.

در اروپا بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم، به سرعت شرایطی به وجود آمد که در آن هنر پیش از آن که ابزار نظری و مداخله گر در واقعیت معرفی شود، تبدیل به کار یا عملی در جهان شد که از مواد استفاده می کرد. در این شرایط در میان پایان دهه ی 1940م. و در آغاز دهه ی 1950م. نوعی برداشت از هنر پدید آمد که "غیرصوری" نامیده می شد.

این رویکرد نزد بسیاری از هنرمندان ژاپنی مانند "کازوئو شیراگا"، "ییرو یوشیهارا"، "شوزو شیماموتو" و " سادامازا موتوناگا" نیز مشاهده می شود که در حدود 1950م. گروه "گاتای" و سپس گروه "هسیائو شین" را تاسیس کردند که گروه دومی در غرب کار می کرد.

علاوه بر رویدادی که آنها را کاملا جذب فضای غیرصوری می کرد، این هنرمندان بزرگ ترین  پیشگامان جنبش "پیشامد"1به شمار می آمدند.

آنها هنر را چون ابزاری در نظر می گرفتند که پس از سقوط نظریه های بزرگ و اهداف غایی دنیای غرب، قادر بود موضوع اثر را در جهتی عملی تر و عینی تر از نظریه پردازی به کار گیرد؛ و این کار را با دانش و شناخت صورت دهد.

هنر غیرصوری شرایطی فرهنگی و وجودی بود؛ حالتی که بیشتر از انسان  نشات گرفته تا از هنر ، لحظه ی وجودی که طی آن آفریده های هنری منتج از تجربیاتی متفاوت اما از لحاظ مفهوم هنری نزدیک به هم، گردهم آمدند.

آنها هنر را چون ابزاری در نظر می گرفتند که پس از سقوط نظریه های بزرگ و اهداف غایی دنیای غرب، قادر بود موضوع اثر را در جهتی عملی تر و عینی تر از نظریه پردازی به کار گیرد؛ و این کار را با دانش و شناخت صورت دهد.

هنر غیرصوری

"میشل تاپی یه " منتقد در 1951 نمایشگاهی در پاریس برگزار کرد و در آن به معرفی آثار "ژان فوتریه"، "ژان دوبوفه"، "پی یر سولاز"، "وُلز"، " ژرژ ماتیو" و " هانس هارتونگ" پرداخت و برای نخستین بار از هنر غیرصوری سخن گفت که در پی جستجویی تازه بود و خیلی زود در ایتالیا با "آلبرتو بوری" ، " امیلیو اسکاناوینو"، "انیو مورولوتی"، "امیلیو ودووا"، "افرو"، "جولیو تورکاتو"، "آرنالدو " و " جو پومودورو" ، " آجنوره فابری" و "سالواتوره اسکارپستا" و همزمان در اسپانیا با "آنتونی تاپی یس " و "آنتونیو سائورا" و نیز در آلمان با "میل شوماخر" دنبال شد.

در ایتالیا به ویژه بین سال های 1953 و 1955 منتقدی به نام "فرانچسکو آرکانجلی" گروهی از هنرمندان نظیر "انیو مورلوتی"، " پمپیلیو ماندلی" ، "واسکو بندینی" ، "سرجو واکی"، "ماتیا مورنی" و "آلفردو کیگینه" را گردهم آورد که به نقاشی غیرصوری می پرداختند، اما هدفشان پرداخت منظره از دیدگاه هستی شناختی بود.

توضیح تصویر:

1- اثر ژان دوبوفه، گاوی با بینی باریک، 1954

2- اثر آلبرتو بوری، گونی و قرمز، 1954

پی نوشت:

1- در مورد هنر پیشامد بزودی در مقاله ای جداگانه  بحث خواهیم کرد.

سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

شورشیان هنر قرن بیستم، لوردانا پارمزانی، ترجمه مریم چهرگان و میرعابدی

تاریخ هنر مدرن آرناسون

در جستجوی زبان نو، رویین پاکباز

مطالب مرتبط:

به سوی آوانگارد

تحقق طرح معاصر