تبیان، دستیار زندگی
آنتوان چخوف یکی از نویسندگان شناخته شده و مهم دنیاست که آثارش به جهت نگاه روشنگرانه، بی پرده و عمیق به روابط انسانی جزء آثار ادبی شاخص دنیا محسوب می شود. در بین نمایشنامه های این نویسنده، «دایی وانیا» در کنار نمایشنامه های دیگری چون «باغ آلبالو»، «مرغ دری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دایی وانیا به روایت زنجانپور

نگاهی به نمایش ”‌دایی وانیا”‌ نوشته ”‌آنتوان چخوف”‌ و کارگردانی ”‌اکبر زنجان پور”‌


آنتوان چخوف یکی از نویسندگان شناخته شده و مهم دنیاست که آثارش به جهت نگاه روشنگرانه، بی پرده و عمیق به روابط انسانی جزء آثار ادبی شاخص دنیا محسوب می شود. در بین نمایشنامه های این نویسنده، «دایی وانیا» در کنار نمایشنامه های دیگری چون «باغ آلبالو»، «مرغ دریایی» و «سه خواهر» به عنوان آثاری که با نگاه به شرایط زندگی عادی و پیوند رفتار اشخاص به تحلیل روابط عمیق و اثرگذار انسان می پردازند، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.

دایی وانیا به روایت زنجانپور

ویژگی آثار چخوف این است که آنچه به ظاهر به عنوان مسائل کم اهمیت در زندگی اشخاص نمود دارد، منجر به شکل گیری یک اتفاق بزرگ و تاثیرگذار می شود. مضمون سرگشتگی عشق و غم و امید بشر در آثار چخوف بهتر از کار هر نویسنده دیگری نمود دارد. چخوف را به عنوان نویسنده آثار بی ماجرا می شناسند که با نگاه امپرسیونیسم و نشانه های پرمفهوم از وضعیت بشر، آن ها را نگاشته است.  خلاقیت و نبوغ این نویسنده پیشتاز، بدان جهت است که اهمیت شخصیت در آثار او بیشتر از واقعه و داستان است.

داستان نمایشنامه «دایی وانیا» در ارتباط با اشخاص یک خانواده است که در یک روستا و ملک متعلق به پرفسور سربایاکف ناچار در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند؛ در حالی که هر یک از آن ها نگاه متفاوتی به زندگی دارند. ایوان پترویچ یا همان دایی وانیا سال ها در ملک کار کرده، ولی زمانی که سربریاکف، بازنشسته و مالک جایی که همه در آن زندگی می کنند، تصمیم به فروش زمین می گیرد، یکباره درباره خود و زندگی اش دچار تردید می شود.  همه اشخاص در شرایطی قرار می گیرند که به نظر می رسد زندگی شان به وجود ملک و رابطه آن ها بستگی دارد.

پرداخت نمایشنامه با زبان شاعرانه و ایجاز خاص چخوف مفهومی نمادین دارد. چیزی که در پایان اثر به ما انتقال می یابد، القای تنهایی و جدایی غلبه ناپذیر موجودات انسانی در عدم درک و تفاهم یکدیگر است. در این درام، به ظاهر در زندگی اشخاص هیچ اتفاق مهمی شکل نمی گیرد، اما در عمق شخصیت ها دنیای دیگری می جوشد. اوج نمایشنامه در ظهور عشق سونیا و تنهایی دایی وانیا نمود پیدا می کند.  سرنوشت اشخاص با یک رویای بزرگ و یا رضایت از وضع موجود همراه است، اما وقتی قرار است تغییری در وضعیت زندگی اشخاص اتفاق بیفتد، یکباره آن ها درباره زندگی و چیستی خود دچار تردید می شوند. در پایان پرده چهارم، سونیا می گوید: « چاره چیست؟.... باید زندگی کرد. با دایی وانیا زندگی خواهیم کرد. شب ها و روزهای زیاد زندگی درازی که در پیش داریم و هر سرنوشتی که نصیبمان کند، با شکیبایی تحمل خواهیم کرد.» فاجعه بزرگ نمایش در پایان اثر شکل می گیرد. جایی که وضعیت غیر قابل پیش بینی شخصیت ها برای ما عیان می شود و حرف های سونیا امید برای آسایش است. آنچه آینده اشخاص را می توان در این مفهوم جستجو کرد.

اکبر زنجان پور در اجرای نمایشنامه «دایی وانیا» بر اساس ویژگی خاص این درام مبنای کارش را بر اهمیت و تحلیل شخصیت ها و رفتار آن ها گذاشته است. زندگی ساده و رفتار معمولی اشخاص بیشتر از هر چیز برای کارگردان اهمیت یافته است. نگاه اصیل و وفادارانه به متن چخوف را می توان در لایه های اجرایی این نمایش شاهد بود.

هارولد بلوم، استاد بزرگ شکسپیرشناسی، درباره چخوف می گوید: «کنش در نمایشنامه‌های او بی‌نهایت فکرشده و مطلقاً گریزناپذیر است. چخوف انگار واقعیت ساده‌تر و در دسترس‌تر از اشخاص را بازنمایی می‌کند. چخوف با ژرف‌نگری هنرمندانه خود، به سادگی به ما می‌آموزد که ادبیات شکلی از میل و شگفتی است.» اشاره هارولد بلوم به تاکید بر رفتارهای ساده انسانی در درام است که به شکل معمولی نمود دارد، اما همین رفتار کم اهمیت اتفاق مهم و بزرگ را برای شخصیت ها شکل می دهد تا غم بزرگ آن ها برای ما اهمیت پیدا کند. تحلیل بلوم از نمایشنامه "دایی وانیا" انعکاس نوعی رفتار ساده انسانی، اما با فرجام فاجعه انگیز است. طوری که مسائل به ظاهر کوچک به یک فاجعه بزرگ منجر می شوند. نگاه و تحلیل چخوف در این اثر تحلیل و تفسیر موقعیت وجودی انسان و وضعیت سردرگم او در زندگی است. نمونه این اندیشه، یعنی سوال شخصیت درباره خود و زندگی در داستان کوتاه این نویسنده یعنی «درشکه» به وضوح دیده می شود. در این داستان درشکه چی پیر بعد از مرگ فرزندش درباره خود و زندگی دچار غم بزرگی می شود، اما در «دایی وانیا» امید در اشخاص به عنوان نقطه اتکاء آن ها وجود دارد. سونیا در پایان می گوید: «ما آسوده خواهیم شد دایی وانیا» آنچه به آثار چخوف و به ویژه نمایشنامه "دایی وانیا" اعتبار و ارزش می دهد، اهمیت رفتار هر انسان برای خود و یا دیگری است. چیزی که به شخصیت های معمولی او جنبه قهرمانانه می دهد. برای همین مونولوگ پایانی سونیا را نمی توان فراموش کرد. در پایان اوج این تراژدی در حرف های این شخصیت است که یکی از مهم ترین گفتارهای شخصیت های نمایشنامه شکل می گیرد.

اکبر زنجان پور، هنرمند پیش کسوت تئاتر، در گروه «تئاتر فنی»، اساس کار خود و گروهش را اجرای شاهکارهای بزرگ ادبی دنیا قرار داده است. آثاری از هنریک ایبسن، یوجین اونیل، آرتور میلر و آنتوان چخوف که در طول سه دهه فعالیت هنری این گروه از سوی این کارگردان اجرا شده است. اجرای نمایشنامه های شناخته شده و آثار شاخص، نشان از اهمیت درام برای این کارگردان دارد. کارگردانی این نوع آثار به دلیل برداشت مخاطب و ارزش این نوع نمایشنامه ها، کار پرتلاش و البته پر ستیزی برای کشف و تحلیل و نبوغ دوباره است. چیزی که می تواند به تحلیل جدید و اجرای شایسته این آثار منجر شود.

دایی وانیا به روایت زنجانپور

اکبر زنجان پور در اجرای نمایشنامه «دایی وانیا» بر اساس ویژگی خاص این درام مبنای کارش را بر اهمیت و تحلیل شخصیت ها و رفتار آن ها گذاشته است. زندگی ساده و رفتار معمولی اشخاص بیشتر از هر چیز برای کارگردان اهمیت یافته است. نگاه اصیل و وفادارانه به متن چخوف را می توان در لایه های اجرایی این نمایش شاهد بود. کارگردان سعی ندارد بی دلیل به اثر یک بار معنایی شعارزده و یا روشنفکری را تحمیل کند. بازی های ساده و روان، طراحی حرکات و پرهیز از ایجاد شگفتی بصری نشان از توجه کارگردان به درک و دریافت مفهوم امپرسیونیسم اثر دارد. «فرانک مک مولان» در ارتباط با کارگردانی و تجربه دریافت اجرا برای تماشاگر نظریه قابل توجهی دارد. از نظر مولان ارتعاشات صوتی و تصاویر در نمایش بر قلب و مغز مخاطب تاثیر مستقیم دارد و تاثیر احساسی و عقلی بر جای می گذارد. آنچه تجربه تئاتری مخاطب شناخته می شود. در اجرای نمایش «دایی وانیا» دریافت مفهوم عشق، ترس، تردید و امید به تجربه حسی و عقلی مخاطب منجر می شود؛ تجربه ای که شیوه آگاهانه کارگردان در امپرسیونیسم جاری در متن رمزآمیز چخوف است. بازی کارگردان در نقش دایی وانیا یکی از مهم ترین ویژگی های نمایش است. دایی وانیا رفتاری معمولی و ساده دارد، اما در پایان به عنوان قهرمان این تراژدی ناگهان عصیان می کند. تجربه این بازیگر پیش کسوت در کارگردانی و بازی او در این نقش، حسرت سال ها دوری این هنرمند را در صحنه به ما یادآوری می کند. محسن حسینی در نقش پرفسور با حرکات ریز و گاهی اغراق شده تکمیل کننده این رابطه و هدایت صحیح کارگردان در صحنه است. هرچند برخی دیگر از بازیگران به نوعی با بازی غیرطبیعی و البته کلیشه ای سعی دارند یک شخصیت غیر ایرانی را در تجربه مخاطب باورپذیر کنند.

در طراحی صحنه وجود سازه هایی شبیه درخت با رنگ خنثی در کنار فضای الوار چوبی، که تا عمق جایگاه تماشاگر نفوذ دارد، می خواهد یک فضای عمومی از خانه و حیاط را به شکل گزاره ای به ما نشان دهد، اما در این طراحی نوعی تضاد در کاربرد مشهود است. در این شکل می توان خانه و زندگی اشخاص را باور کرد، اما این سازه های شبیه درخت با طراحی خشک و لوله، نوعی فضاسازی انتزاعی است که البته نشستن بازیگران در این مکان تا زمانی که نوبت بازی آن ها می شود، برای مخاطب در درک این محیط و صحنه نوعی سردرگمی ایجاد می کند. این شیوه، که بازیگران در زمانی که در صحنه کاری ندارند در مقابل تماشاگران نشسته اند، در بسیاری از صحنه ها توجه ما به نمایش را دچار مشکل می کند و آن فاصله گذاری مدنظر کارگردان به شیوه نمایش های  روایی و ایرانی، چندان با این اجرا هماهنگی ندارد.

گروه "تئاتر فنی" در اجرای نمایش «دایی وانیا» تجربه ای موفق را به صحنه آورده است. اهمیت و ارزش آثار یک نویسنده بزرگ چون آنتوان چخوف در اجرای زنده نمایش می تواند نمود بیشتری داشته باشد. آنچه می توان از اجرای این نمایش دریافت کرد، ارزش قابل توجه این درام است که با درک و نگاه اصیل گروه نمایش به ما انتقال می یابد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : ایران تئاتر / شهرام کرمی