روز شهادت
مبارزه حق علیه باطل از زمان حضرت آدم شروع تا حکومت عدل حضرت مهدی (عج) ادامه دارد در این معرکه، در هر برهه از زمان صف مجاهدان راستین از بیتفاوتها جدا میشود روزهای پر سوز و گداز دفاع جانانه ملت سلحشور ایران تکرار تاریخ مبارزه همیشگی حق با مظاهر ستم و ظلم بود و فرزندان غیور این مرز و بوم چه خوش درخشیدند آنان با حضور پر شور خویش نام ایران را در بلندای افتخار و پایمردی حک کردند.
شهید حمید ابویی یکی دیگر از افتخار آفرینان خطه شهیدپرور مهریز است که در سال 1342 در خانوادهای مذهبی در محله استهریج مهریز قدم مبارک خویش را به خاک نهاد تا خاک را نقطه عروج به سوی افلاک گرداند او تحصیلات خود را تا سال چهارم دبیرستان در رشته تجربی با نمرات بسیار عالی در مدرسه آیتالله کاشانی ادامه داد.
قبل از شهادت
با شروع تظاهرات مردمی ضد شاه او نیز در این مراسم شرکت فعال داشت و در پخش اطلاعیه و نوار سخنرانی حضرت امام (ره) نقشآفرین بود. وی فردی متواضع ساده پوش و ساده زیست، متعهد و آگاه بود. آنقدر مورد اعتماد بود که در آموزشگاه در غیاب امام جماعت مدرسه به او اقتدا میکردند. او علاقه زیادی به مطالعه داشت چند ساعت قبل از شروع عملیات مطلعالفجر مشغول مطالعه کتابی از شهید بزرگوار آیتالله مطهری بود. یکی از همرزمانش به او میگوید: چرا این قدر مطالعه میکنی؟ امشب بعد از عملیات معلوم نیست چه کسی شهید و چه کسی زنده بماند و او در جواب میگوید: انسان تا زنده است باید مطالعه کند...
هشدار نسبت به منافقین
این شهید که به نقش منفی منافقین در به انحراف کشاندن جامعه آگاه است. در قسمتی از کلامش به این موضوع اشاره میکند و هشدار میدهد که از برادران دانش آموز میخواهم که در راه اسلام و ولایت فقیه و روحانیت قدم بردارند و در گیجیهای به وجود آمده توسط منافقین منحرف نشوند منافقین به تعبیر قرآن فاسق هستند و قابل هدایت نیستند و قرآن نیز مسلمانان را به کنارهگیری از آنها فرا میخواند چرا که اینان دشمنان حقیقیاند.
هیهات که 18 سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچهام زیرا از نعمتهایی که پروردگار به من داده سپاسگزاری نکردهام و شرمندهام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم
اندر خم یک کوچه
او که هنوز 18 بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود در وادی سلوک به معرفتی عظیم دست یافته بود و وسعت بیکران نعمتهای الهی را در یافته بود بنابراین در قسمتی از کلام خود میگوید: هیهات که 18 سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچهام زیرا از نعمتهایی که پروردگار به من داده است سپاسگزاری نکردم... خدایا چه فاصله زیادی است میان ما انسانهای زمینی و این شاهدان افلاکی آنان سرشار از حضور و شهودند و لبریز از سپاس و جان خویش را نیز به درگاه الهی هدیه میبرند و ما... دربند علایق درجا میزنیم... و به آن خرسندیم...
دعا برای شهادت
این شیرمرد صحنههای نبرد که حماسهآفرینی او زبانزد همرزمانش بود و رشادت و دلاوری در روحش موج میزد در نیایشی عرفانی از خداوند درخواست میکند که توفیق شهادت را به او ارزانی دارد. یکی از هم رزمانش درباره شجاعت او چنین تعریف میکند: بر اثر حمله دشمن نگهبان تیر خورده بود و وحشتزده میگفت دشمن به ما حمله کرده است. همه دستپاچه شده بودیم نمیدانستیم چه باید بکنیم که ناگهان حمید تیربار را برداشت و به جلو آمد و شروع به تیراندازی کرد با این کار او همه روحیه گرفتیم... آری سرانجام او که خود در عالم رۆیا خواب شهادت خویش را دیده بود بدینگونه که سوار اسب سفیدی در حال پرواز است پروازی جاودانه را در عالم واقع به تماشا نشست، پروازی که گویا هیچ فرودی در انتظارش نبود.
ناگهان حمید تیربار را برداشت و به جلو آمد و شروع به تیراندازی کرد با این کار او همه روحیه گرفتیم...
وصیت نامه شهید
قال الحسین: «فان تکن الانسان للموت فقتل امر بالسیف فی الله افضل»
امام حسین (ع) فرمودند: اگر سرانجام بدنها را مرگ خواهد بود و نیست خواهد شد پس چه بهتر و والاتر که آدمی در راه خدا با شمشیر کشته شود.
درود بر امام امت خمینی بت شکن و سلام بر امت امام این پویندگان و جویندگان راه امام. سلام و درود بر پیشتازان انقلاب اسلامی که در رأس آنها امام خمینی پرچمدار حماسه آفرین حسینی که برای پیشبرد اهداف اسلام عزیز بر طاغوت و طاغوتیان عصر خود پیروز گشته و چون ابراهیم بت شکن تمام بتها را در هم شکسته و میرود تا پرچم اسلام را در همه اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد؛ و سلام من بر تو ای مادر عزیزم که بالاخره بر احساس مادرانهات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدای بزرگ هدیه انقلاب اسلامی میکنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی سلام بر پدرم، درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدا به قربانگاه فرستادی. خواهرم تو نیز زینب زمان باش و در راه خدا و برای خدا پیام شهدا را به برادران و خواهران برسان. برادرم، راه خدا بهترین و برترین راههاست و پوینده و کوشنده این راه باش و خیلی از برادرم احمد میخواهم که زحمات مرا ببخشد و تا آنجا که توان داری در راه اسلام و ولایت فقیه و روحانیت قدم بردار و پیوند خود را با سپاه مستحکمتر کن و از تمام اقوام میخواهم که دنبال علم و دانش بروید و ایدئولوژی اسلامی فراگیرید و عمل کنید از برادران دانش آموزم میخواهم که در راه اسلام، لایت فقیه و روحانیت قدم برداشته و از گیجیهای به وجود آمده توسط منافقین منحرف نشوند و هوسها و پوچیها را کنار بگذارند و به خود آیند. برادران گرامی در این موقعیت حساس که عاشورای حسین بار دیگر در ایران زنده شد و نشان داد حسینیها هنوز هستند و تا حکومت الله را در سراسر جهان برقرار سازند به پیکار علیه کفر ادامه میدهند. ری به میدانی قدم نهادهام که نتیجهاش از قبل گرفته و با ایمان کامل پیکار میکنم. چون اگر در این میدان کشته شوم به مقام والا دست یافته و راه حسین را رفتهام و اگر زنده ماندم شاهد پیروزی بزرگی که همان پیروزی مسلمین بر کفار است خواهم بود و هیهات که 18 سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچهام زیرا از نعمتهایی که پروردگار به من داده سپاسگزاری نکردهام و شرمندهام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید، روح خدا، خمینی بت شکن باشد. توفیق نیافتم تا ایشان را از نزدیک زیارت کنم، توفیق نیافتم آن طور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش و از پدر و یا برادر میخواهم به جای من به زیارت ایشان بروید.
و از مردم مهریز میخواهم که دیگر این ننگ محله گرایی را زمین گذاشته و آب به آسیاب این منافقین و مجاهد خلقیها نریزید و با هم وحدت داشته باشید و کسانی که مسئولیت را مقام میدانند و بر خلاف اسلام قدم بر میدارند باید بدانند، کسانی که هر روز همراه یک بیرقی سینه میزنند باید بدانند و کسانی که در حزب رستاخیز خدمت کردند و خود را دوباره جا زدهاند باید بدانند که این ملت جلوی شما را خواهند گرفت و سپاه باید جلوی چنین افرادی را بگیرد و انشالله حکومت عدل اسلامی در تمام نقاط جهان برقرار شود. «قتلا فی سبیلک فوق لنا» خدا، شهادت و قتل در راه تو آرزوی من است مرا در رسیدن به این آرمان موفق گردان.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: سایت: استانداری یزد/ 313 شهید شهرستان مهریز