تقدیر علمی، تقدیر عینی
نظر حكماء اسلامی و علمای امامیه در باب مسئله قضا و قدر كه دیدگاه حق و صحیح و كاملی است و برگرفته از منابع دینی و معارف اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ است، عبارت است از «امر بین الامرین» یعنی نه جبر به تنهایی و نه اختیار به تنهایی بلكه هر دوی اینها و هر كدام به جهت خاص خودش و به معنای خودش یعنی اینكه انسان در حدی مجبور و در حدی مختار است.
بحث سرنوشت انسان و مسئله قضا و قدر از مسائل دیرینهای است كه همواره بشر در قدیمالایام در تمام تمدنها به صورت یك مسئله شاخص و بارز با آن روبهرو بوده است. پس از ظهور اسلام در همان قرن اوّل هجری، در میان متكلمین اسلامی و حكماء بحث و گفتوگو در این مسئله رواج داشته است كه از آن زمان تا به حال، عقاید و آراء متفاوت و متضادی در این زمینه ارائه شده است، كه این خود سبب صفبندیها و كشمكشها و پیدایش فرقههای مختلف در جهان اسلام گردید تا آنجا كه برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علّت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضاء و قدر و مسئله سرنوشت قبلی دانستهاند.
آرای همین مسئله موجب پیدایش دو طرز تفكر و رواج آن در نیمه دوم قرن اول شد:
یك گروه قائل به اختیار و آزادی انسان شدند و به مفوّضه معروف گردیدند. در برابر این گروه، جمعی دیگر از متكلمین (اشاعره و اهل حدیث) معتقد به جبر شدند و اختیار و آزادی در اعمال و تعیین سرنوشت را از انسان سلب كردند.
البته نظر حكماء اسلامی و علمای امامیه در این باب كه دیدگاه حق و صحیح و كاملی است و برگرفته از منابع دینی و معارف اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ است، عبارت است از «امر بین الامرین» یعنی نه جبر به تنهایی و نه اختیار به تنهایی بلكه هر دوی اینها و هر كدام به جهت خاص خودش و به معنای خودش یعنی اینكه انسان در حدی مجبور و در حدی مختار است. به این معنا كه انسان، فاعل بالاستقلال نیست بلكه قدرت و حیات از طرف خداوند افاضه شده است، به نحوی كه اگر این فیض الهی از انسان در یك لحظه قطع شود، حیات و قدرت انسان از بین میرود، امّا انسان، بالتبع فاعل مختار است.
این بحث نیاز به بررسی دو مقوله قضا و قدر دارد که در این مقاله به بحث در مورد قدر می پردازیم:
معنای صحیح قدر
تقدیر به معنای اندازه گرفتن یا ایجاد اندازه كردن است. گاهی قضاء و قدر به صورت مترادفین به معنای «سرنوشت» به كار میرود. و با توجّه به مفهوم این دو، مرحله قدر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر، مرحله اندازهگیری و فراهم كردن اسباب و زمینهكاری است و مرحله قضاء مرحله پایان كار و یكسره شده كار است. (علامه طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحكمه، ج 3، ص 282 ـ 283، ترجمه: علی شیروانی)
با توجّه به این معنا منظور از تقدیر الهی این است كه خداوند متعال برای هر پدیدهای اندازه و حدود كمی و كیفی و زمانی و مكانی خاصی قرار داده است كه تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق مییابد. (مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج 1، ص 180(
در قرآن تقدیر، در بعضی از آیات تقدیر عام است و شامل جمیع مخلوقات خداست و «خلق كل شیء، فقدّر تقدیرا» (سوره فرقان،آیه 2( و همه چیز را آفریده و به اندازهاش مقرر داشته است و در جایی دیگر: «انّا كلّ شیءٍ خلقناهُ بقدرٍ» (سوره قمر، آیه 49( ما همه چیز را به اندازه آفریدیم.
امّا در بسیاری از آیات حتی تقدیرات خاص را هم بیان فرموده است: «انزلنا من السماء ماءً بقدرٍ» (سوره مۆمنون، آیه 18( نزول آب از آسمان با قدر و اندازه خاص است. و یا خیلی جزئیتر و شخصیتر «قدّرنا انما لمن الغابرین» (سوره حجر، آیه 60( یعنی مقرر كردیم كه همسر لوط از هلاك شدگان باشد.
و دهها آیاتی دیگر كه از آنها فهمیده میشود كه همه چیز مشمول تقدیر الهی است لكن تقدیر الهی تنها شامل امور غیر اختیاری و اشیاء خارجی نمیشود بلكه شامل افعال اختیاری انسان هم میشود برای روشنتر شدن بحث دانستن این مطالب ضروری است كه: تقدیر دو معنا میتواند داشته باشد:
1. ایجاد اندازه و چیزی را به اندازه ایجاد كردن، یا اندازه برای چیزی قرار دادن؛ 2. سنجش اندازه این دو معنا متناسب با دو نوع تقدیر است: 1. تقدیر علمی؛ 2. تقدیر عینی.
تقدیر علمی
منظور از این تقدیر این است كه خدا میداند كه هر چیزی در هر زمان و مكان به چه صورت تحقق مییابد. به عبارتی علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و نیز علم به وقوع حتمی آنها را قضاء و قدر علمی گویند. این معنا از قضاء و قدر علمی منافاتی با اختیار انسان ندارد، چرا كه خداوند از همان ابتدا هم مقدر كرده و هم علم دارد كه انسان با اختیار و اراده خود فلان فعل و عمل را چه خوب و یا بد را در فلان ساعت و مكان انجام میدهد یعنی چون خداوند میداند كه هر انسانی چه میكند به همان صورت كه انتخاب میكند در علم الهی آمده است و چون آن فعل به اختیار انجام میگیرد در علم الهی هم به صورت اختیار آمده است.
تقدیر عینی
به این معنا كه برای هر شیء در خارج، اندازهای ایجاد شود و حدود معین شود، اینجا دیگر علم مطرح نیست منظور مشخص كردن حدود و اندازههای وجود هر شیئی و اینكه در چه شرایطی و خصوصیاتی و در چه مجرایی باید تحقق یابد. مثلاً سخن گفتن باید از طریق دهان و به وسیله زبان و لبها صورت گیرد نه از طریق چشم. این قسم از تقدیر الهی هم منافاتی با اختیار آدمی ندارد زیرا همه موجودات عالم دارای حدود و قیود و مشخصههایی هستند و هیچ پدیده نامحدود نداریم و همینطور افعال اختیاری و غیراختیاری همگی دارای حدود و شرایطی است و همین سخن گفتن انسان كه نیاز به جهاز خاص خودش را دارد و باید شش و حنجره و زبان و لب و دندان و ... همگی سالم باشند ،گرچه این حرف زدن فعل اختیاری است امّا به این معنا نیست كه هیچ قید و شرطی نداشته باشد. زیرا اگر خدا یكی از اینها را از ما بگیرد قدرت بر همین بحث اختیاری هم نداشتیم. و همین طور است سایر اعمال و افعال اختیاری بشر كه تحت تقدیر الهی هستند و حتی همین قدرت اختیار و انتخاب و آزادی و تصمیمگیری از قبل پیش خداوند معین و مقدر شده است و افعال و اعمال انسانها را از طریق اختیار خود انسان مقدر كرده است.
چکیده:
تا اینجا به طو ر مختصر مسئله قدر را بررسی کردیم اما چون این بحث با بررسی مسئله قضا کامل می شود لذا در مقاله بعدی (دلایل وجدانی و عقلی اختیار انسان ) به طرح و توضیح قضا می پردازیم.
آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
سایت اندیشه قم
علی ربانی گلپایگانی - عقاید استدلالی
نهایه الحكمه، ج 3 (علامه طباطبایی)
آموزش عقاید، ج 1 (مصباح یزدی)