تبیان، دستیار زندگی
خواهرانه به وقت خیزران یک پرفورمنس است تا اینکه بخواهیم به آن به عنوان یک نمایش نگاه کنیم. نمایش در چارچوب خاصی می گنجد و نیاز به طرح و پیرنگ دارد؛ در حالی که خواهرانه به وقت خیزران در یک ایده اجرایی سر و سامان گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به وقت خیزران

نگاهی به نمایش ”‌خواهرانه به وقت خیزران”‌ نوشته ”‌محمدرضا کوهستانی”‌ و کارگردانی ”‌حسین پارسایی”‌


"خواهرانه به وقت خیزران" یک پرفورمنس است تا اینکه بخواهیم به آن به عنوان یک نمایش نگاه کنیم. نمایش در چارچوب خاصی می گنجد و نیاز به طرح و پیرنگ دارد؛ در حالی که "خواهرانه به وقت خیزران" در یک ایده اجرایی سر و سامان گرفته است.

به وقت خیزران

واقعه کربلا و داستان به آتش کشیدن در خانه مولا علی (ع) و ضربت خوردن فاطمه(س) اصل و مبنای این نمایش است تا دیدار زینب(س) و حسین (ع)؛ خواهر و برادری که در دهم محرم 61 ه.ق در صحرای کربلا با هم وداع می کنند. این داستان و واقعه دردناک برای هر یک از ما بارها روایت شده است. این هم بر اساس آن وضعیتی تعریف می شود که در آن حرکت و تصویر به همراه موسیقی و کلام شعرگونه اجرا می شود. این اجرایی شدن ایده است که پیش برنده است تا موقعیتی نمایشی بر پایه چالش بین آدم ها. هدف نیز ارائه داستان تراژیک کربلاست که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.

پرفورمنس، هنر تلفیقی است و در آن هدف، بیان و القاگری یک حس است تا اینکه بخواهد رویدادهای به هم پیوسته را در برخورد و چالش بین آدم ها پیش ببرد. در پرفورمنس، انواع هنرها از جمله هنر نمایش وجود دارد و سمت و سودهنده کلیت یک اجرا خواهد بود. چنانچه در اجرای "خواهرانه به وقت خیزران" نقاشی، حرکات موزون، ویدئو آرت، موسیقی، نور، تعزیه و نمایش حضور موکدی دارند. هدف از پیوستگی اینها، ایجاد فضایی است که بشود در آن کلیتی را مشاهده کرد. در اینجا دختربچه ای راوی است که از رنج های یک خانواده و مصائب وارد بر آنان می گوید تا شاهد بریده شدن سر امام حسین (ع) باشد و از آن دچار حیرت شده و تمام گیسوانش از پیری زودرس سفید می شود.

در این پرفورمنس، مرزهای بین هنرها برداشته می شود، سه، چهار بازیگر اصلی در صحنه هستند و مابقی در صحنه لحظات تصویری اجرا را پیش می برند. در اینجا هدف همان پیمودن مسیری است تا همه چیز القاگر یک حس باشد؛ همان حسی که دختر کوچولو با دیدن شهادت امامش سپیدمو خواهد شد. عظمت و شکوه یک انسان همیشه چنین حسی را در برداشته و دیگران را تحت تاثیر قرار داده است. اگر قرار بود که "خواهرانه به وقت خیزران" یک نمایش مبتنی بر درام باشد، آن وقت باید گفت و گو حالت چالشی بین آدم ها می گرفت و نتیجه اینکه همه چیز در ساختاری دراماتیک به نتیجه و پایان مدنظر سوق داده می شد. الان نه تنها با عنصر دراماتیک و ترکیب ضدین شکل نمایشی مواجه نمی شویم که نیازی هم به آن نبوده است. گویی پرفورمنس مسیر و تاثیر متفاوتی را در پیش گرفته باشد. برای همین قیاس و سنجش این پرفورمنس با قالب های نمایشی امری بیهوده و بی نتیجه است.

به وقت خیزران

اما خود پرفورمنس اتکای دقیقی بر یکایک عناصرش دارد تا همان جلوه حقیقی اش را با اتکای بر تصویر متجلی کند. تصویر در حرکات موزون، چیدمان بازیگران و اشیا و وسایل صحنه ای مانند پارچه ها، بُعد نمایشی به خود می گیرد و در کنار تصاویر ویدئویی به تاثیر چشمگیر خواهد رسید. در ضمن به گونه ای بر استقرار ضرباهنگی درست در بدنه اجرا تاکید خواهد کرد. بنابراین یکبار دیدن آن به شکل درست و طبیعی اتفاق خواهد افتاد.

شاید یکی از دقایقی که می شد بر آن اصرار بیشتری داشت، بهره گیری از تکنیک های تعزیه بود. یکی اینکه زنان روایتگر این لحظات بودند و این بر خلاف جریان سنتی تعزیه است که در آن مردها نقش خوان اند و شبیه سازی می کنند. دوم اینکه هر زن بارها نقش خود را عوض می کرد؛ این در حالی است که در تعزیه هر نقش برای یک شبیه خوان است. یعنی تنوع نقش خوانی هم خود حکایت تازه ای است که بر اعتبار و امتیازات آن می افزاید. زیباتر اینکه بازیگران دیالوگ ها را از برند و همانند تعزیه از روی نسخه نمی خوانند و همچنین کلاهخود با پرهای سرخ و سبز را با خود حمل می کنند و بر روایت تاکید دارند، این هم حرکت ابداعی و تازه ای است. متاسفانه همین کشف و ابداع کمتر در خدمت "خواهرانه به وقت خیزران" است. یعنی خود همین تکنیک ها می¬توانست بستر یک نمایش کامل را فراهم کند تا اینکه اختصار و ایجاز به کارآمده از آن منجر به فضایی غیردراماتیک شود و همه چیز در لفافه پرفورمنس و اجرا تجلی گر آن حس لازم باشد.

در "خواهرانه به وقت خیزران" اندیشیدن به طور ضمنی برقرار خواهد بود؛ هر چند هدف اولیه القاگری حسی است که محرک اصلی اش همانا تصاویر موجود در اجراست. برای همین به ناچار مخاطب با آن درگیر می شود. شاید هم موضوع کربلا و شهادت امام شیعیان چنین حسی را در مخاطب شیعی و مومن القاگری کند.

یکی دیگر از موارد استثنایی آن هم پرهیز از روضه خوانی و اشک گرفتن از تماشاگران است. هر چند برخی به میل باطنی باز هم چنین حسی داشتند و با دیدن نقش خوان امام حسین (ع) و آن لحظات تراژیک بی اختیار اشک می ریختند، اما خود پرفورمنس چندان تاکیدی بر القای حس گریه نداشت. بلکه در اینجا دیدن و تاثیر گرفتن رکن و اساس شده بود. متاسفانه در بیشتر اجراهای مذهبی گریه گرفتن اصل و اساس شده است. در حالی که کار تئاتر میانه ای با اشک ریختن زیادی ندارد. با آنکه در تئاتر هم مخاطب اشک می ریزد، اما مهم تر اندیشیدن به مصائب و تراژدی است وگرنه اگر قرار بود که تماشاگر فقط گریه کند، دیگر چیزی برای اندیشیدن نمی یافت. در پس حس موجود در آن پرفورمنس، هم چنین درایتی هست، اما هدف به گونه ای دیگر جریان دارد و شاید فرم گرایی موجود در آن مانع از ارائه اندیشه ای صریح باشد. به هر تقدیر وقتی کاری ریشه دار باشد و اصیل، آن وقت همه چیز به سمت اندیشیدن جهت خواهد گرفت.

به وقت خیزران

در "خواهرانه به وقت خیزران" اندیشیدن به طور ضمنی برقرار خواهد بود؛ هر چند هدف اولیه القاگری حسی است که محرک اصلی اش همانا تصاویر موجود در اجراست. برای همین به ناچار مخاطب با آن درگیر می شود. شاید هم موضوع کربلا و شهادت امام شیعیان چنین حسی را در مخاطب شیعی و مومن القاگری کند. البته مخاطبان زیادی هم بودند که پای اجرا نشسته بودند و با ارتباط حسی هم درگیر نشده بودند.

در تئاتر مذهبی کمتر پیشرفتی حاصل شده است. با آنکه هزینه زیادی برای آن شده،  اما هنوز برآیند و نتیجه مطلوبی اتفاق نیفتاده است. "خواهرانه به وقت خیزران" یک کار نو در زمینه تئاتر مذهبی است. همین که قالب¬های نو در خدمت موضوعات مذهبی قرار بگیرد، خودش یک حرکت نوآورانه است، زیرا اصولا تئاتر مذهبی همواره موافق با شکل های سنتی است. اما این بار اتفاقی نو طراحی و اجرا شده تا عادت مخاطب تئاتر دینی را تغییر دهد. این تغییر ذائقه لازم است و برای نو شدن تئاتر مذهبی هم یک ضرورت است وگرنه امکان دارد به تدریج از تعداد مخاطبانش کاسته شود. حسین پارسایی هم درصدد برآمده تا در قالبی نو حرفی را بزند که بارها تکرار شده و البته هیچگاه هم کهنه نشده است، چون حرکت امام حسین(ع) جاودانه است، دست کم برای شیعیان و انسان های آزاده. برخی هم هستند که در کل با چنین حرکت هایی مخالف اند. اما همان بهتر که تئاتر مذهبی روند رو به جلویش را پیدا کند و با گذر از این مخالفت ها، مسیر به روز شده اش را بیابد وگرنه به قهقرا و افول پا خواهد گذاشت و آن وقت درآمدنش ناممکن خواهد شد. این هم تلاشی است که باید همواره جریان داشته باشد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : سایت ایران تئاتر / رضا آشفته