برای همه کسانی که آرامش ندارند!!
«از خوش سیماترین مردم بود و رویش گویی ماه شب چهارده پرتبسم،گندمگون مایل به سبزه،چشمانش سیاه و درشت و اندکی خمار،موی جلوی سرش ریخته بود، گردنش گویی جام نقره بود...چهارشانه، چون راه می رفت می خرامید و هرگاه به میدان جنگ می رفت با شتاب می رفت.»
«نماز می خواند و دعا می کرد،در حالی که تیرها پیش پایش می افتادند و از چپ و راست گوشش می گذاشتند و باعث ترسش نشدند و تا از وظیفه عبادی اش فارغ نشد برنخاست».
«هزار بنده را از دست رنج خود،آزاد کرد و تا زمانی که پیش شما بود،شیرینی اش خرما و شیر و لباسش کرباس بود»
این زیباروی شجاع که در بندگی و بخشندگی،اراده و بردباری، زهد و شکیبایی سرآمد بود کیست؟رمز و رازی نیست او«علی»است که برتریهایش او را زیبا و زیبایی هایش او را یگانه کرد و آنچنان اوج گرفت که دنیا را با همهء بزرگی اش، خرد پنداشت و توجهی به آن روا نداشت«فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل» «متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست».
این پرنده باغ ملکوت آنچنان آسمانی شد که نه تنها از دنیا برید بلکه بهشت جاودان را در نوردید و تنها خشنودی خدای را طلبید«و رضوان من الله اکبر»و خشنودی خدا بزرگتر است».
امام نیامده بود تا تنها خود اینگونه زندگی کند. امام آمده بود تا حلاوت اینگونه زیستن را به ما بچشاند. آمده بود تا راه و رسم عاشقی را به ما بشناساند. آمده بود تا بگوید همهء شما عاشق آفریده شده اید اما در انتخاب معشوق بیراهه می روید.
آمده بود تا معشوق را به ما نشان دهد!او آمد تا از انسان آدم بیافریند!
اما افسوس که در صید مردمی درآمد که حلم بی نهایت او را پاس نداشتند و به راحتی سخن حزن انگیز او را شنیدند که فرمود:«خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار».
پرسشی که فرا روی ماست این است: آیا ما بهتر از آنانیم؟
آیا آن سان«علوی»شده ایم که «مهدوی»باشیم؟ شفافتر می گویم:شیعه امام علی امروز چگونه زندگی کند تا مهدی«عج»آرزوی بهتر از این مردم را نداشته باشد؟با این رویکرد،کاوش در زندگانی امام پر معنا می شود زیرا سخن از گذشته نیست،سخن از امروز است، امروز چگونه باید زیست تا«مهدوی»شد.
امروز باید آرامش پیدا کرد و در فوران اضطرابهاو ناهنجاریها، آرام بود!
ره آورد آرامش:
آرامشی که از اتکأ به خدا به وجود آید ماندنی است و میوه های درخت آن در زندگی سراسر فراز و نشیب امام علی(علیه السلام) بوییدنی است.
1.برترین شکیبایی:
پیامبر به امام فرمود:نمی میری تا آنکه زیردست قرارگیری و از خشم،انباشته گردی و پس از من شکیبایی پیشه کنی .
همین فرمایش پیامبر برای امام که رسول خدا را مربی خود می داند کافی است تا هماره شکیبایی را سرلوحه خود قرار دهد؛ او که به صدیقه طاهره عشق می ورزید و خانه مهر و محبت آنان در مدینه مثال زدنی بود بالاترین شکیبایی را از خود نشان داد.
امام صادق شکیبایی امام علی را چنین توصیف می کند:
"هنگامی که مرگ حضرت زهرا فرا رسید گریست،امیر مومنان به وی گفت: "بانوی من!چرا گریه می کنی!"پاسخ داد:"به آنچه پس ازمن خواهی دید،می گریم "
امام گفت:گریه مکن به خدا سوگند در نزد من در راه خدا،این رنج ها خرد است.
2.برترین اراده و پایداری:
توجیه مداری باعث افزونی قدرت اراده و پایداری می گردد و آنانکه در سایه سار توحید به آرامش رسیدند در راه هدف پایدار و مقاوم اند.خستگی در وجود آنان راه نمی یابد و تاگاه پیروزی نشستن را برنمی تابند. امام با آنکه جوانی بیش نبود آنچنان به نیروی اراده دست یازید که فرمود:"به خدا سوگند من از جمله کسانی بودم که در جلوی لشکر اسلام بودم (و لشکر کفر را می راندم)تا همگی پشت کردند و سپس گرد آمده،رام گردیدند.نه ناتوان گشتم،نه ترسیدم،نه خیانت کردم و نه سستی ورزیدم.به خدا سوگند،باطل را خواهم شکافت و حق را از شکم آن بیرون خواهم کشید."
3.برترین از خود گذشتگی:
آنچه امام در شب هجرت انجام داد و در بستر پیامبر خوابید ایثاری شگفت بود. آرامش ایشان در آن شب و از خود گذشتگی او سبب شد تا جبرئیل و میکائیل شاگردان مکتب او گردند.به حادثه خواندنی زیر توجه کنید:"خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل(علیه السلام)وحی کرد که:"من،بین شما پیمان برادری بستم و عمر یکی از شما را از عمر دیگری طولانی تر قرار دادم.کدامیک از شما دیگری را برای زندگی ترجیح می دهد؟"هر دو زنده بودن را برگزیدند.
خداوند به آن دو وحی کرد:"آیا شما مثل علی ابن ابیطالب نیستید؟بین او و بین محمد،پیامبرم،پیمان برادری بستم و علی،در جای او خوابید و جانش را فدای او کرد و زندگی را برای او خواست."به زمین فرود آیید و او را از شر دشمنانش محفوظ بدارید."
هر دو فرود آمدند. جبرئیل(علیه السلام)بالای سر امام بود و میکائیل زیر پایش و جبرئیل فریاد می زد:آفرین!آفرین!به فردی چون تو-ای علی بن ابیطالب-که خداوند به تو بر فرشتگان مباهات می کند.خداوند به پیامبرش-به هنگامی که به سوی مدینه می رفت-درباره امام این آیه را فرو فرستاد:و من الناس من یشری نفسه ابتغأ مرضات الله(بقره 207)و از میان مردم کسی هست که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد.
4.برترین زهد:
پیامبر خدا فرمود:ای علی خداوند تعالی تو را به زینتی آراسته است که بندگانش را به زینتی چنین دوست داشتنی در نزد خداوند،نیاراسته است.این،آرایش نیکان در نزد خداوند عز و جل است:زهد در دنیا،تو را به گونه ای قرارداده است که چیزی از آن برنمی گیری و دنیا نیز چیزی از تو بر نمی گیرد. آنچه خدا دوست دارد برای علی امام دوست داشتنی است و خود را آنچنان پرورش می دهد که زاهدترین مردمان باشد.او از حلال دنیا چشم می پوشید تا چشمان خود را به ملکوت آسمانها آشنا سازد.
آن حضرت مرد این دنیا نبود تنها چندروزی تحمل دنیا کرد تا مربی آنانی باشد که او را دوست دارند.حبه عرنی می گوید:برای امیر مۆمنان ظرف پالوده ای آوردند و در نزدش نهادند به زلالی و خوبی آن نگاهی افکند و انگشت خود را در آن فرو برد و آنگاه،انگشت خود را تکان داد و چیزی برنداشت و تنها انگشت خود را چشید و فرمود:حلال خوشگوار است و حرام نیست،امامن نمی خواهم خود را به چیزی که بدان عادت ندارم،معتاد سازم .آن را از پیش من بردارید."آن را برداشتند.
5.برترین بخشندگی:
آنکه تمام وجودش را از آن حق بداند برای خود ملکی تصور نمی کند و با آنکه از دست رنج خود به ثروتی رسیده است که تنها زکات او چهل هزار دینار می گردید. در وقت مردن از خود جز چند درهمی که برای خرید کنیز کنار نهاده بود هیچ نداشت.گویی در بخشندگی شتابی وصف ناپذیر دارد و آنگاه که ثروت خود را نبخشیده است آرام نمی گیرد،آرامش او در بخشندگی است:
"روزی علی بن ابیطالب امیر مۆمنان می گریست.گفتند:چرا می گریی؟ فرمود:هفت روز است که میهمانی برایم نیامده است.می ترسم خداوند تحقیرم کرده باشد.
و این بخشنده ای که به یتیم و اسیر و مسکین غذا می دهد دشمن خود را نیز محروم نمی کند.علی بخشنده است و برای او فرقی ندارد که به چه کسی ببخشد. روزی ابن ملجم روزی یتیم و دگر روز ابو هریره که درباره او گفته اند:
روزی ابو هریره-که در روز قبل علیه امام سخن گفته بود و به گوش او رسانده بود-نزد او آمد و نیاز خودش را مطرح کرد.حضرت نیازش را برآورده ساخت.یاران امام وی را سرزنش کردند.فرمود: «من شرمگین می شوم که نادانی او بر دانش من،گناه او بر گذشت من و نیاز او بر بخشش من غلبه پیدا کند».
آخر سخن آنکه این نوشتار تنها به برخی از برتری های امیرالمۆمنین اشارت داشت و برتری امام در عبادت و سیاست و سخنوری خود مجالی دیگر می طلبد. آنچه باید گفت آن است که او تنها به یاران مالک و عمار و کمیل و...محدود نمی شود.گستره ای از شاگردان حضرت را در حنجرهء تاریخ فریاد می زنند و از ما دور نیست که امام خمینی چگونه آرامشی از مولای خود به ارث برد و چگونه سردارانی مانند چمران و همت و باکری و...تربیت نمود.
با خداست که دستمان را بگیرد و همهء ما را بر خوان گستردهء امیر مۆمنان میهمان نماید به امید آن روز.
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع مقاله: مجله عروس هنر » شهریور 1382 - شماره 22 ؛ نویسنده: غلامعلی، احمد.