شگفتی در هندسه ساختاری قرآن
قرآن که جلوهای از جمال بیمثال خدای نیکوخصال است 1، افزون بر معانی والا، مشحون از زیباییها و دلرباییهای بیکران است که جان و روان مخاطبان خویش را شاداب میسازد. به گواهی تاریخ و اذعان سخنشناسان، دوستان و بیگانگان، متن قرآن، در شیوایی و رسایی بیبدیل است. هندسه ترکیبی کلمات آن و سبک ویژه و نوبنیاد آن، نه پیشینهای داشته است و نه پسینهای.
زبان حقیقتگو و آوای دلربا، بشارات آرامبخش و هشدارهای بیدارگر، از قرآن چهرهای نمودار ساخته که نامآوران عرصه سخن در برابر آن شگفتی نمایند و بگویند: «این کتاب، نه شعر است و نه نثر؛ قرآن، قرآن است.»2
خالد بن عُقبه اموی پس از دو بار تقاضای قرائت قرآن از پیامبر گرامی اسلام و گوش سپردن به آیه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَن» 3 لب به اعتراف گشود که این سخن بشر نیست:
وَاللهِ إنّ لَهُ لَحَلاوَةً، و إنّ علیهِ لَطَلاوَةً، و إنّ أوَّلَهُ لَمُغدِقٌ، و إنّ آخِرَهُ لَمُثمِرٌ، و ما یقولُ هذا بَشر.
به خدا سوگند که از شیرینی و زیبایی خاصی برخوردار است. آغازش، بس گواراست و پایانش، پُربَروبار و این سخن بشر نیست.4
نزول قرآن، مقارن با شکوفاترین روزگار عرب و هنگام رونق فصاحت و بلاغت در زبان عربی و سرزمین عربستان است. هنروران قوم تازی، در ماههای حرام، برجستهترین شاهکارهای ادبی و فرهنگی خویش را در نمایشگاه فرهنگی-هنری بازار عکّاظ به نمایش میگذاشتند و داوران و ناقدان سخن، برترین نمونهها را گزینش و معرفی میکردند. آن برگزیدهها، بر دیوار کعبه آویخته میشدند و مایه مباهبات پدیدآورندگانشان به شمار میرفتند. هفت قصیده، مشهور به «مُعَلّقات سبع»، از: امرۆ القیس، طَرَفة بن العبد، زُهَیربن ابی سُلْمی، لَبید بن ربیعه، عَمرو بن کُلثوم، عَنْترة بن شَدّاد و حارث بن حِلِّزه،5 سرودههایی بودند که فراتر از آنها کلامی در ادب و هنرعرب نبود. وقتی قرآن فرود آمد و آوای آن به گوش چکامهسرایان و سخنشناسان رسید، سِحر بیان و محفلآرایی آن، چنان دلهای آنان را مسخّر ساخت که باشگاه ادبی آنان بیفروغ گردید.6
لبید، سراینده یکی از قصاید هفتگانه، وقتی با قرآن محمدی صلی اللَّه علیه و آله آشنا شد، آن سان دلداده آن شد که دیگر شعر نگفت و فرصت خویش را پیوسته در تلاوت قرآن به سر میکرد. وقتی از او پرسیدند که: چرا شعر نمیگویی؟ گفت:
با وجود قرآن، دیگر نمیتوانم شعر بگویم. اگر سخنْ این است، گفتههای ما همه هجو است. من آن اندازه از قرآن لذّت میجویم که بالاتر از آن، سخنی نمیشناسم.7
ولید بن مُغیره مخزومی، امیر سخن در میان مشرکان، وقتی سروش جانافزای کلام پروردگار را شنید، با تمام کینورزی و دشمنیاش با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و پیام او، ناگزیر، اعتراف کرد که این سخن، برتر از تراز سخن انسان است:
فَوَاللَّهِ ما هُوَ به شعرٍ وَ لا بِسِحرٍ و لا بِهَذّی جُنُونٍ، و اِنّ قَولَهُ مِن کَلامِ اللَّهِ... إنَّ لَهُ لَحَلاوَةً و إنَّ عَلَیهِ لَطَلاوَةً و إنَّ اَعلاهُ لَمُثمِرٌ و إنَّ أسفَلهُ لَمُغدِقٌ و إنَّه یَعلو و لا یُعْلی عَلَیهِ.8 به خداوند سوگند که آن، نه شعر، نه جادو و نه هذیان دیوانگی است. همانا گفته او از سخنان خداوند است. شیرینی و زیبایی خاصی دارد. فرازش پربار و برگ و فرودش گواراست. قرآن برتری مییابد، اما چیزی بر او برتری نمییابد.
این سخن، خشم مشرکان را برانگیخت و او را ناگزیر ساختند تا در نکوهش قرآن سخنی بگوید. از همین رو، آیهای در شأن او نازل شد:
«ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ * فَقَالَ إِنْ هَذَآ إِلَّا سِحْرٌ یۆثر 9؛ سپس پشت کرد و برتریجویی کرد و گفت : این جز جادویی اثرگذار
نیست. »
عتبة بن ربیعة، از بزرگان قریش برای آن که پیامبر را وادارد که از دعوی نبوّت دست بردارد، به محضر آن جناب آمد. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آیات آغازین سوره فصّلت را بر او تلاوت کرد. وقتی از مجلس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله باز گشت، اظهار داشت:
به خدا سوگند، سخنی شنیدم که تا کنون مانند آن را نشنیدهام؛ سخنی که شعر، سحر، کهانت و جز آن نیست؛ بلکه نبأ عظیم است. 10
زیباییهای ساحت رویین قرآن، تا بدان حد خیرهکننده و فراگیر بود که برجستهترین دشمنان قرآن چون ولید بن مغیرة، اخنس بن شریق و عمرو بن هشام را به استراق سمع شبانه وا میداشت.11 قرآن اشارتی گذرا به گوشایستایی همینان دارد:
«نَّحْنُ أَعْلَمُ به ما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوَی .12؛ ما میدانیم به آنچه گوش فرا میدهند. آن هنگام که به تو گوش میدهند، و نیز آن هنگام که به نجوا میپردازند».
و در همین حال برای پیشگیری از افسون جادویی آن، مردمان را از شنیدن آن بر حذر میداشتند:
«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لِهَذَا الْقُرْءَانِ وَ الْغَوْاْ فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُون. 13؛ آنان که کافر شدند، گفتند : گوش فرا ندهید و در آن لغو در اندازید، تا شاید شما چیره شویدد».زیبایی زبان قرآن و قدرت آن در تسخیر دلها، ویژه روزگاران کهن نبوده، بلکه امروز نیز بهترین زبانآوران عرب، چون: میخائیل نعیمه، جُبران خلیل جُبران و جُرج جُرداق را شیفته خود کرده است. گلدزیهر
مینویسد: «هیچ اثر ادبی در جهان، در شگفتی عظیم و بینظیری که قرآن برانگیخت، به پای آن نمیرسد».14
جان دیون پورت مینویسد: «قرآن، از نظر ادبی، شاعرانهترین اثر مشرقزمین، دربرگیرنده نثری موزون و مسجّع، به بلیغترین و فصیحترین صورت زبان عرب و نمونه اعلای آن زبان و مملو از درخشندهترین امثال و محکمترین تشبیهات است. با آیات پر طنطنهاش، ملکوت خداوندی را تصویر میکند. آهنگ و نوا و عباراتش در ترسیم بهشت و جهنّم، تکاندهندهاند و...».15
سیّدِ قطب میگوید: «تلاش اصلی من در مکتب قرآن همین است که جنبه هنری و ویژگیهای ادبی قرآن جلوهگر شود و اندیشهها، زیباییهای نهفته آن را دریابند... به نظر من، در آغاز نیز اَعراب از همین طریق، در حوزه جاذبه شکوه هنر قرآن قرار گرفتند و همین بیان زیبا بود که تا ژرفای احساس آنها نفوذ کرد و روانهاشان را برانگیخت».16
گردآوری شده در شبکه تخصصی قرآن تبیان
1. اعراف : آیه 180.
2. مرآة الاسلام، طه حسین : ص125 به بعد.
3. نحل : آیه 90.
4. ر. ک : ج 1 ص 370 ح 246 .
5. تاریخ ابن خلدون : ج1 ص580؛ الذریعه : ج13 ص392؛ معجم المطبوعات : ج1 ص1127.
6. مناهل العرفان : ج2 ص236.
7. الطبقات الکبری : ج6 ص33؛ تفسیر القرطبی : ج1 ص153.
8. تفسیر الطبری : ج29 ص195؛ المحرر الوجیز : ج5 ص395؛ قصصالانبیاء : ص317 - 318. گفتنی است بیشتر کتابهای تاریخی، این کلام را از ولید بن مغیره نقل کردهاند، امّا برخی این سخن را به خالد بن عتبه نسبت دادهاند که پیشتر گذشت. ممکن است وی، سخن ولید را تکرار کرده باشد. ر. ک : الاستیعاب : ج 2 ص 433؛ اُسد الغابة : ج 2 ص 90؛ الإصابة : ج 2 ص 210 .
9. مدّثّر : آیه 23 - 24.
10. السیرة النبویة، ابن هشام : ج1 ص189 - 190.
11. السیرة النبویة، ابن هشام : ج2 ص338؛ مجمعالبیان : ج6 ص256.
12. اسرا : آیه 47.
13. فصّلت : آیه 26.
14. العقیدة و الشریعة فی الاسلام : ص41.
15. عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن : ص91؛ اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب : ص42.
16. مشاهد القیامة فی القرآن : ص10.
برگرفته از کتاب: شناختنامه قرآن؛ محمد محمدی ریشهری