آخرش نفهمیدیم باید از خدا بترسیم یانه؟!
امام علی علیه السلام در حکمت 208 ترس از خدا را یکی از مراحل خودسازی و تکامل برمـیشمارند: من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف أمن، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم، و من فهم علم: هرکس به محاسبـ? خویشتن پردازد، سود برد و هرکس از خویشتن غفلت بورزد، زیانکار شود و هرکس ترسد (احتیاط کند) در امان باشد و هرکس عبرت بگیرد بینا گردد و هر شخصی که بینا شود به مقام فهم رسد و کسی که بفهمد به علم نایل گردد .
در این حکمت چند پله برای تعالی، معرفی شدهاست:
1. حسابرسی: غافل زیانکار است، چون حساب نفس خود را ندارد. در دنیای مادی هم اگر فردی بخواهد دست به کاری بزند باید حسابرسی داشتـهباشد تا ضرر نکند.
2. ترس: وقتی کسی از خدا بترسد، از دیگر ترسها، از جمله ترس از سایر مردم، ایمن مـیشود.
3. عبرت: بعد از ترس از خدا، انسان عبرت مـیگیرد، و این عبرت موجب گاهی مـیشود.
4. گاهی: فرد گاه، چشم دلش باز مـیشود، نه چشم سرش. همانگونه که امام صادق علیه السلام فرمودهاند که القلب هو العقل.
5. علم: عالم کسی نیست که کتاب و اخلاق مـیخواند و مـیداند، عالم اینها را مـیفهمد، عالم کسی نیست که خدا را اثبات مـیکند، عالم خدا را مـیفهمد.
حکمت 242 به میزان ترس از خدا مـیپردازد:
اتق الله بعض التقی و إن قل، واجعل بینک و بین الله ستراً و إن رق
تقوایی به خدا بورز، اگر چه اندک باشد و ما بین خود و خدا پردہای قرار بده اگر چه نازک باشد.
عده ای بسیار زیاد از خدا مـیترسند که نوعی افراط است، خدا ترس ندارد، مقام و نظارت خدا ترس دارد. در سوره الرحمن مـیخوانیم که و اما من خاف مقام ربه جنتان. خشم و قدرت و قهاریت خدا به مقام خدا برمـیگردد، نه به خود خدا.
در مراحل بعدی، وقتی به بندگی مـیرسیم، ترس از خدا به ترس از خود تبدیل مـیشود، و ترس از اعمال خود. خدا در قرن فرموده که هیزم جهنم، اعمال شماست.
در برابر خدا حیا داشته باشید ولو کم. حیایی که از ترس نشأت گرفتـه باشد یا موجب ترس از خدا شود، ارزش دارد. اگر در جاهایی که عتاب و عقاب ندارد حیا داشتـه باشیم، در زمانها و مکانهایی که لازم است حیا داشتـه باشیم، بهتر مـیتوانیم رعایت کنیم، چون قبلاً تمرین داشتـه ایم.
عده ای فکر مـیکنند که مرگ ترس دارد، اما مرگ تازه اول کار است. بعد از این دنیا به جایی مـیرویم که ابهام دارد، و همین ابهام باعث ترس مـیشود. لذا امیرالمۆمنین علیه السلام در خطبـه 183 به ترس از قیامت اشاره مـیکنند:
و انتم بنو سبیل، علـى سفر من دار لیست بذاركم، و قد اوذنتم منها بالارتحال، و امرتم فیها بالزاد و اعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علـى النار، فارحموا نفوسكم، فانكم قد جربتموها فی مصائب الدنیا
شما رهگذران گذرگاهـى از آن خانـه اید كه منزلگه جاودانـى شما نبود. برای شما اعلان كوچ از آن خانه داده شد و برای تهیـه توشه از آن خانه مأمور گشتـه اید. و بدانید برای این پوست نازك شما تحملـى بر آتش نیست، پس به نفوس خود رحم كنید؛ زیرا شما نفوس خود را در ناگواریهای دنیا آزموده اید (و بی طاقتـى آن را در مقابل مصائب دیده اید).
أفرأیتم جزع أحدکم من الشوکة تصیبه، و العثرة تدمیه، و الرمضاء تحرقه؟ فکیف إذا کان بین طابقین من نار. ضجیع حجر، و قرین شیطان! أعلمتم أن مالکاً إذا غضب علی النار حطم بعضها بعضاً لغضبه، و إذا زجرها توثبت بین أبوابها جزعاً من زجرته!
در برابر خدا حیا داشته باشید ولو کم. حیایی که از ترس نشأت گرفتـه باشد یا موجب ترس از خدا شود، ارزش دارد. اگر در جاهایی که عتاب و عقاب ندارد حیا داشتـه باشیم، در زمانها و مکانهایی که لازم است حیا داشتـه باشیم، بهتر مـیتوانیم رعایت کنیم، چون قبلاً تمرین داشتـه ایم
آیا تاکنون بیتابی و نالـه خود را در نتیجـه خاری که بر عضوی از شما بخلد و افتادنی که عضوی از شما را خون آلود نماید، و گرمای تندی که آن را بسوزاند، دیده اید؟ (مسلماً دیده اید و ناگواری این امور را مـیدانید) چه رسد به اینکه میان دو طبقه از آتش، همخوابـه سنگ آتشین و همدم شیطان قرار بگیرید. آیا مـیدانید هنگامی که مالک دوزخ بر آتش جهنم خشمگین شود، پاره ای از آن آتش پاره دیگر را بشکند و آن را هضم نماید. و موقعی که بر آن آتش نهیب بزند، مواد آتشین از اضطراب میان درهای دوزخ برجهند؟
برخی از مصیبتهای دنیا بسیار برای ما رنـجور است، و گاه ما را از دنیا سیر مـیکند، اما دردها و مصیبتهای این دنیا در مقابل دردهای آخرت هیچ است و اصلاً به حساب نمـی آید. منحوسترین، کثیـفترین، بدبوترین و زشـتترین موجود قیامت، شیطان است، بدترین و سخـتترین عذاب در روز قیامت همنشینی با این موجود است.
ایها الیفن الكبیر، الذی قد لهزه القتیر، كیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق، و نشبت الجوامع حتـى اكلت لحوم السواعد
ای كهنسال فرتوت، كه پیری و سستـى در وجودت درهم میخته، چگونه خواهد گشت حال تو موقعـى كه طوقهای تشین دور استخوانهای گردنت بپیچد و زنجیرهای گرانباری در اعضای تو جایگیر شوند تا بازوان تو را نابود سازند؟
این فراز خطاب به کسانی است که لذات دنیایی را مـیخرند و به خرت توجهی ندارند.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: برگرفته از وبلاگ زندگی