تبیان، دستیار زندگی
زبان و فرهنگ ایران قامتی دارد به بلندای ملتی بزرگ با ریشه‌هایی در اعماق تاریخ. فرهنگ ایرانی، فرهنگی است انسانی؛ پس ضرورتاً فرهنگی دینی و الهی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سقف فرهنگ مشرق زمین روی ستون زبان فارسی


زبان و فرهنگ ایران قامتی دارد به بلندای ملتی بزرگ با ریشه‌هایی در اعماق تاریخ. فرهنگ ایرانی، فرهنگی است انسانی؛ پس ضرورتاً فرهنگی دینی و الهی.

سقف فرهنگ مشرق زمین روی ستون زبان فارسی

بعد از آمدن اسلام به ایران، تفکر ایرانیان عمق و ژرفای بیشتری گرفت. نگاه‌ها عمیق‌تر شد، دل‌ها وسعت بیشتری گرفت و ادب ایران- بویژه پس از آمیزش با عرفان که آمیزشی مبارک و فرخنده بود- مجموعه‌ای شد از شاخصه‌هایی که امروز و در روزگار پست مدرنیسم و پساپست مدرنیزم و دهکده جهانی و داعیه‌های حقوق بشر، همچنان می‌تواند تمدن‌ها را به برادری بخواند و بر سر خوان گفت‌وگو بنشاند. این شاخصه‌ها عبارتند از : توحید؛ عشق؛ استمرار انسان تا ابد؛ عبودیت و تسلیم؛ رضا و توکل؛ انسان‌دوستی؛ احترام به دیگران؛ عدالتخواهی و ظلم‌ستیزی؛ هنر و زیبایی.

برای هر کدام از ادعاهای فوق چه شواهدی که نمی‌توان از عرفان و ادب و فرهنگ دینی ایرانیان استخراج کرد.

شهر سیمرغ عطار، دنیای پرجوش و خروش مولوی، مدینه عشق و تسامح حافظ و آرمانشهر اخلاقی سعدی و در افقی بس فراتر آرمان”¯های امام”¯علی(ع)، همه کم و بیش این اصول را فریاد می‌زنند و فرزندان آدم را بدان می‌خوانند. امروز در کنار ادعای لیبرالیسم که پیش‌تر از آن که جنبه انسانی داشته باشد، مضمونی است سیاسی و اقتصادی، ایران اسلامی با پشتوانه غنی دینی و معارف اهل بیت و فرهنگ و ادب فارسی، می‌باید بیش از پیش منادی اندیشه”¯های امام علی(ع) و آرمان‌شهر انسانی باشد.

پیوند زبان و فرهنگ

جاذبه و کشش‌های فرهنگ ایران اسلامی چه بسیار بزرگانی را که به کرنشی علمی نکشانده است. مستشرقان و کسانی که در میان هزارتوی فرهنگ ایران سرکی کشیده‌اند و دستی انداخته‌اند، اگر هم با شیطنت‌هایی همراه بود، با ستایش از فرهنگ ایران نیز غریب نبوده‌اند.

نگاهی کوتاه به گذشته‌های زبان فارسی، گذشته‌هایی که زبان فارسی همراه با فرهنگی مدعی و سرشار تا دوردست‌هایی باورنکردنی خیز برداشته بود، در این مجال هر چند کوتاه و کم‌حوصله ضروری می‌نماید.

گستره نفوذ زبان و فرهنگ ایران

ابن بطوطه، جهانگردی مغربی است که سفرنامه‌اش نزد اهل فن شناخته شده و نامدار است. از او نقل می‌شود که زمانی که در دربار پکن بسر می‌برده، در مجلس فرزند امپراتور غزلی از سعدی را می‌خواندند. از این روایت می‌توان به نفوذ فرهنگی و معنوی ایرانیان و پارسی‌زبانان تا آن مرزهای دور پی برد.

نیز گفته‌اند بر سنگ گوری در شمال سوماترا- از جزایر سوند در جمهوری اندونزی- پاره‌ای از غزل سعدی دیده می‌شود در ناپایداری دنیا.

در این مجال مناسب می‌نماید نیم‌نگاهی بیندازیم به برخی از سرزمین‌هایی که زبان فارسی سال‌ها در آن‌ها نفوذ داشته است:

زبان و ادبیات پارسی در آناتولی (آسیای صغیر)

ارتباط میان ایرانیان و مردمانی که در فلات آناتولی زندگی می‌کنند، قدمتی بلند دارد. پس از شکست پادشاه لودی (560-546ق.م) از کوروش، پادشاه هخامنشی (599-535 ق.م) و فتح ساردیس/ سارد، پایتخت آن، سراسر آسیای صغیر در قلمرو هخامنشیان بود تا روزگاری که دولت هخامنش توسط اسکندر از تخت قدرت فرو افتاد. پس از مرگ اسکندر، دو پادشاهی مستقل- یکی در کاپادوکیه و دیگری در پونتوس- در آسیای صغیر سر بر آوردند و هر دو خویش را از دودمان هخامنشی می‌خواندند. این پادشاهی‌ها چندین قرن، تا زمانی که در برابر امپراتوری روم تاب نیاوردند،‌ بر فلات آناتولی حکم می‌راندند.

نفوذ فرهنگ ایرانی به همین جا ختم نشد. پس از آمدن اسلام به ایران و پس از عبور از دوران گذری که برای خودیابی ملتی شکست‌خورده لازم به نظر می‌رسید، بار دیگر نفوذ فرهنگی ایرانیان را در آسیای صغیر شاهد هستیم.

تسلط سلجوقیان ترک‌زبان بر آسیای صغیر، نفوذ زبان و ادبیات فارسی را در آن خطه سرعت بخشید. اینان خود چنان متأثر از فرهنگ ایرانی بودند که پس از مدتی آسیای صغیر از کانون‌های فعالیت اهل فضلی شد که آثار خویش را به زبان پارسی می‌نگاشتند. علاءالدین کی‌قباد یکم، از حامیان جدی پارسی‌سرایان و پارسی‌نویسانی چون قانعی توسی، بها ولد و نجم‌الدین رازی، خود نیز به فارسی شعر می‌سرود.

ابن بطوطه، جهانگردی مغربی است که سفرنامه‌اش نزد اهل فن شناخته شده و نامدار است. از او نقل می‌شود که زمانی که در دربار پکن بسر می‌برده، در مجلس فرزند امپراتور غزلی از سعدی را می‌خواندند. از این روایت می‌توان به نفوذ فرهنگی و معنوی ایرانیان و پارسی‌زبانان تا آن مرزهای دور پی برد.

اساساً پس از توفان نکبت‌بار مغول، اگر پناهگاه امنی چون آسیای صغیر سلجوقی نمی‌بود شاید تاریخ زبان و ادب فارسی، تاریخی دیگر می‌یافت؛ تاریخی که قطعاً چنین پربار نمی‌بود.

پس از فروپاشی سلجوقیان و سربرآوردن دولت‌هایی کوچک چون دانشمندیان در سیواس و ملطیه، آیدینیان در مغرب آناتولی، ارتناییان در شمال شرقی آناتولی، گرمیانیان در کوتاهیه و قرامانیان در جنوب آناتولی مرکزی و کرانه مدیترانه، همچنان شاعران پارسی‌گو و نویسندگان پارسی‌نویس مورد حمایت و تشویق بوده‌اند؛ اگرچه دیگر زبان مردم ترکی شده بود.

پیش از به قدرت رسیدن عثمانیان، در آذربایجان و بخشی از آسیای صغیر- به عبارتی دیگر در مغرب ایران و شرق آسیای صغیر- ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو قدرتی را پی ریختند که گاه دامنه سلطه آن تا به عراقین و فارسی بسط می‌یافت و حتی یک بار تا به خراسان کشیده شد. این سلاطین نیز بیش از آنچه انتظار می‌رفت، به ادب فارسی علاقه نشان دادند. دربار آنان جایگاه منشیان و مورخان و ادبا و شاعران پارسی‌گو و پارسی‌نویس شد. چند تن از این سلاطین و حکمرانان حتی خود شاعر بودند و به پارسی شعر می‌سرودند.

دولت عثمانی از سال 699 هجری، با اعلام استقلال عثمانی اول آغاز شد. این دولت پس از سلجوقیان نخستین دولت نیرومند و یکپارچه‌ای بود که سراسر آسیای صغیر را تحت سلطه خویش درآورد. اینان نیز که وارث تمام ترقیات و اندوخته‌های ادبی روزگار سلاجقه روم بودند، همچنان مشوق زیان و ادبیات فارسی باقی ماندند.

زبان فارسی تا روزگاری دراز زبان رسمی دربار عثمانی بود. در باب نفوذ زبان و ادبیات فارسی در میان عثمانیان، نکته‌ای که بسیار وسوسه برانگیز است علاقه آنان به شاهنامه است.

گفته‌اند هنگامی که سلیم یکم در دشت چالدران با اسماعیل یکم صفوی می‌جنگید، در سپاه عثمانی شاهنامه خوانان با خواندن شاهنامه روحیه حماسی را در سربازان می‌دمیدند و آنان را به نبرد با ایرانیان تشویق می‌کردند.

با این که در دوره ادبیات دیوانی کم کم زبان ترکی عرصه را بر زبان فارسی تنگ می‌کرد و در دوره تنظیمات (1839- 1922م) – که آن را دوره خودآگاهی ادبیات ترکی خوانده‌اند- این امر شدت گرفت، نفوذ زبان و ادبیات فارسی هم چنان بسیار پررنگ بود. در دوره ادبیات دیوانی حتی به شاعرانی برمی‌خوریم با تخلص‌هایی چون سعدی، حاف1 فردوسی، جامی، نظامی و آثاری چون یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و اسکندرنامه.

گفته‌اند که در دوره‌هایی ادبیات دیوانی و ادبیات تنظیمات تا 75 درصد واژه‌هایی که در زبان ترکی به کار می‌رفت، فارسی بود.

همچنان که پیداست، میدان نفوذ زبان و ادبیات فارسی در آسیای صغیر و دربارهایی چون دربار عثمانیان، یک نفوذ فرهنگی و معنوی است.

زبان و ادبیات پارسی در شبه قاره هند

سابقه نفوذ زبان فارسی در شبه قاره هند را برخی از محققان به روزگار محمد بن قاسم ثقفی، داماد و پسرعم حجاج، می‌رسانند؛ این سخن راست باشد یا دروغ، سال‌ها بعد، از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، غزنویان که گویا مجال توسعه فتوحات را از سوی مغرب بر خود تنگ می‌دیدند، کوشیدند سرزمین وسیع و پرنعمت اطراف رودخانه سند را که در مشرق و جنوب شرقی متصرفات آنان بود، به چنگ آورند. اسلام همراه با زبان پارسی از طریق همین فتوحات و لشکرکشی‌ها- ازجمله 17 بار لشکرکشی سلطان محمود – به سرزمین سند وارد شد و از همان جا راه توسعه به دیگر بخش‌های شبه قاره هند- هندوستان، پاکستان و بنگلادش- را گشود و بدین ترتیب زبان فارسی که نخست با سلطه نظامی و سیاسی ترکان غزنوی پارسی‌زبان به شبه‌قاره را پیدا کرد، تقدس دینی نیز یافت؛ زبان پارسی زبان معرفت دینی نیز بود.

پس از غزنویان، متصرفات آنان در هندوستان به دست سلطان غوری و ممالیک آنان افتاد. ایشان نیز در حمایت زبان فارسی کوشیدند. بعدها نیز در قرن هفتم و هشتم ایرانیانی که می‌توانستند از تیغ خونریز مغول و فتنه‌های دیگری که در پی آن دامنگیر ملت ایران شد، بگریزند، به هند مهاجرت کردند؛ ایرانیانی از میان مردم عام و رجال خاص از بزرگان و اهل فضل.

بدین سان، از میانه قرن پنجم به بعد، در مراکز مهم حکومت سند و پنجاب و ولایات نزدیک به این نواحی زبان فارسی پا گرفت، ریشه دواند، به دیگر نواحی رخنه کرد، گسترش یافت و رایج و زبان علمی و فرهنگی و اداری سراسر هند شد و تا سال 1246ق/ 1830م که به فرمان فرماندار انگلیسی هند، زبان فارسی از رسمیت افتاد، همچنان زبان علم و فرهنگ و ادارات باقی ماند.

نفوذ زبان فارسی در اروپا

عثمانیان که تا دوره ادبیات دیوانی سخت متأثر از زبان و ادبیات فارسی بودند- و البته دراین دوره به گونه‌ای دیگر این تأثیر و نفوذ راه خود را ادامه داد- عامل مهمی در گسترش و نفوذ زبان پارسی در اروپا شدند. آنان که تا قلب اروپا تاختند و بخش‌های بسیاری از‌ آن قاره را به متصرفات خود افزودند، سببی مۆثر در این امر بودند. در مدارس شهرهایی، آثار ماندگار ادب فارسی چون کلیله و دمنه، انوار سهیلی، بوستان و گلستان سعدی و خمسه نظامی تدریس می‌شد. آثار ادب فارسی را ترجمه می‌کردند و بر آن شرح می‌نوشتند و در خلق آثاری به زبان خودشان از شاعران و نویسندگان فارسی پیروی می‌کردند.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه ایران- دکتربهاءالدین اسکندری- استادیار دانشگاه قم و جامعه المصطفی العالمیه