خوشبینها، یکبار میمیرند!
میگویند خوشبینها یک بار میمیرند، آن هم وقتی عمرشان تمام شد، اما بدبینها به خاطر ترس از همه چیز، هر روز، بارها و بارها میمیرند.
صدای زنگ ساعت، حسابی کلافهاش کرده بود، با کلی غرغر از خواب بیدار شد، پنجره را باز کرد و تا چشمش به آسمان افتاد، گفت: این دیگر چه هوایی است، آنقدر آلوده و پردود است که اصلاً دلم نمیخواهد امروز از خانه بیرون بروم! راست میگفت، آن روز مدرسهها هم از صدقه سر همین آلودگی تعطیل شده بود.
همسرش صبحانه را آماده کرده و منتظر رضا بود تا دست از غرغر کردن بکشد و با هم صبحانه بخورند، تا چشمش به کره افتاد، گفت: با این اضافه وزن همیشه باید با حسرت به کره و مربا نگاه کنم! همسرش گفت: خوب که نگاه کنی، پنیر و شیر هم هست، رضا گفت: اما کره و مربا خوشمزهتر است! کیفش را برداشت و راهی اداره شد، مجبور بود با مترو برود و دلش نمیخواست اول هفته دیر برسد، پس با عجله پلههای مترو را دو تا یکی طی کرد، اما همین که پایش به سکو رسید، قطار حرکت کرد! زیر لب گفت: این هم از شانس من! حالا مجبورم تا رسیدن قطار بعدی صبر کنم.
ظهر که شد، باران شروع به باریدن کرد، بارانی که نوید هوای پاک را میداد. ساعت اداری که تمام شد، کیفش را برداشت و از پنجره بیرون را نگاه کرد و به همکارش گفت: با این باران بیموقع و ترافیک شدید، تا به خانه برسم موش آب کشیده میشوم! این سبک زندگی رضاست. او قانونی نانوشته دارد که میگوید تا وقتی چیزی برای بدبینی وجود دارد چرا خوشبینی؟!
میگویند خوشبینها یک بار میمیرند، آن هم وقتی عمرشان تمام شد، اما بدبینها به خاطر ترس از همه چیز، هر روز، بارها و بارها میمیرند. بدبینی و خوشبینی، عاداتی هستند که در زمان کودکی کسب میشوند و والدین در ایجاد این عادات، نقش الگو را ایفا میکنند، این یعنی هیچکس خوشبین یا بدبین متولد نمیشود، آنچه سبب خوشبینی یا بدبینی میشود، نوع تربیت والدین، محیطی که در آن زندگی میکنید، فیلمهایی که میبینید، کتابهایی که میخوانید و خلاصه، رویدادها و حوادثی است که از کودکی برایتان اتفاق افتاده است. پس تا حد زیادی محیط است که تعیین میکند نیمه پر لیوان را ببینید یا نیمه خالیاش را!
بدبینی، بیماریای است که انسان را وادار میکند اشخاص و پدیدههای اطرافش را با بیاعتمادی نگاه کند، به خصوص اگر این اتفاقات در هالهای از ابهام رخ دهد، همیشه ابعاد منفی آن در نظرش برجستهتر میشود. بنابراین، بدبینی، سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای روحی مثل اضطراب و نگرانی و خودخوری میشود. کسی که تفکرات بدبینانه دارد، شاید هیچ گاه آنها را به زبان هم نیاورد، اما در دل، خود را درگیر بدگویی و غیبت میکند، در نتیجه با گذر زمان، منزوی میشود و این به تنهایی، خودش سرچشمه مشکلات روحی بعدی خواهد شد.
تفاوت عملکرد خوشبینها و بدبینها
کسی که بدبین است نسبت به خودش هم نگاه مثبتی ندارد، چراکه این بدبینی، قبل از هر کس خود او را نشانه گرفته است. کدام انسان بدبینی را میشناسید که خود را باهوش، بااستعداد و خوششانس بنامد؟ بدبینی در قدم اول، به نزدیکترین انسان در دسترسش حمله میکند. پس بدبینها به تواناییهای خودشان هم چندان اعتماد ندارند و حتی زمانی که موفقیتی به دست میآورند، شانس و تصادف را دلیل آن موفقیت میدانند.
کافی است بدبینها در کاری شکست بخورند یا ناامید شوند تا بدبینی مثل یک بیماری واگیردار به سرعت در تمام ابعاد زندگی سرایت کند. آیا تا به حال جمله «من اگر شانس داشتم...» را در ابتدای حرفهایتان قرار دادهاید؟ این جمله معمولاً از افراد بدبین صادر میشود که در کاری به نتیجه نرسیدهاند و حالا وقت آن رسیده که یادآوری کنند نهتنها در این کار شکست خوردهام در باقی امور زندگی هم چندان موفق نیستم تا به سادگی، ناامیدی را به تمام عرصههای زندگی خود وارد کنند.
در برخورد با مشکلات زندگی، خوشبینها بهترین شرایط را پیشبینی میکنند و دست به کار میشوند تا آن را عملی کنند، اما بدبینها به سرعت تسلیم میشوند؛ چرا که خود را در برابر ابعاد منفی رخداد، ضعیف میبینند. مریم 24 ساله یکی از همان خوشبینهاست که مسئولان بیمارستان شهدا را هم به تعجب واداشته بود؛ او که با سرطان سینه دست و پنجه نرم میکرد و همزمان به کارهای پایاننامه دانشگاهش هم میرسید، در این میان باید هر دو هفته یک بار، شیمیدرمانی هم میشد. خودش میگوید: «من میخواستم زندگی کنم، کلی کارِ نکرده داشتم، باید پایاننامهام را دفاع میکردم تا در سال بعد در مقطع دکتری دانشگاهم پذیرفته شوم، آینده درخشانی پیش رویم بود، اگر قرار بود ناامید شوم، یک زندگی پرثمر را از بین میبردم. همیشه وقتی برای شیمیدرمانی به بیمارستان میرفتم با داروهای شیمیاییام حرف میزدم، میگفتم شما قرار است سرطان مرا از بین ببرید، داروها به حرفهای من گوش میدادند و خوب عمل میکردند، پس از نه دوره شیمیدرمانی، بیماریام تحت کنترل درآمد.»
او که اکنون دانشجوی ترم اول دکتری دانشگاه پلیتکینیک است و میگوید: «حالا که خوب شدهام، قدر زندگیام را بیشتر میدانم». جالب است بدانید بدبینها در برابر بیماریهای جسمی، آسیبپذیرتر هستند، در حالی که خوشبینی، دستگاه ایمنی بدن را تقویت میکند. به این ترتیب خوشبینها به احتمال کمتر بیمار میشوند و در صورت بیماری، در مدت زمان کوتاهتری بهبود مییابند.
خوشبینی را تمرین کنید
«چه فکر کنید که میتوانید و چه نه، در هر دو صورت حق با شماست» این جمله معروف هنری فورد است، پس اگر میخواهید نگاهتان را به زندگی تغییر دهید، باید از ذهن خود شروع کنید و افکار مثبت و منفی خودتان را شناسایی کنید. میتوانید فهرستی از سخنان بدبینانه خودتان تهیه کنید و ببینید چقدر از ضربالمثلها و اصطلاحات بدبینانه مثل «مرد هم، مردهای قدیم!» یا «هر چه سنگ است، برای پای لنگ است!» استفاده میکنید؟
بعد از شناسایی این جملات، آگاهانه آنها را از ادبیات خود حذف کنید. یادتان باشد سنگها نه خردهحسابی با پاهای لنگ دارند و نه قرار و مداری با پاهای سالم! پس این باورهای اشتباه را به زبان نیاورید تا از ذهنتان هم پاک شود. امام رضا (علیهالسلام) فرمودهاند: «نسبت به خداوند متعال، خوشگمان باش؛ زیرا خداوند متعال فرموده است که من در کنار گمان بنده مۆمن خود هستم؛ اگر به من گمان نیکو برد، برایش نیکویی مقرر میکنم و اگر بدگمان شود؛ برایش شر مقرر میشود.»
گفتیم که انسان بدبین، قبل از هر کس به خودش بدبین است، پس دست به کار شوید و ویژگیهای مثبت خودتان را شناسایی کنید. جسم سالم، خانودهای صمیمی، سرپناهی که در آن زندگی میکنید، هوش و استعدادی که خداوند در وجودتان نهاده است تا شکوفایش کنید و... خودتان را که بشناسید، در واقع استعدادها و تواناییهایتان را شناسایی کردهاید تا به سراغ تجارب جدید بروید. یادتان باشد زمانی که با نگاهی مثبت به فرصتها نظر کنید، آنها را به سوی خود جذب میکنید.
گفته شد که خوشبینی و بدبینی، اکتسابی است و شرایط محیطی، تأثیر زیادی در به وجود آمدن آن دارد. پس برقراری ارتباط با افراد خوشبین، کمک زیادی به ایجاد مثبتاندیشی میکند، زیرا در روابط دوستانه، معمولاً دوستان، یکدیگر را تأیید میکنند و تأثیر زیادی بر هم میگذارند. یک دوست مثبتاندیش میتواند این نوع نگاه را در شما تقویت کند. کسانی که خوشبین هستند با دیدن اتفاقات، جنبه مثبت آنها را یادآوری میکنند و شما به کمک دوستان خود، ابعادی از یک اتفاق را میبینید که قبلاً به آن توجه نکرده بودید. همان طور که افراد خوشبین، این خصیصه را در شما تقویت میکنند، افراد بدبین هم بدبینی را در شما تقویت میکنند.
گاهی اوقات بدبینها از سر خیرخواهی با دوست خود همراهی میکنند. گفتن جملات تعریفی مثل اینکه «تو خیلی زحمت میکشی، واقعاً هنوز به حق خودت نرسیدی!» یا «من همیشه گفتهام فلانی خیلی باهوش و استعداد است، فقط حیف که شانس ندارد» ممکن است در لحظه اول به شما حس خوبی بدهد، «حس دیده شدن»، اما در واقع، یک باور غلط را به روان شما تزریق میکند، پس روابط خود را اصلاح کنید و اجازه ندهید هر فکر و ایده منفی به ذهن شما راه یابد.
شواهدی را در زندگیتان بیابید که افکار مثبت شما را تأیید میکند. سلامت خود و خانوادهتان را همیشه ببینید، نه فقط وقتی کسی را بیمار دیدید. توانایی کسب روزی حلالتان را همیشه شاکر باشید، که میتوانید با آن، اجاره بهای خانهتان را بدهید. همین حالا دقت کنید شما کسی هستید که توانایی خرید یک روزنامه را دارید، یا اینکه از کامپیوتر و اینترنت برخوردارید و میتوانید این سطور را با آرامش بخوانید. کافی است به زندگیتان با نگاهی جدید نظر کنید تا ببینید غرق در نعمتهای الهی هستید و بدبینی، پردهای مقابل چشمانتان کشیده است تا آنها را نبینید.
حواستان به آن نیمه خالی هم باشد
کسانی که خوشبین هستند، از نیمه خالی لیوان هم غافل نمیشوند. دلیل خوشبینی آنها این است که نیمه خالی لیوان و دلیل ایجادش را میشناسند و برای کم کردن این ظرفیت خالی، تلاش میکنند. تصور کنید اگر دانشمندان و صنعتگران و پزشکان، به همین نیمهپر بسنده میکردند، چه صنایع مهمی که ایجاد نمیشد، چه داروهای سودمندی که کشف نمیشد، چه اختراعات کارآمدی که در خزانه هستی میماند و به ظهور نمیرسید. بشر، هر جایی که بود و به هر آنچه داشت دل خوش میکرد! پس مثبتاندیشی و خوشبینی، غفلت از نقایص نیست بلکه زمینهای مناسب برای نشاط، فعالیت و سازندگی است.
جام جم